کارکرد البسه ابریشمی در هنرهای نمایشی دوره قجری

(مطالعه موردی استان گیلان)

 

افشین عموزاده لیچایی (دانشیار هیئت علمی دانشگاه گیلان)
نادیا ره (دانشجوی ارشد ایران شناسی دانشگاه گیلان)

بخش اول مقاله کاربرد البسه ابریشمی در هنرهای نمایشی دوره قجری به همت خانوم مهندس ره و با کمک و همکاری جناب دکتر عموزاده در سایت قرار می‌گیرد بخش دوم نیز در هفته بعد روز ۱۶ خرداد بر روی سایت قرار خواهد گرفت.

مقدمه

هنرهای نمایشی، تاریخ اجتماعی گذشته ومعاصر و گاه اندیشه آن جامعه در خصوص آینده را بازنمایی می کند. مناسک گذار در عصر قاجار، متاثر از تعصبات مذهبی و روحیه تجمل گرایی قجری رنگ و رویی متفاوت با دیگر ادوار تاریخ اجتماعی داشت. در هنر های نمایشی دوره قجری، به ظاهر زن دیده نمی شود اما با واکاوی اسناد مکتوب این دوره متوجه می شویم زنان اندورنی قجری، در تبلور فرهنگ عامه و هنر در این دوره بسیار نقش داشته اند. در تمامی هنرهای نمایشی دوره قاجار رنگ، تجمل و تشریفات جلوه گر است و ابریشم به عنوان کالایی لوکس و گرانبها، کارکرد ویژه ای داشته است. دوره قاجار به دلیل مراوده دربار ایران با اروپاییان، سرآغاز فصل نواندیشی و گذار از سنت بود. در نتیجه دگردیسی فرهنگی به تبع البسه های متداول بومی نیز تغییر شکل داد و کارکرد البسه ابریشمی  از شکل معیشتی به نمایشی تغییر کرد و در این بین البسه ابریشمی به دلیل گرانبها بودن در اولویت کارکرد تجملی و تزیینی قرار گرفت.

پرسش پژوهش پیش رو بر این مبناست؛ کارکرد البسه ابریشمی در هنرهای نمایشی، گیلانِ دوره قاجار چه بود؟

فرضیه بر این اساس است: ابریشم به عنوان کالای استراتژیک در گیلان کاربری عمومی داشته است؛ تجمل گرایی قجری کاربری سبب شد تا ابریشم در البسه هنروران نمایشی عصر قاجار، نمود بیشتری یابد.

ابریشم در دوره قاجار(گیلان)

