غرب جدید دهه ها تلاش کرد با شعار «مدارا و تساهل و تحمل» تشخص پیدا کند. اگر دل خیلی ها را در کشورهای مختلف برد، پیشه کردن همین پرستیژ بود. بلوک غرب اگر از عهده مواجهه ایدئولوژیک با بلوک شرق کمونیستی برآمدند، از جمله به اعتبار شعار «تولرانس» بود. آنها با فروپاشی شوروی و اقمار آن در آخرین دهه قرن بیستم، «پایان تاریخ» را اعلام کردند تا پرچم پیروزی خود را بر قله ایدئولوژی ها بکوبند. با این حال می توان پرسید که قدرت های غربی نظیر آمریکا و انگلیس چرا ملت ایران و ثبات و پیشرفت آن را تحمل نمی کنند؟ آیا ایراد از ملت- دولت ایران است یا علت تناقض را باید در جانب جبهه غربی جست وجو کرد؟ این پرسش از آن جهت مهم است که روشن می کند ملت ایران باید چه پاسخی به فشارهای غرب بدهد؛ دعاوی آنان را بپذیرد و کوتاه بیاید یا آن ادعاها را باور نکند و تن به فشارها ندهد؟ پرسش دیگر این است که ما در مقابل فشارهای غرب چند گزینه پیش رو داریم؟
به گزارش افکارنیوز، کیهان نوشت: ملت ایران تحمل نمی شود، چون با شخصیت و دارای جاذبه و دافعه های نیرومند است. ملت ایران جرم بزرگی مرتکب شده و آن اینکه ژست چند صد ساله و ریاکارانه غرب در زمینه «تحمل دیگران» را با طمأنینه و استدلال و اتقان تمام به چالش کشیده است. تحمل نمی شود چون با نشاط و سرپاست؛ سرپاست و نشان داده که بدون منت داری زورگویان عالم می توان امنیت و ثبات داشت و قله های پیشرفت را یکی پس از دیگری فتح کرد. ملت ایران خار چشم است چون سرپا بودن و پیش رفتن او، دیگر ملت های تحقیرشده و ستم کشیده و ضعیف الاراده را به صرافت انداخته که آنها هم می توانند و بنابراین به جنبش و حرکت درآمده اند. تحمل نمی شود چون نه فقط نقاط ضعف و پاشنه آشیل قدرتمندان جهان را هدف گرفته بلکه نقطه قوت و پرستیژ امپراتوری غرب را با موفقیت- فقط با همین سرپا ماندن و حرکت توام با طمأنینه و وقار و ثبات- به چالش گرفته است. ملت ایران مورد ترور اقتصادی، سیاسی، نظامی و تبلیغاتی قدرت ها در طول سه دهه اخیر قرار گرفته و تحمل نمی شود درست به همان دلیل که سازمان های تروریستی نظیر منافقین و القاعده از سوی غرب تحمل و تیمار و تجهیز می شوند. ایران تحمل نمی شود دقیقا به همان علت که دیکتاتورهای مرتجع، تحمل و پشتیبانی می شوند. آیا مشکل غرب بر سر فناوری هسته ای و حقوق بشر و تروریسم است، که اگر چنین بود تروریست ها و ناقضان حقوق بشر و دارندگان تسلیحات اتمی و شیمیایی و کشتار جمعی را زیر پر و بال نمی گرفت و خود تبدیل به قطب این حلقه های مافیایی نمی شد؟ اینکه ملت ایران از سوی آمریکا و انگلیس و قبیل آنها تحمل نمی شود اتفاقا نه نشانه قدرت غرب بلکه نمودار ضعف و درماندگی و قافیه باختگی آن جبهه است و در همین اتفاق بشارتی به بزرگی جنگ احزاب نهفته است، آنجا که مومنان گفتند «این همان وعده خداوند و فرستاده اوست و خدا و رسول او راست گفته اند».
