نفت به عنوان یک کالای راهبردی در زندگی بشری، توجه تمام جهانیان را به خود جلب کرده و به عنوان یک حامل انرژی پایانپذیر، سهم قابلتوجهی از سبد انرژی مصرفی جهان را به خود اختصاص داده است.
امنیت عرضه نفت برای مصرفکنندگان نفت و امنیت تقاضای آن برای صادرکنندگان، به منزله دو روی یک سکه تلقی میشود.
اگرچه سازمان کشورهای صادرکننده نفت (اوپک) طی بیش از۵۰سال عمر خود شاهد فراز و نشیبهای بسیار بوده، باید اذعان کرد که در میان سازمانهای مرکب از کشورهای جهان سوم، به موفقیتهای بیسابقهیی نیز دست یافته است. با این حال، عوامل عمدهیی از جمله اختلافات سیاسی درونی میان اعضا و اقدامات سازمانها و گروههای اقتصادی کشورهای صنعتی برای از بین بردن انسجام این سازمان و پیشبرد منافع بلندمدت خود، موجب شده به ویژه پس از سقوط قیمتهای نفت در سال۱۹۸۶، عملا سازمان اوپک جایگاه خود را در بازار بینالمللی انرژی از دست بدهد و سیاستهای ابتکاری و فعال آن به سیاستها و اقدامات انفعالی تبدیل شود.
به رغم تلاشها و تکاپوی مصرفکنندگان جهان جهت بهکارگیری منابع انرژی جایگزین، نفت هنوز نقش غیرقابل انکاری در سبد انرژی مصرفی جهان در اختیار دارد. با علم به اهمیت و جایگاه این ماده، اوپک نقش مهمی در اقتصاد جهانی دارد. درک این موضوع، موقعی برای اعضای این سازمان بازده مطلوب خواهد داشت که با کنترل بر این ماده و مدیریت صحیح آن، به درآمدهای نفتی مطلوب، مطمئن و ثابت نائل آیند. این هدف هنگامی موثر خواهد بود که اعضای سازمان به انسجام درونی رسیده و با برقراری تعاملات مثبت به سمت تفاهم و اعتماد متقابل برسند و با ایجاد روابط اقتصادی متقابل و تسریع این روابط به مولفههای سیاسی، فرهنگی و اجتماعی به ثبات بیشتری نائل آیند.
از دهه ۱۹۷۰ به بعد اوپک لنگر ثباتبخش بازار بوده است. بهطور کلی میتوان گفت توسعه ذخایر نفتی وابسته به قیمت نفت است و به لحاظ ساختاری بازار نفت دچار عدم تعادل و کمبود است. عوامل مختلفی باعث عدم تعادل در بازار میشود مانند جمعشدن ذخایر در یک منطقه از جهان که مصرف کمی دارند و قرار گرفتن بازار مصرف در نقاط دیگر و همین مساله عدمتعادل در توزیع ذخایر، بازار نفت را مستعد مداخلات سیاسی میکند. بنابراین بازار نفت یک بازار طبیعی نیست و همیشه نوسان قیمت دارد، به این دلیل که نفت یک کالای معمولی نیست. در بازار کالاهای معمولی تقاضا و قیمت یکدیگر را کنترل میکنند ولی در بازار نفت با افزایش قیمت، تقاضا نیز افزایش مییابد.
به لحاظ تاریخی در دورههایی که نگرانیهایی درباره عرضه نفت به وجود آمده، قیمت نفت افزایش مییابد و عرضهکنندگان نیز موقعیت بهتری پیدا میکنند. از دهه ۱۹۷۰به بعد، اوپک نقش لنگر ثباتبخش بازار نفت را ایفا کرده و زمانی که قیمتها کاهش یافته، تولید را کم کرده است. در کشورهای عضو اوپک ذخایر ارزان وجود دارد که راحتتر نیز توسعه مییابد اما در کشورهای غیر اوپک تولید پرهزینه است به همین دلیل نمیتوانند تولید را کم کنند و مانند اوپک در بالا و پایین کردن تولید انعطاف ندارند.
