آقای عسگراولادی از آن پیرزن آلمانی یاد بگیرید
این روزها آنگونه که آقای اسدالله عسگراولادی اعلام کرده صادرکنندگان مشغول چانهزنی با دولت برای تعیین نرخ دلار صادراتی در بازار داخلی هستند. اعلام این خبر با این جمله ایشان که «سه هزار تومان را پیشنهاد دادهایم اما دولت نرخ ۲۵۰۰-۲۶۰۰ را پیشنهاد داده است و تا روز دوشنبه این نرخ که بین ۲۵۰۰ تا ۳۰۰۰ تومان خواهد بود معلوم میشود» ابعاد جالبی دارد؛
۱ – اول از همه باید گفت صادرکنندگان بخصوص صنف تولید گران از بخشهای شایسته احترام جامعه هستند که در پرتو تلاش وخلاقیت موجب رونق درآمد ملی و افزایش صادرات ودرآمدهای ارزی کشور میشوند اما این اتفاق یعنی صادرات کالا و محصول و کسب درآمد ارزی در قبال آن محصول شبکهای از ساختارهای روبنایی وزیربنایی است که عملکرد این ساختار موجب کمیت و کیفیت کالاها و خدمات و در نهایت ارزش آن میشود.
در اینکه صادرکنندگان و تولیدکنندگان در انتهای این شبکه تولید کالا و خدمات قرار داشته و گاه نقشی بیبدیل در آن دارند شکی نیست و از این منظر میتوان به آنها حق داد که برای افزایش سرمایه خود تلاش کنند اما آنچه در این مسئله قابلیت توجه بیشتری دارد این است که همانطور که آقای عسگراولادی تلویحا گفتهاند، صادرکنندگان مشغول چانهزنی برای تعیین نرخ دلار هستند. خب اگر فرض را بر این بگیریم که یک مسئول دولتی در قبال چانهزنی و اصرار این آقایان کوتاه بیایید و نرخ دلار را سه هزار تومان بپذیرد، آیا این نرخ واقعی است؟
اگر واقعی است این گروه از دارندگان ارز حاضرند سایر هزینههای خود مثل حقوق کارگران، خرید مواد اولیه داخلی، مالیات و… را برمبنای دلار سه هزار تومانی محاسبه و پرداخت کنند؟
۲ – اگر این نرخ واقعی نیست – که نیست – چرا این همه اصرار و اگر در پی فشار آنها، دولت این رقم را بپذیرد، مابهالتفاوت آن نسبت به نرخ واقعی از جیب چه کسانی به جیب این آقایان میرود؟ شاید گفته شود که خب، شرایط کشور همین است و برخیها حتی به واسطه رانتخواری بسیار بیشتر از اینها به جیب زدهاند، گرچه این سخن درست است اما دلیلی بر این نیست که در این شرایط هرکس از هر نقطهای که میتواند بر مردم و بخصوص همین کارگران و اقشار پایین دست که آنها هم سهم مهمی در تولید همین کالاهای صادراتی دارند، فشار بیاورد.
در اینجا لازم است به رفتار یک پیر زن آلمانی اشاره کنم که ظاهر دو مستاجر ایرانیاش وقتی متوجه کمبود یک کالای اساسی در بازار میشوند، با تهیه مقداری از این کالا با خوشحالی به وی مراجعه میکنند و پس از تشریح وضعیت کمبود این کالا میگویند که نیمی از خریدشان را برای او آوردهاند تا مبادا به خاطر کهولت سن نتواند از این کالا خریداری کند. در حالی که تصور میکردند صاحب خانه، آنها را به خاطر این رفتار انساندوستانه تشویق میکند، با اعتراض پیرزن و تماس وی با پلیس برای لغو قرارداد اجاره مواجه میشوند وپیرزن آلمانی به اینها میگوید: زمانی که یک کالا در بازار کم میشود این اخلاقی نیست که ما بیش از نیاز خرید کنیم و شما به خاطر چنین رفتاری، شایستگی اجارهنشینی ملک من را ندارید. اکنون بیایید رفتار شماری از فعالان بازار را ببینید که در این شرایط به جای آنکه برای اندکی آرامش در بازار – در واقع دل مردم- تلاش کنند، مشغول چانهزنی برای افزایش سهم خود هستند.
اگر آن پیرزن آلمانی در ایران به تجارت مشغول بود، آیا به هموطنانش رحم نمیکرد و تلاشی برای کاستن از نرخ دلار به کار نمیبست؟ چه شده است که روحیه سوداگری این همه رشد کرده و حتی در بین کسانی که حداقل برخی از آنها جزو سرمایهدارترین ایرانیها هستند، رخنه کرده است.
۳ – مگر برخی از این آقایان که اکنون بخشی از دلارهای رسوب شده در بازار خانگی ارز را در اختیار دارند، کم از قبل سیاستهای ناکارآمد صادراتی و وارداتی – رانت غیرمستقیم – برخوردار بودهاند و غیر از این است که بخشی از درآمدهای هنگفت آنها محصول همین ناکارآمدیهاست، بنابراین چگونه است در این شرایط که ایجاب میکند بیش از هر زمان دیگر به همدیگر رحم کنیم و کمی از توقعات و خدای نکرده طمع خود را کم کنیم، چرتکهها به میان آمده است. قطعا مردم و رسانهها عملکرد نهادها و اصناف را در این شرایط در نظر خواهند داشت و قطعا به یاری خداوند ملت ایران از این تنگنا با سربلندی عبور خواهد کرد، اما آنچه میماند خدمت یا خیانتی است که هر کس به سهم خود نسبت به سرمایه اجتماعی جامعه روا میدارد.
همانطور که برگرداندن صد هزار دلار یک راکب موتوری از سوی افسر راهنمایی و رانندگی، اموال گمشده مردم از سوی چند نفر از نیروهای خدماتی جامعه، تلاش برخی نهادهای خدماتی و اجتماعی عمومی برای گرهگشایی از مشکلات روزمره مردمو… مایه امید و مباهات کشور است، انتظار میرود که فعالان و سرمایهداران محترم نیز امروز حساب و کتاب و چرتکه را به گونهای دیگر به راه بیندازند. همانطور که از مسئولان و دولتمردان و… نیز انتظار میرود که بیش از همیشه برای کاستن از فشار بر مردم تلاش کنند.