چرا هر ساله بهترین کالاها ارزان تر می شوند؟
هر ساله بهترین کالاها ارزان تر می شوند. این اصل، آنقدر در زندگی ما تنیده شده که ما بدون آنکه به آن ببالیم، با توجه به آن سرمایه گذاری می کنیم. اما باید به آن ببالیم، چرا که این پارادوکس، موتور مهم نظام اقتصادی جدید به شمار می رود.
مصرف کنندگان قبل از عصر صنعتی، در ازای افزایش جزئی قیمت ، انتظار رشد چندانی را در کیفیت کالا نداشتند. با گذشت سالها، محصولات بهبودیافته گران تر می شدند. اما با ورود اتوماسیون و انرژی ارزان در عصر صنعتی، صاحبان کارخانجات توانستند معادله ر ا بکلی واژگون کنند . آنها درازای افزایش کیفیت، هزینه کمتری ر ا طلب نمودند . بین سالهای ۱۹۰۶ (یعنی زمانی که اولین محصولاتِ ماشینی تولید شدند ) و ۱۹۱۰ (فقط چهارسال بعد از آن ) هزینه متوسط تولید اتومبیل ۲۴ درصد سقوط کرد، در حالی که کیفیت آن ۳۱ درصد افزایش یافته بود.
تا سال ۱۹۱۸ ، قیمت اتومبیل ها ۵۳ درصد ارزان تر از نمونه های مشابه در سال ۱۹۰۶ بودند و رشد کیفی ۱۰۰ درصدی را نشان می دادند. در این جا آغاز یک اثر سحرآمیز را مشاهده می کنیم که جنس با کیفیت بالاتر به قیمت ارزان تری عرضه می شود.
با ورود ریزپردازنده ها این افسونگری شتاب بیشتری بخود گرفته است. در عصر اطلاعات، مصرف کنند گان به کیفیتِ به شدت برتر [محصولات] در ازای کاهش زیاد قیمت آنها در طی زمان، متکی شده اند.
یک توصیه معقولانه به هر کسی که امروزه درباره خریدِ کالایی سؤال می کند، این است که باید خرید خود را تا زمانی که واقعاً به آن کالا نیازمند نشده، عقب بیاندازند . یک متخص ص حمل و نقل روزی به من می گفت ، تقریباً در عصر اطلاعات چیزی با کشتی جابجا نمی شود. بلکه همه چیز، از طریق هو ا جابجا خواهد شد . وقتی که محصولات در مسیرحمل و نقل هستند ، دیگر شانسی برای سقوط قیمت ها باقی نمی ماند.
این سقوط قیمت ها آنقدر قطعی است که اقتصادد انان نمودار منحنی سقوطشان را رسم نموده اند. هزینه تولید یک شئ از فولاد و حباب لامپ گرفته تا هواپیما، گلدان، نان و شرایط بیمه نامه در طی زمان با پیروی از تابع تعداد انباشتی واحد تولیدشده به مرور زمان کاهش می یابد. هر چقدر یک صنعت چیزی را به میزان بیشتری می سازد، همان قدر بهتر یاد می گیرد آن را درست کند و سپس همان قدر هزینه تولید کاهش می یابد . نمودار نزولی قیمت ها که بوسیله آموزش سازمانی حرکت داده می شود، بعضی اوقات نمودار یادگیری نامیده می شود. اگر چه این نمودار در هر صنعتی بطور جزئی متفاوت است، اما در کل می توان گفت وقتی تولید کالایی دو برابر شود، هزینه های مربوطه به تولید آن کالا بطور متوسط ۲۰ درصد کاهش می یابد.
شرکت های هوشمند، منحنی یادگیری را پیش بینی می کنند. شرکت های بسیار هوشمند، با افزایشِ تعداد معاملات به هر نحو که شده شیب این منحنی را افزایش می دهند. در حالی که بازده صعودی بصورت بالقوه تقاضای چیزی را بالا می برد (هر ماهه تقاضای آن را دو برابر می کند) تاثیرات شبکه ، شیب سقوط قیمت ها را افزایش می دهد.
تراشه های کامپیوتری، نمودار یادگیری را با سرعت بیشتری به حرکت درمی آورند. تراشه های مناسب تر قیمت تمام جنس های تولید شده، از جمله تراشه های جدید ر ا کاهش می دهند. مهندسین با استفاده از توانایی کامپیوترها به طریق مستقیم و غیرمستقیم برای خلق کامپیوترها ی ارتقاء یافته به طورمستقیم و غیرمستقیم بهره می برند که هم افزایش نرخ ساخت تراشه ها را تسهیل می کنند و هم باعث سقوط قیمت هایشان شده و [ونهایتا] نرخ ارزان شدن کالاها را تسریع می بخشند. مزیت ها یک سیکل [تکراری] ایجاد می کنند.
حلقه های بازخوردی شبکه ها را اشباع می کنند. چون مردمان و ماشین های زیادی در یک حلقه بازخورد مشترک بهم مرتبط شده اند، حلقه های مزیت ۲ شکل می گیرند. تکه های جدا از هم به یک جمع انباشته می پیوندند.
• گسترش دانش، کامپیوترها را باهوش تر می کند.
• همان گونه که کامپیوترها باهوش تر می شوند، بعضی ازاین دانش ها را به خط تولید انتقال می دهیم، سپس هزینه های تولید کالا را پائین می آوریم و تکامل آنها را که شامل تراشه ها نیز می شو ند،افزایش می دهیم.