براساس اسناد مکتوب به ویژه سفرنامه های ادوار مختلف تاریخی، ابریشم مهمترین کالای تجاری بازارهای گیلان به ویژه رشت محسوب میشد و نقش پررنگی در اقتصاد برعهده داشت. هر چند تولید و تجارت ابریشم در دوره صفویه به اوج شکوفایی خود رسیده بود، اما ابتدای دوره قاجار رکود چشمگیری در روند تولید این محصول گرانبها به وجود آمد. رجب زاده به نقل از اینووه ماساجی که به ماورانهر، ایران و قفقاز سفر کرده بود چنین می گوید« دریافتم که صنعت ابریشم ایران، بخصوص ایالت گیلان، در قرن هفده و هیجده رو به افول رفته است. این وضع از آنجا پیش آمد که پس از برافتادن پادشاهی صفویان، ایران سالیانی دراز حکومت (مرکزی و مقتدری) نداشت هنگامی که هَنوِی به تجارت ابریشم ایران رو کرد(۱۷۷۴م)، مقدار صادرات این محصول بیش از یک هشتم زمان شاردن بازرگان فرانسوی(۱۶۷۰م) نبود»(رجب زاده،۸۶:۱۳۹۲). رابینو نیز می گوید:« در فوریه ۱۸۷۰ ناصرالدین شاه از گیلان دیداری بعمل آورد و چون مردم بسبب بدی محصول ابریشم که در اثر شیوع بیماری در کرم ابریشم پیش آمده بود در فقر و فاقه به سر می بردند مالیات آنها را کم نمود» (رابینو،۱۳۹۱: ۵۵۳). مسئله رکود صنعت ابریشم سبب شد تا روند تجارت ابریشم تغییر شکل یابد الکساندر خودزکو کنسول روسیه در رشت که در فاصله سال‌های ۱۸۳۰ تا ۱۸۴۴ م. در گیلان بوده است در این خصوص می نویسد«مدتی است گیلانی به این نکته توجه کرده است که اگر ابریشمی را که به کار بافتن پارچه می‌آید به طور خام بفروشد، و در عوض اوقات خود را مصروف کارهای دیگر کند، با زحمتی کمتر درآمدی قابل توجه تر خواهد داشت. بنابراین بی‌سبب نیست که پارچه‌های ابریشمی در گیلان روز به روز کمیاب‌تر می‌شود» (خودزکو، ۱۳۵۴: ۱۰۶). با این وجود پناهی به نقل از خودزکو در خصوص لباس گیلانی ها را چنین وصف می کند «زنان گیلک اعم از فقیر و غنی با پیراهنی از ابریشم و یا کتان نقش دار و شلوار و سربندی از پارچه‌های ابریشمی و محصول کارگاههای خانگی به کار می‌پردازند. تنها عامل مهم اداره فعالیت اجتماعی آنها خوش‌بینی به آینده است که کار در شالیزارها و انبارهای پرورش و تولید ابریشم را با سختی و مشقت ادامه می‌دهند»(پناهی، ۱۳۹۰، نشریه ره آورد گیل ، شماره ۲۶). هرچند تولید ابریشم در این دوره با رکود همراه بود اما سبب تحول در تولید  و تجارت این محصول شد. مقدار ابریشم تولید شده داخلی، مواد اولیه کارگاه های پارچه بافی بومی را تامین نمی کرد و سبب شد گیلانی ها تجارت پارچه را متوقف کنند و مبادرت به خام فروشی ابریشم باقیمانده نمایند. هزینه فرصت تولید ابریشم مصروف مشاغل دیگر شد تا روزمره گیلانی ها تامین شود. اما این تغییرات در شکل البسه آنان تغییر چندانی ایجاد نکرد چنانکه از مطالعات برمی آید تولید پارچه درکارگاه های خانگی سبب شد تا البسه ویژه جشن ها همچنان از جنس ابریشم تهیه گردد. در واقع ابریشم کاربری معیشتی خود را از دست داد و تبدیل به کالایی لوکس گردید که فقط در مراسم های ویژه جهت تشریفات و تجملات مورد استفاده قرار می گرفت.

زن گیلانی در حال پارچه بافی (تصویر ۱)