درست است که بهطور کلی تقاضا برای نفت در سبد انرژی کم میشود، ولی تقاضا همچنان رو به افزایش است و در این زمان از اوپکیها بیشترین انتظار پاسخگویی به تقاضای در حال افزایش وجود دارد، زیرا غیراوپکیها در نقطه اوج تولید به سر میبرند. بنابراین سهم اوپک در بازار رو به افزایش است.
روندهای بازار نفت حاکی از آن است که تقاضای نفت اوپک افزایش مییابد و زمانی که تقاضا افزایش مییابد، غیراوپکی عمدهیی وجود ندارد که توانایی افزایش تولید را داشته باشد. با توجه به نظریه اوج تولید میتوان گفت که تاکنون تولید نفت در بازار جهانی نفت، از منابع متعارف نفت بوده و به دلیل محدود بودن منابع نفت متعارف، قیمتها رو به افزایش میرود.
روند رو به افزایش قیمت نفت باعث میشود اوپک به نیروی موثرتری در بازار تبدیل شود و به لحاظ تاریخی افزایش قیمت نفت باعث تقویت جایگاه اوپک در بازار میشود. افزایش قیمت نفت باعث ظهور موجی از مداخله بیشتر دولت و همچنین دولتی شدن ساختار بازار نفت میشود، به عنوان مثال الجزایر از دهه ۹۰ تا اواخر دهه اخیر در قراردادهای خود با کشورهای غربی بازنگری کرده و سهم شرکتهای چندملیتی را کاهش داده است. اوپک نماد تولیدکنندگان دولتی در بازار است و در مقابل آژانس بینالمللی انرژی نماینده رویکرد بازار مصرف نفت است. بنابراین بسترها به سمت افزایش مداخلات دولت پیش میرود و باعث میشود مدل اوپک خودش را بیشتر به بازار تحمیل کند و این مساله تحول ساختاری در بازار جهانی نفت را به دنبال دارد. دورههایی که چشمانداز مناسبی از افزایش تولید نفت در آینده وجود ندارد، رقابتها بر سر اعمال سلطه بر ذخایر نفت بیشتر میشود. طرفداران نظریه اوج تولید معتقدند حمله امریکا به عراق در سال۲۰۰۳ به خاطر نفت و دسترسی به منابع انرژی بوده است. بنابراین میتوان گفت نگاه ژئوپولتیکی به نفت تقویت شده است.
در ۱۰ سال اخیر سهم شرکتهای ملی در بازار جهانی نفت افزایش یافته زیرا بیشترین ذخایر و سهم بزرگی در تولید دارند و دولتها در قالب شرکتهای ملی، اعمال کنترل میکنند و امروزه معتقدند که دولتها مالک ذخایر هستند و دولت تصمیمگیرنده است. در دهه ۵۰ و ۶۰ میلادی امریکا در عرصه انرژی نیازی به جلب همکاری اعضای اوپک نداشته است و با تکیه بر شرکتهای چندملیتی بر نفت تسلط داشته است. اما در دهه ۷۰ اوپک به هژمونی امریکا ضربه زده و به دنبال تضعیف دلار، امریکا ناچار شده بازیگران اوپک را به رسمیت بشناسد. بنابراین امروزه هژمونی امریکا مانند دهه قبل از۷۰ نیست و امریکا مجبور است در این زمینه با اوپک چانهزنی و توافق کند. در دهه قبل از ۷۰ هژمونی امریکا منفرد بوده ولی الان به ناچار باید با دیگر بازیگران در جهت کنترل بازار تعامل کند.
مقدمه فرش ایرانی، گنجینهای از هنر و فرهنگ ایران زمین، قدمتی چند هزار ساله دارد.…
لطفاً خودتان را معرفی کنید و بگویید چگونه وارد حرفه طراحی فرش دستباف شدید؟ بنده…
اجلاس سالانه فدراسیون بینالمللی صنایع نساجی جهان، به عنوان بزرگترین انجمن فعال در زمینه صنایع…
فرماندار ویژه کاشان گفت: در پنج ماه نخست امسال ۹۲ میلیون دلار صادرات از کاشان…
کلیه تولیدکنندگان موکت به دلیل عدم فراهم شدن فضایی متناسب با شأن و توقعات بازدیدکنندگان…