خارجیها فرش ایرانی را به دار کشیدهاند!
فرش ایرانی :: در صحت این گفته البته تردیدی وجود ندارد، اما واقعیت آن است که کتاب قطور داستان فرش ایرانی فصلهایی دارد که اگر بادقت بیشتری برآنها تامل شود، آنوقت میتوان به این نتیجه رسید که برسرنوشت تاروپود یکی از مهمترین شناسنامههای ایران در عرصههای بینالمللی، آن آمده که نباید میآمد و ازجمله اوضاع بهنحوی پیشرفته که امروز ممکن است شما روی فرشی که نام کاشان برخود دارد قدم بزنید غافل از آنکه این محصول، نه حاصل هنر انگشتان پراحساس ایرانی که ثمر دست تجاریباف خارجی باشد که اینک آذینبخش منزل شما شده، بدون آن که خود از این موضوع باخبر باشید.
فصل اول: اهل کاشانم، ساخت چین!
ابتدا همه تکذیب میکردند؛ از وزارت بازرگانی گرفته تا مرکز ملی فرش، اما خبرها حاکی از صحت موضوع بود تا بالاخره سازمان توسعه تجارت، پیشقدم شد و آن را تایید کرد. اردیبهشتماه امسال هم محمدرضا عابد ، مدیرعامل شرکت سهامی فرش ایران یک بار دیگر بر همین واقعیت صحه گذاشت تا به این ترتیب چشمها به روزگار تاریک فرش ایران خیره شود: «مشکل تولید فرشهای غیرایرانی با برند ایرانی از قدیمالایام وجود داشته که مثلا فرش کاشان چینی در آن کشور تولید میشود.»
از همان «قدیمالایام» موردنظر مدیرعامل شرکت سهامی فرش، گفته میشد چینیها برای آن که رویای دیرینه خود را در سیطره بربازار جهانی فرش تحقق بخشند، درصدد هستند که نفوذ رقیب قدرتمندی به نام ایران را در این بازار مهم بهحداقل برسانند و بر همین اساس هم شهری در کشور خود احداث کردهاند به نام کاشان که میخواهند تحت نام این برندمعروف، تولیدات خود را به بازارهای جهانی فرش عرضه کنند. این ماجرا آن چنان که آمد ابتدا با تکذیب مسوولان مواجه گردید، ولی بالاخره آنها نیز پذیرفتند که فرش کاشان چینی وجود خارجی دارد و درحال جولان دادن در بازار است. امروز اما قبح این ماجرا کاملا ریخته و دیگر کسی چندان دلنگرانی به خود راه نمیدهد که با رسانهها گفتوگو کند و پرده از آن بردارد که متقلبین خارجی که با برندسازی فرش ایران، در اندیشه تصاحب بازارهای جهانی این کالا بهسر میبرند، تنها به چین ختم نمیشوند، بلکه دیگرانی هم هستند که درهمین مسیر گام برمیدارند. چنانکه مدیرعامل شرکت سهامی فرش ایران گفته است: «سه کشور چین، هند و پاکستان ازجمله کشورهایی هستند که فرش با برند ایران تولید میکنند.»
از طرف دیگر وزیر بازرگانی بهعنوان بالاترین مقام بازرگانی کشور، اوایل اردیبهشتماه سالجاری ضمن تایید برندسازی فرش ایران از جانب برخی کشورهای خارجی به این نیز اشاره کرد که چنین اقداماتی اصولا بیفایده بوده و جایگاه فرش ایران در جهان همچنان محفوظ باقی مانده است: «با وجود این که برخی کشورها، تکتک نقشههای ایرانی را کپی کردهاند و با بهرهگیری از کارگر و تاروپود ارزان، تولیدات خود را با نام فرش ایرانی صادر میکنند، اما اصالت و کیفیت فرش دستباف ایرانی هیچگاه مورد هجمه قرار نگرفته است.»
بهنظر میرسد آنچه غضنفری پیرامون اصالت این هنر ایرانی بدان اشاره میکند، بهطورکلی صحیح باشد، اما از جانب دیگر هم نمیتوان نسبت به گفتههای محمدرضا عابد، مدیرعامل شرکت سهامی فرش ایران بیتوجه ماند که ضمن تایید گفتههای وزیر، آینده روشنی را در قبال برندسازی خارجیها قابلتصور نمیداند: «قیمت این فرشها ۵۰ درصد پایینتر از قیمتهای فرشهای ایرانی است، اما این فرشها بهاندازه فرش ایرانی تنوع ندارد و نوع بافت آنها هم با فرشهای ایرانی تفاوت دارد و خدمات پس از فروش هم ندارد. با این وجود، همین فرشها باعث شدند سهم ما به حدود ۳۷ درصد از بازارهای جهانی برسد.»