کارکرد البسه ابریشمی

هرچند البسه طبقه اشراف متاثر از تحولات مراودات دربار با اروپا بود، اما در طبقه عام مردم البسه به نحو بومی تهیه می گردید. به دلیل تعصب های مذهبی جاری در جامعه قجری مجالس ویژه زنان معمول بود. در اینگونه مجالس فقط زن ها حضور داشتند و البسه های آنان متفاوت از البسه هایی بود که در خیابان ها بر تن می کردند. زنانِ در پستو مانده قجری که تمایل بسیاری به تجملات داشتند در پی مراوده با اروپاییان مجذوب البسه های آنان می شدند؛ الیزابت مک نیل”، همسر “جان‌مک نیل”، در سال (۱۸۲۷ م) از سوی بانوی ارشد فتحعلی شاه به یک میهمانی دعوت شد و قصد کرد لباس ساتن سپید، تزئین شده با چین‌های توری و همچنین ردای قرمز ابریشمی بر تن کند. جامه او در تضاد با لباس‌ها و جواهرات با شکوه و پرزرق و برق خانم‌های درباری بود. البسه ابریشمی جز لاینفک تجملات دوره قجری محسوب می شد. در سال(۱۸۵۰ م)، “لیدی شیل” با “ملک جهان” مادر ناصرالدین شاه( ۱۹۴۸ م ) دیدار کرد. او شرحی شگرف از لباس‌های دربار نوشته است و در یادداشت‌هایش آورده که چقدر لباس‌های ساده اروپایی‌اش خانم‌های قجری را همزمان مجذوب و متحیر کرده بود. « توجه به شیوه‌ی زندگی اروپاییان از اواسط سلطنت ناصرالدین شاه شروع شده بود. بسیاری از خانم های درباری و اشرافی از لباس های فرنگی استفاده می کردند. گاهی نیز لباس های دوخت روسیه و فرانسه که به عنوان هدیه به آنان داده می شد می پوشیدند و دیگر بانوان حرم از ایشان تقلید می کردند. به این طریق کم کم زنان ایرانی بیش از پیش با شیوه‌ی طرز لباس های اروپایی آشنا شدند»(نجفی،۱۳۹۲). بی شک معاشرت دربار قاجار با فرنگی ها تاثیر بسیاری بر فرهنگ پوشش زنان ایرانی در دوره های بعد گذاشت. در ترکیب پوشش دوره قجری جامه نیم تنه، شلوار، دامن و پوشش مو در همه جا بر اساس عرف یکسان بود . مهمترین پارامترهای تاثیر گذار در تنوع البسه از شکل معمول قجری، می توان به شاخص فرهنگی توجه ویژه داشت به نحوی که زنان و مردان اقوام مختلف، به مثابه زندگی در جغرافیای فرهنگی متنوع ایران، صاحب سبکی مختص در البسه بودند؛ به نحوی که لباس بلوچ ها، کردها، تالشی ها، گیلک ها، ترک ها و دیگر اقوام با وجود شباهت هایی ظریف با یکدیگر تمایز داشتند. البسه های مناطق مختلف به لحاظ جنس پارچه و تزیینات تفاوت داشت و عمدتا جنس البسه در هر جغرافیا بنا به محصولات موجود در همان زیست بوم تهیه می شد؛ به نظر می رسد عامل اصلی این تفاوت مواد اولیه پیرامون هر منطقه باید باشد. کاربرد ابریشم در البسه متداول دوره قاجار به طور عمومی مختص به طبقه مرفه بود و دیگر اقشار جامعه در شرایط ویژه از البسه ابریشمی استفاده می کردند. چنانکه اولیویه در سفرنامه خود می نویسد« پیراهن صاحبان ثروت از پارچه های ابریشمی سرخ رنگ باشد. عامه را پیراهن از پارچه پنبه ای است»(سفرنامه اولیویه،  ۱۳۷۱ : ۱۵۶). اغلب زنان دربار به زربفت و ابریشم گران‌قیمت و طیف گسترده‌ای از جواهرات دسترسی داشتند. جامه زنان طبقه متوسط و پایین‌تر از پارچه‌های کتان و برخی مواقع با نقوش ساده هندسی و گل‌دوزی دوخته می‌شد (برگرفته از گفتگوی سامان صفرزایی با جنیفر اسکارس). «مد لباس خانم های آن زمان همیشه از اندرون شاه سرچشمه می گرفت و تقلید می شد. از این رو لباس های نو ابتدا میان شاهزاده خانم ها و زن های اعیان و سپس بین سایرین معمول می گردید»(ذکاء،۱۳۳۶: ۱۵). «دوستعلی معیرالممالک در اثر خود به بیان این واقعیت می پردازد که مد در آن وقت از اندرون بیرون می آمد و زن های شهر پیوسته چشم بدانجا داشتند تا از آنها پیروی نمایند» (شریعت پناهی،۱۳۷۲: ۱۵۰). اما با این وصف آنچه مسلم است، البسه دربار با مردم عادی در هیچ دوره ای یکسان نبوده است؛ بر همین اساس، از نظر آرامی شهرضا « لباس بیرونی خانم‌ها، چادر یک‌شکل و همانندی بود که سر تا پای زنان را کاملاً می‌پوشاند و معمولاً از پارچه‌های ابریشمی، پشمی، تافته و اطلس بود که به رنگ های سیاه، آبی پررنگ و آبی نیلی تهیه می‌شد. عموم زنان دیگراز پارچه های نخی راه راه یا گلدار استفاده می‌کردند که با دو شیوه‌ی دوخت از هم شناخته‌ می‌شدند. بر روی این چادرها روبندی به‌منظور پوشاندن چهره استفاده می‌شد که پارچه‌های چهارگوش و یا مستطیل شکل بود و قسمت پوشش چشم‌ها را توردوزی کرده بودند. این روبنده توسط قلاب‌هایی به پشت سر بسته می‌شد. چگونگی شکل و نوع این قلاب‌ها مشخص‌کننده‌ی طبقه‌ی اجتماعی فرد بود. و بالاخره قسمت بعدی این پوشش را چکمه‌ای به نام «چاقچور» تشکیل می‌داد. در اواخر دوره‌ی قاجار، نوعی روبنده به نام “پیچه” متداول شد که کوچک و مربع شکل بود و از موی دم اسب تهیه می‌شد».