ما تحمل نمی شویم نه فقط به خاطر فناوری هسته ای و حمایت از ملت های مظلوم و مقاوم. تحمل نمی شویم چون قدرت ها نتوانسته اند ما را ببلعند و مسخ و هضم کنند. این فقط ادعای ما نیست، اذعان شبه روشنفکرانی هم هست که از سوی ناتوی فرهنگی سربازگیری شدند و تئوری پردازی و نسخه پیچی های آنان مورد حمایت محافلی نظیر شورای روابط خارجی آمریکا قرار گرفت. کسانی قبیل تئوری پرداز قبض و بسط تئوریک شریعت که دو دهه را صرف سکولاریزه و فردی کردن دین- در جهت پوک کردن پایه های حکومت دینی- نمودند و سرانجام الهی بودن قرآن و عصمت پیامبر(ص) را نیز با لطایف الحیل انکار کردند، مدت هاست گواهی توأم با نگرانی می دهند که لیبرال- دموکراسی غرب به ضعف افتاده و به همین دلیل تحمل خود را از دست داده است. تئوریسین قبض و بسط تئوریک شریعت در حلقه کیان، چهارم اسفند سال ۸۸ در دانشگاه دلفت هلند گفت «براساس تز سکولارها، جهان به سمت جدایی حکومت از دین و خصوصی شدن دین پیش می رود، در حالی که این تئوری واژگونه شده است به این دلیل که وجود دین را در عمق زندگی ایرانیان و بازگشت دین را در مغرب زمین می توانیم ببینیم. آنچه گمان می رفت رو به احتضار می رود یا مرده است یا در راه مردن است، خوب یا بد، ظاهرا تجدید حیات کرده، برخاسته و برگشته و دیگران را به نگرانی افکنده است. سکولاریسم که قرار بود نسبت به ادیان بی طرف باشد اکنون تبدیل به یک سکولاریسم ستیزه گر شده یعنی با پاره ای از ادیان رسما درمی آویزد و می ستیزد و وجود اجتماعی آنان را تحمل نمی کند. از این قرار چیزی اتفاق افتاده که در پیش بینی آنها نبوده است. تصور سکولارها این بود که جهان به طرفی می رود که دین در آن ضعیف و ضعیف تر خواهد شد، این جزو یکی از فرضیه های قطعی آنها بود. لذا غم دین را نباید خورد…..».
او همچنین یازدهم مرداد ۸۶ در دانشگاه پاریس و در جمع شماری از فعالان ضد انقلاب تصریح کرد «رفته رفته سکولاریسم وارد دوره سکولاریسم و میلیتانت می شود، سکولاریسمی که مدارا و ظرفیت و هاضمه قوی پیشین خود را از دست داده است. امروز پیش بینی ضعیف شدن تدریجی ادیان باطل از آب درآمده و شما در این ۲۰، ۳۰ سال از جامعه شناسان بزرگ می شنوید که ادیان در حال قوت گرفتن هستند. چرایی اش بماند… سکولاریسم و لیبرالیسم هاضمه اش برای بلعیدن ادیان ضعیف، قوی بود اما دین قوی و فربه را نمی تواند ببلعد و از گلویش پایین نمی رود و لذا ستیزه گر می شود. اینکه چرا دین دوباره جان گرفته، جامعه شناسان آمریکایی می گویند برای اینکه بحران هویت و بحران معنویت پدید آمده است. آمریکا حمله کرد به افغانستان و عراق؛ هر دو کشور در قانون اساسی تازه خود نوشتند ما باید قوانین مان را از شرع بگیریم، چیزی که در مخیله آمریکایی ها نمی گنجید. یعنی سکولاریسم صدامی تبدیل شده به آنتی سکولاریسم موجود در عراق… در کشورهای اروپایی، حکومت ها در مواجهه با اقلیت های دینی نیرومند کم کم دارند مدارای خود را از دست می دهند و سکولاریسم مداراگرشان بدل به سکولاریسم ستیزه گر می شود. آینده سکولاریسم و لیبرالیسم به دلیل قوت ادیان با یک سلسله چالش های جدی روبروست و به شکل فعلی باقی نخواهد ماند… غرب باید از این پس تئوری پردازی کند که با مقتدران چگونه می توان مدارا کرد. تا امروز تئوری پردازی های آنها معطوف به مدارا با ناتوانان بود اما اکنون چالش های بزرگ تری در پیش است.»
با این وصف طنز بی مایه و عملیات فریب لو رفته ای است که وزیر خارجه آمریکا ادعا کند ما به سرعت آماده هستیم در تحریم ها در صورت کوتاه آمدن ایران درباره برنامه هسته ای تجدیدنظر کنیم یا مثلا آلن ایر سخنگوی وزارت خارجه ادعا کند «انتخاب با ایران است و جمهوری اسلامی می تواند با مذاکرات جدی و صادقانه در راه لغو تحریم ها قدم بردارد». آیا صادقانه تر- بخوانید ساده دلانه تر- از دیپلماسی دولت اصلاحات می شد با غرب و آمریکا مواجه شد؟ در آن مقطع طرف ایرانی پس از توافق، بلافاصله تعلیق ها حتی در مراحل ماقبل غنی سازی را به اجرا گذاشت و مفاد پروتکل الحاقی را با وجود عدم تصویب آن از سوی مجلس به صورت داوطلبانه و در قالب بازرسی های خارج از عرف پذیرفت اما در مقابل نه تعهد فروش قطعات یدکی هواپیماهای مسافربری به ایران عملی شد و نه با گروهک منافقین به عنوان «تروریست» برخورد کردند بلکه اعضا و سران این فرقه تروریستی آزادانه در کشورهای طرف مذاکره غربی تردد داشتند و مستند(!) غرب برای ایراد اتهام علیه ایران بودند و به هنگام نیز برای عملیات تروریستی به خدمت گرفته می شدند؛ بماند که با همین رفتار ریاکارانه، دولت های زورگوی غربی، شبه رفورمیست های ایرانی- مدعیان اصلاح طلبی و تجدیدنظرطلبی- را در حد تروریست ها رده بندی کردند و اعتبار سازش طلبان را در حد همین گروهک رتبه بندی نمودند! نتیجه دیگری که سزاوار است بگیریم این که جمهوری اسلامی و ملت ایران بدهکار گروه های تسلیم طلب و مدعی مذاکره با آمریکا به بهانه گره گشایی از مشکلات نیست بلکه دست بر قضا، محافل مذکور هستند که باید توضیح مستدل دست و پا کنند که از تسلیم طلبی و نرمش و خوش گمانی به آمریکا و انگلیس چه چیزی عاید کشور کرده اند؟ آنها هستند که باید در پیشگاه ملت عذر تقصیر بیاورند که چرا درباره دافعه و دشمنی و زیاده خواهی مستکبران، دافعه و عزت درخور نشان نمی دهند؟ در واقع به اعتبار دشمنی جوهری استکبار با ملت ایران که آخرین نمونه آن در کار بست تحریم های ضدانسانی – به مثابه ترور یک ملت- پدیدار شده، می توان گفت نرمش و سازش و تسلیم، یک گزینه در کنار گزینه مقاومت و مجاهدت مقابل دشمن نیست، که اساساً «چاه» و سقوط در آن را نمی توان به عنوان یک «راه» به رسمیت شناخت. ذلت که راه نیست، شلیک به شخصیت و خودکشی ارادی برای سلب آزادی و اختیار از خود است.