فصل دوم: جهان در تسخیر برندسازان
یک واقعیت تردیدناپذیر وجود دارد و آن اینکه فرشبافتهشده توسط خارجیها، چه به جهت ارزان تمام شدن و چه بهدلیل شباهت نزدیک به فرش ایران، توانسته بازارهای جهانی این کالا را به خود جلب کند و آنچنان که مسوولان هم به آن اشاره میکنند، سهم ما را در این تجارت نزدیک و نفسگیر، باکاهش مواجه سازد، اما این درحالی است که بازارهای بینالمللی فرش، نه یک باره بلکه به تدریج و از سالها پیش روی خود را از فرش ایرانی برگرداندهاند تا امروز که به گفته عابد، سهم ما در این بازار، تنها به ۳۷ درصد رسیده است.
مطابق برخی آمارهای اعلام شده، صادرات فرش دستباف ایران طی سالهای ۱۳۸۰ تا ۱۳۸۶، از۶۱۸/۵۵۲ میلیون دلار به ۱۰۵/۳۹۸ میلیون دلار کاهش یافته که این میزان عملکرد در سطح تجارت خارجی و آن هم طی تنها هفت سال، کاملا قابلتامل است.
البته دولت معتقد است که وضعیت امروز صادرات فرش، آنقدرها هم ناامیدکننده نیست، آنچنان که وزیر بازرگانی، ۴۰ درصد تجارت جهانی فرش را متعلق به ایران میداند (۳ درصد بیشتر از آنچه مدیرعامل شرکت سهامی فرش ایران اعلام کرده است) و رییس مرکز ملی فرش ایران نیز، هدفگذاری ۶۰۰ میلیون دلاری در صادرات فرش را برای سال۹۰ پیشبینی کرده است.
این درحالی است که خود فیصل مرداسی هم اذعان میکند که اوضاع صادرات فرش در سالهای گذشته مطلوب نبوده اگرچه سال پیش وضعیت کمی بهتر شده است: «سال۸۹ پس از اینکه چندین سال صادرات فرش دستباف کشور کمتر از ۵۰۰ میلیون دلار بود، ارزش صادرات در این بخش به ۵۵۶ میلیون دلار رسید که این رقم نسبت به سال پیش از آن حدود ۲۷/۱۲ درصد رشد داشت.»
اما در هر صورت اگرهم بپذیریم که صادرات ما در سال ۸۹ نسبت به چند سال قبل از آن از شرایط بهتری برخوردار شده است، ولی از یک نکته نمیتوان به راحتی گذشت و آن اینکه رقبای برندساز ما در جهان، فعلا باقدرت فراوان مشغول جعل هنر ایران هستند و دور نخواهد بود روزی که بازار بینالمللی فرش بهطورکلی از دست ما خارج شود اگر همچنان خود را در پس آمار و ارقام پنهان سازیم و کاری اساسی دراین رابطه صورت ندهیم. در واقع برندسازان به کار خودشان مشغولند و روزبهروز هم بر عددشان افزوده میشود آنچنان که در یکی از آخرین صفحات از این فصل، سال گذشته اعلام شد که دولت آمریکا بهعنوان اصلیترین واردکننده فرش ایران، پس از تحریم واردات این کالا به آن کشور، به افغانستان پیشنهاد داده تا اگر آنها بهصورت انبوه دست به تولید فرش بزنند، آمریکا نه تنها کالای تولیدی آن کشور را خریداری کند بلکه وظیفه توزیع آن را در جهان نیز برعهده بگیرد.
به اینترتیب افغانستان هم میتواند به آرامی به یک رقیب قدرتمند برای فرش ایران تبدیل شده و سهم آن را از همان ۳۷ تا ۴۰ درصد فعلی بازارهای جهانی، به رقمی پایینتر تنزل دهد.
تازه از همه اینها گذشته، بهنظر میرسد خطر عمده دیگری که صادرات فرش دستباف ما را تهدید میکند، اشباع شدن بازار جهانی فرش با محصولات ماشینی کشورهای بلژیک، مصر و ترکیه باشد. در همین راستا طبیعی است وقتی مثلا کشور ترکیه تصمیم میگیرد که به یک عدد تثبیت شده میلیاردی در صادرات فرش ماشینی خود نائل آمده و بههمین منظور، سرمایهگذاری روی صدها کارخانه تولید این نوع فرش را در دستور کار خود قرار میدهد، ما نیز باید این تهدید بزرگ را باور کرده و برای مقابله با آن، دست به چارهای بزنیم تا بلکه فصل صادرات در کتاب فرش ایران از جایگاهی متعالی برخوردار گردد.
فصل سوم: روی فرش خارجی قدم بزنید!