پوشش زنان، دوره قجری تصویر (۱)-۲)

پوشش زنان، دوره قجری تصویر (۲)-۲

البسه زنان گیلانی، تحت تاثیر زندگی در جغرافیای این زیست، رنگ و جلوه ویژه ای به هنر گیلانی عطا نموده است. تاریخچه کهن نوغانداری و صنعت و تجارت ابریشم در گیلان سبب گردید تا بستر رشد محصولات هنری وابسته به این کالای باارزش با ذوق هنرمند زن گیلانی درهم آمیخته و سبب خلق آثار بی بدیل هنری در جغرافیای گیلان شود. اوج شکوفایی این آثار در لباس زنان گیلانی دیده می شود. «با آغاز پرورش کرم ابریشم در گیلان، بانوان منطقه برای دست یافتن به منسوجات ظریف تر و زیبا تر، ابریشم را جانشین پشم کردند و پارچه های ابریشمی برای مصارف تزیینی و بافت انواع لباس های مخصوص اعیاد و جشن ها و مراسم سنتی با نقش و نگارهایی اسلیمی، نباتی، حیوانی به رنگ های سبز، آبی، زرد، قرمز، جگری، گلی، آجری، سرمه ای ، قهوه ای و… تهیه می نمودند. البته طرح های شطرنجی، پیچازی و مواج را گاه با ابریشم برای افراد فرودست می بافتند. زنان پس از ابریشم کشی ابریشم های مرغوب را می فروختند و با تبدیل کردن نخاله یا ضایعات ابریشم آن را برای مصارف داخلی خود می ریسیدند و به شکل نوارهای باریکی به عرض ۳۰ سانتی متر (۲در ۳۲۰ تار) می بافتند. این نوارها بر حسب چله پس از رنگ آمیزی با رنگ های طبیعی با آراسته شدن به گل و بوته و نقوش انتزاعی  دلخواه بافندگان و تقاضای بازار، درکنار هم دوخته می شدند»(تهی دست،۱۳۸۷: ۳۵). بر اساس سفرنامه “ساموئل گتلیب گملین” که در راس یک هیات آلمانی در اواخر زندیه به قفقاز و حاشیه جنوبی خزر سفرکرده بود؛ گزارشی جامع در خصوص انواع پارچه های تولیدی در گیلان ارائه نموده بود. وی می نویسد«گیلان غیر از ابریشم کالای صادراتی دیگری در مقیاس تجارتی ندارد»(گتلیب گملین،۱۳۹۲: ۲۵۴)

 