• تراشه های ارزان تر، هزینه های یک سرمایه گذاری رقابتی را کاهش می دهند، بنابراین رقابت و بسط دانش، هزینه ها را به میزان بیشتری کاهش می دهند.
• فوت و فن ارزان نمودن به سرعت در سراسر صنعت گسترش پیدا می کند و به خلق تراشه ها و ابزارهای ارتباطی بهتر و ارزان ترمی انجامد.
این حلقه مزیت خودش را با اشتیاق فراوان تغذیه می کند . پتانسیل بهم پیوستن قدرت این تراشه ها آنقدر بالاست که به هر چیزی که دست می زند (ماشین، پوشاک، غذا) آن را تحت سیطره خود درمی آورد. قیمت ها به سرازیری م ی افتند و کیفیت همه کالاها افزایش می یابند. نه به آرامی، بلکه به سرعت . برای مثال بین سالهای ۱۹۷۱ و ۱۹۸۹ قیمت یخچال استاندارد ۱۷ فوت، به میزان یک سوم پایین آمد ، در حالی که بهره برداری انرژی ، ۲۷درصد افزایش یافت و امکانات دیگری نیز بر آن اضافه شد. به عنوان مثال یخ ساز. در سال ۱۹۸۸ شرکت رادیو شاک ، یک تلفن همراه را به قیمت ۱۵۰۰ دلار ارائه می داد، در حالی که ده سال بعد، قیمت همان جنس با کیفیتی بالاتر دویست دلار بود.
ما بیشتر افزایش ارزش را در محصولاتی می بینیم که از قدرت تراشه ها نشأت گرفته اند. اما در نظام ا قتصادی شبکه ای، کوچک شدن تراشه که با انفجار نت همراه است، به خلق ثروت می انجامد . درست همان گونه که یادگیری مرکب را برای خلق انقلاب ریزپردازنده ها بکار بردیم، به همان نحو حلقه های تقویت کننده مشابهی برای خلق انقلاب جهانی ارتباطات بکار می بریم. ما توانایی های ارتباطات شبکه ای شده را بطور مستقیم و غیرمستقیم برای خلق نسخه بهتری از ارتباطات شبکه ای به خدمت می گیریم . وقتی کیفیت برای رشد خود از خودش تغذیه می کند ، ما شاهد این تغییرات ناپیوسته خواهیم بود : در این مورد بخصوص یک نظام اقتصاد ی جدید بوجود خواهد آمد.
ریزپردازنده ها از بدو تولدشان در سال ۱۹۷۱ یک کاهش قیمت با شیب زیاد را تجربه کرده اند. بعد از گوردن مور مهندس اینتل (کسی که اولین بارافزایش پیوسته و شگفت آوری ر ا در قدرت کامپیوتر به ازای هر دلار مشاهده کرد) سقوط ناگهانی قیمت ها ر ا “قانون مور ” می نامند. قانون مور می گوید که در هر ۱۸ ماه قیمت تراشه های کامپیوتر ی نصف می شود، در حالی که قدرت آن دو برابر می گردد. صنعت مخابرات نیز همان سراشیبی نزولی را تجربه می نماید که قیمت تراشه های ریزپرداز قبلاً تجربه کرده بودند، اما به طور خیلی شدیدتری . “جورج گیلدر ” تکنو لوژیست افراطی، برای آینده قابل پیش بینی (یعنی ۱۰ سال دیگر) پیش بینی کرد ه است که کل پهنای باند سیستم های ارتباطا تی هر دوازده ماه سه برابر خواهد شد.
این منحنی “نت ” قانون “گیلدر” نامیده می شود. تلاقی قدرت فزاینده ی ارتباطات با کوچک شدن اندازه گره های جلی بین که نزول قیمت را تجربه می کنند، باعث شد که گیلدر سخن از مجانی شدن “پهنای باند ” بزند. بدین منظور که قیمت هر بیت انتقال داده شده به سمت مجانی شدن میل می نماید. وی نمی گوید که هزینه های مخابراتی به صفر می رسند. پرداختی های مخابراتی احتمالا هر ماه ثابت خو اهند ماند . چون همانطور که ما بیشتر “بیت” مصرف می کنیم به همان اندازه پرداختی بیشتری هم خواهیم داشت.
هزینه هر بیت آنقدر کم می شود، که قیمت هر واحد برای مصرف کنندگان به صفر نزدیک می شود. هزینه ها از منحنی مجانب پیروی می کنند. در این منحنی مجانب ، قیمت ها به سمت صفر میل می کنن د، ولی هیچ گاه به آن نمی رسند. این منحنی شبیه لاک پشت “زنو” است، که در هر قدم، لاک پشت به اندازه نصف مسیر جلو می رود ولی هیچوقت به مقصد نمی رسد. خط سیر این منحنی نیز بدی ن گونه است : آنقدر به حد پائین که بیانگر قیمت صفر می باشد، نزدیک می شود و به موازات آن امتداد می یابد که ویژگی های مجانی شدن را پیدا می کند.
همان گونه که قیمت ها ناگزیر به سوی مجانی شدن در حرکتند، بهترین عمل در نظام اقتصادی شبکه ای پیش بینی این ارزانی است.