ملت ایران راه پیشرفت و عزت را تا بدین جا درست آمده است، یک سند قطعی و روشن اش همین نارضایتی و خشم و دستپاچگی و رفتارهای بی پرنسیب مستکبران است. البته آنجا که دشمن فشار را سخت می کند، مؤمنان صادق الوعد و صادق العهد از اهل نفاق بازشناخته می شوند. ادبیات سیاسی یی که با ادعای خیرخواهی بگوید «اینجا جای مقاومت نیست»، «وعده های پیروزی و نصرت حق دروغ بود» و «چرا مقاومت می کنید و کوتاه نمی آیید و باعث دشمنی دشمن می شوید» به تصریح آیات الهی در سوره احزاب، ادبیات منافقین است. مفسران در تفسیر آیه سی ام سوره محمد(ص) که می فرماید «اگر بخواهیم منافقان را به تو نشان می دهیم تا آنان را با قیافه هایشان بشناسی هر چند می توانی آنها را از طرز سخن گفتن شان بشناسی» از قول مجاهدان صدر اسلام نوشته اند که ما منافقان را با زبان سرزنش آمیز آنان نسبت به مجاهدت در مقابل دشمنان و نیز بغض و دشمنی شان با علی بن ابیطالب علیه السلام می شناختیم. امروز نیز همین قاعده جاری است. آنها که از پنجه در انداختن با خصم ستیزه جو شانه خالی می کنند، در طراز ملت مؤمن ایران نیستند و اگر کسی بخواهد مسئولیت دفاع و حمله متقابل را به دیگری موکول کند یا همرزم خود را در این مبارزه خوار کند، برای دشمن معبر باز می کند. چاره پیروزی و عزت، زدن به سینه دشمن و پیشدستی بر اوست «بجنگید با آنها پیش از آن که با شما بجنگند که به خدا سوگند با هیچ قومی در خانه اش نجنگیدند مگر اینکه او را خوار ساختند، اما شما تکلیف جهاد را به گردن یکدیگر انداختید و همدیگر را خوار ساختید تا دشمن غارتگر تاخت…» (خطبه ۲۷ نهج البلاغه)
ملت ما به تجربه تاریخ معاصر از بن دندان باور دارد که مقاومت و مجاهدت، بن بست ها را در هم می کوبد و راهگشاست. «اتّقواالله ویعلّمکم الله. تقوا پیشه کنید و خداوند به شما می آموزد». ملت ما این منطق ظفرمند قرآنی را بارها آزموده و در روزگاری که باد شوکت به پرچم اسلام افتاده، با ثبات قدم بیشتری، پیشرفت را سرلوحه حیات خویش خواهد کرد.
نویسنده: قاسم حیدری، فوق لیسانس تکنولوژی نساجی کمپانی های سازنده ماشین آلات ریسندگی نیز در…
تبلیغات روی جلد: کاوان شیمی فهرست مطالب شماره 90 مجله نساجی کهن نمایشگاه پیشرفتهترین فناوریهای…
در نمایشگاه Heimtextil 2025، بخش فرش و کفپوش به سطح جدیدی از گسترش و نوآوری…
نویسنده:سیامک عیقرلو آری، تیتر این نوشتار درست نوشته شده است و به درستی آن را…
فناوریهای نوظهور و هوش مصنوعی با وجود همه اثرات مثبت و غیرقابل انکاری که برای…
ایتما آسیا ۲۰۲۴ فرصتی برای نمایش پیشرفتهای چشمگیر صنعت نساجی چین بود، جایی که شرکتهای…