گزارش گتلیب در اواخر زندیه و نزدیک به قاجار در خصوص بازار رشت ثبت شده است، به همین جهت می توانیم با در نظر گرفتن این گزارش قطعا بگوییم با توجه به تنوع پارچه های ابریشمی، از نوع خالص آن تا نیمه خالص و بافت شده توام با نخ و پنبه، تنوع در قیمت کالا های ابریشمی،  تقریبا همه اقشار گیلان در سطوح متوسط و ثروتمند می توانستند از این نوع کالا در البسه خود به کار برند. با مطالعات بر پوشش های خاص گیلانی در می یابیم البسه های کار و جشن در گیلان متفاوت بوده است. چادرشب و شال مهمترین البسه ابریشمی در گیلان محسوب می شد؛  چادرشب، معمولا در کارهای روزمره کاربرد نداشت و بخشی از لباس ویژه در میهمانی ها و جشن ها محسوب می شد. «بافت پارچه ها و منسوجات ابریشمی در نقاط مختلف گیلان به ویژه قاسم آباد و روستاهای اطراف رودسر از دیرباز تا به امروز ادامه دارد»(موسوی،۱۳۸۳: ۹۶۳). پارچه های ابریشم طرح های گوناگونی دارد و این تنوع بسته به کاربری پیله ابریشم و نوع بافت آن متغیر است.«اغلب دختران قاسم آباد حتما می بایست یک چادر شب یکرنگ ابریشمی یا چادرشب طرحدار ابریشمی که با ابریشم گجین بافته می شود(ابریشم گجین به ابریشمی گفته می شود که از انتهای پیله باقی مانده در ظرف لاس گیری حاصل می شود. در زبان محلی گیلان ابریشم گجین،گج یا کج نامیده می شود) را به عنوان جهیزیه خود به خانه داماد ببرند»(یاوری، ۱۳۸۰: ۹۳). «چادر شبی که رنگ متن آن غالب باشد، در اصطلاح “یک رنگ” گفته می شود. از چادرشب یک رنگ الجاقبا که نوعی کت کوتاه بود، می دوختند و در مهمانی  و عروسی به تن می کردند. جلقه و شال یک رنگ هم از این نوع پارچه دوخته می شد. به ویژه داماد در روز عروسی شال یک رنگ سبز یا قرمز به دور کمر می بست»(انساندوست، ۱۳۹۴: ۱۲۰). روسری ابریشمی در غرب گیلان “کَلَقَه” نامیده می شد و معمولا جهت پوشش چهره عروس کاربرد داشت، این روسری به رنگ زرد با طرح های مشکی بود.« مقنعه، روسری، قطعه درازی از ابریشم مستطیل شکل و سنگین به رنگ آجری، نقش دندانی است که مردان از آن به صورت کمربند و شال و زنان به صورت روسری استفاده می کرده اند. طرح دندانی نمای خوش  ترکیب و پرتنوعی است از نقطه های روشن زرد رنگ و نقش های برجسته ای که از سایر گره ها پدید می آید و دایره ها و نقش اسلیمی و خطوط و صور هندسی، نوارهای راه راهی از همین جنس اغلب در پارچه ی پیراهن  یا شلوار در کنار حاشیه های گلدوزی شده منظم می شود.  در دهکده ی پَشکی (پاشاکی) گیلان هنوز شال دندانی بافته می شود. هر نوعروسی برای تهیه قطعه ای پارچه به طول ۱۵۰ سانتی متر و عرض ۳۵ سانتی متر، نخ ریسی و بافندگی و گره زنی و رنگرزی می کند»(تهی دست به نقل از آکرمن،همان: ۳۳). «در منطقه شفت و فومن بانوان هنگام رفتن به عروسی حتما روسری های ابریشمی ریشک دار بر سر می گذارند و آن را نه در بالای سر که در بالای گوش گره می زنند»(انساندوست،همان: ۵۴). زیبا ترین البسه جشن های گیلانی لباس رقصنده های قاسم آبادی است. براساس مطالعات تاریخی به دلیل دلاوری مردمان منطقه قاسم آباد تا دوره قاجاریه این منطقه ارتباطی با دربار مرکزی نداشته است به همین دلیل بیشتر آداب و رسوم این منطقه در کل و البسه در جزء به صورت بکر باقیمانده است.« قاسم آباد از محدود مناطقی بود که حتی تا زمان قاجار از دادن سرباز به نیروهای دولتی خودداری کرد»(مجابی، فنایی،۱۳۸۸: ۷۸). لباس قاسم آبادی دامنی پرچین و بلند، متشکل از نوارهای رنگی ابریشمی است. این لباس در هر حرکت،  نمایشی از رنگها را به بیننده القا می نماید. دختران جوان اغلب این لباس را  جهت شرکت در جشن ها و شرکت در حرکتهای نمایشی بومی و محلی بر تن می کنند. چین های بسیار دامن هایشان به آنها فرصت هرگونه حرکت چرخشی را می دهد و گویی دایره هایی رنگی در صحن جشن می چرخند و فضا را پر از نشاط می کنند.

اقلیم گیلان از دو زیست بوم جلگه و کوهستان تشکیل شده است. مردم جلگه عمدتا گیلک بودند آنها به مثابه کار کشاورزی دارای روحیه ای شاد هستند به همین دلیل موسیقی های بجارسری (بخشی از موسیقی کار گیلان) در میان آنها شکل گرفت، تولید ابریشم مختص مردمان جلگه بود. مردمان کوهستان عمدتا تالش ها و گالش ها را شامل می شدند دارای شغل دامداری و روحیه ای خشن تر از مردمان جلگه داشتند. پشم ریسی و نساجی شغل ویژه مردمان دامدار کوهستانی بود آنها ابریشم چله کشی شده خام را از بازارهای جلگه تهیه می کردند، روسری بافی، جوراب بافی و رنگرزی به وسیله گل های وحشی کوهستان از جمله هنر مردمان این ناحیه محسوب می شد. البسه ابریشمی کاربرد بسیاری در مراسم عروسی داشت. البسه عروس به ویژه سرپوش عروس حتما از جنس ابریشم بود. هنروران مراسم عروسی که عمدتا دختران و پسران جوان بودند از البسه های بومی از جنس ابریشم استفاده می کردند و مردان شال ابریشمی بر کمر می بستند. زنان گیلانی در البسه خود از هنر های ظریفه بسیاری استفاده می نمودند که اوج این هنرنمایی در هنر رشتی دوزی با نخ های ابریشمی مشهود است.«رشتی دوزی نوعی از رودوزی‌های سنتی ایرانی است که طی آن زمینه پارچه به وسیله نخ‌های ابریشمین رنگین به گونه‌ای بسیار زیبا و چشم نواز تزئین می‌شود. مرکز عمده رشتی دوزی شهر رشت است که به سبب شهرتی که در رشت داشته رشتی دوزی نامیده می‌شود. رشتی دوزی به سه روش ساده، برجسته و معرق دوخته می‌شود کاربرد این هنر از دیر باز تاکنون شامل پرده، فرش، پوشش زین، سجاده، روکش مقابر بزرگان، کلاه، لباس، رومیزی و روتختی است»(سید صدر، ۱۳۸۶:۱۶۴). هنر های ابریشم دوزی در البسه های گیلان عمدتا نشات گرفته از روحیه طبیعت گرا آنان است و شامل طرح هایی از گل و مرغ و بوته و جقه شاخ گوزنی، گل و بادامی  و.. می شود. هنروران حرکات نمایشی در جلقه ها و کلاه های خود از طرح های شاد ابریشم دوزی استفاده می نمودند.

                 عروسی گیلانی(تصویر ۳).

برای دیدن بخش دوم مقاله به لینک زیر بروید:

قسمت دوم مقاله

بهنام قاسمی

فارغ التحصیل رشته تکنولوژی نساجی

Recent Posts

شماره ۹۰ مجله نساجی کهن ویژه نامه آبان ماه منتشر شد

تبلیغات روی جلد: کاوان شیمی فهرست مطالب شماره 90 مجله نساجی کهن نمایشگاه پیشرفته‌ترین فناوری‌های…

3 روز ago

Heimtextil 2025: گسترش نوآورانه در صنعت فرش و کفپوش

در نمایشگاه Heimtextil 2025، بخش فرش و کفپوش به سطح جدیدی از گسترش و نوآوری…

4 روز ago

درباره رخدادی خوب در هنر فرش ایران

نویسنده:سیامک عیقرلو آری، تیتر این نوشتار درست نوشته شده است و به درستی آن را…

5 روز ago

فناوری در عصر هوش مصنوعی

فناوری‌های نوظهور و هوش مصنوعی با وجود همه اثرات مثبت و غیرقابل انکاری که برای…

5 روز ago

ایتما آسیا ۲۰۲۴؛ بررسی حضور پررنگ چینی‌ها و چالش‌های صنعت نساجی ایران (ویدیو)

ایتما آسیا ۲۰۲۴ فرصتی برای نمایش پیشرفت‌های چشمگیر صنعت نساجی چین بود، جایی که شرکت‌های…

1 هفته ago

مزایا ومعایب شرکت های دانش بنیان

شرکت‌های دانش‌بنیان در ایران به شرکت‌هایی اطلاق می‌شود که بر پایه دانش و فناوری‌های نوین…

2 هفته ago