«در ایران از فرش دستباف ایرانی بهعنوان زیرانداز و نه بهعنوان یک کالای هنری استفاده میشود. البته عده معدودی این کار را انجام میدهند… ولی فرش در دنیا به عنوان سفیر ایران حضور دارد؛ اما متاسفانه در بعد داخلی مهم شمرده نمیشود.» آنچه هدایت حاتمی، معاون سازمان بازرگانی استان تهران دربارهاش سخن میگوید، از این منظر که «فرش ایرانی در بُعد داخلی مهم شمرده نمیشود.» کاملا صحیح بهنظر میآید آن چنان که استقبال ایرانیان از فرشهای خارجی (چه دستباف و چه ماشینی) دقیقا موید همین نکته است.
اما چرا در حالی که ما خود داعیهدار صنعت فرش در جهان محسوب میشویم و در این زمینه حرفهای بسیاری برای گفتن داریم، امروز کارمان به جایی رسیدهاست که فرشهای وارداتی را به حاصل سرپنجه هنرمندان هم میهمانمان ترجیح میدهیم؟ پاسخ این سوال را میتوان از لابهلای سخنان اکبر هریسچیان، رییس اتحادیه صادرکنندگان فرش دستباف پی گرفت: «[فرشهای دستباف وارداتی] با اینکه کیفیت فرش ایرانی را ندارند؛ اما به دلیل ارزانی به راحتی در بازار ایران و حتی به اسم فرش ایرانی خرید و فروش میشود.»
درواقع هریسچیان، همه تقصیر را هم بهگردن خریدار نمیاندازد چه وقتی سخن از «فروش فرش خارجی به اسم فرش ایرانی» بهمیان میآید، این یعنی آنکه عرضهکننده هم باید مورد سوال قرار گیرد که اولا چرا فرش خارجی وارد میکند و ثانیا برچه مبنایی همان محصول خارجی را تحت یک برند معتبر به خریدار میفروشد؟ هریسچیان بیشتر توضیح میدهد: «پس از ورود فرشهای دستباف چینی به کشور، برخی فروشندگان این قبیل فرشها، بااستفاده از نام فرش ایرانی، آن را به خریداران داخلی میفروشند و سودهای کلانی بهدست میآورند. اما تنها بخش خصوصی و متخصصان میتوانند تفاوت فرشهای چینی و تولید داخل را تشخیص دهند؛ ولی بهدلیل عدمحضور آنان در گمرکات کشور، واردکنندگان درنهایت آرامش پای فرشهای بیکیفیت چینی را به بازار ایران بازکردهاند.»
رییس اتحادیه صادرکنندگان فرش دستباف در واقع سودجویانی را معرفی میکند که حاضرند منافع خود را پای چندریال سود بیشتر قربانی کنند؛ غافل از اینکه تیشه به ریشه هنری میزنند که سالها است ایران را در جهان به نام همان هنر میشناسند، اما اصولا چرا باید اجازه ورود به فرشهای خارجی دادهشود تا از قِبَل آن، عدهای هم به سودهای نامشروع دست یابند؟
به طورکلی مسوولان معتقدند که بیشترین حجم فرشهای خارجی موجود در بازار داخلی، نه بهصورت قانونی بلکه ازطریق مبادی غیررسمی و درواقع به شکل قاچاق وارد کشور شده است. این در حالی است که در برههای از زمان و به منظور مقابله با قاچاق فرش به داخل، اجازه واردات فرشهای خارجی به کشور با تعرفه ۵۰ درصدی رسما قانونی شد که البته با اعتراضات قابلپیشبینی فعالان اقتصادی مواجه گردید.
ازجمله یک عضو اتاق بازرگانی شیراز درهمان زمان گفت: «این واردات را که رسمی کنند قطعا باید فاتحه فرش را خواند. حالا قاچاق آن به اندازه کافی میآید، وقتی هم واردات آن را رسمی میکنند؛ چون قیمت آن پایین است، با ۵۰ درصد که هیچ، با ۱۰۰ یا ۱۵۰ درصد هم نتیجه نمیدهد.» اما در هر صورت مسوولان پای حرف خودشان بودند که فرشهای موجود در بازار قاچاق است و آن تعرفه ۵۰ درصدی هم فاتحه فرش داخل را نخواهد خواند، بهخصوص که تعرفه بستن، به منظور واردات فرش دستباف هم نیست. مرتضیفرجی رییس مرکز ملی فرش، آبانماه ۸۸ در گفتوگو با یکی از خبرگزاریها بههمین موضوع اشاره کرد: «من تکذیب نمیکنم که فرش چینی و هندی در بازار است؛ اما براساس اعلام گمرک، از مبادی رسمی کشور فرش دستباف وارد کشور نمیشود.»
البته چندماه پس از این اظهارنظر، رییس اتحادیه صادرکنندگان فرش دستباف در مقام پاسخگویی به سخنانفرجی برآمد و در عین حال به نکته مهمی اشاره کرد: «آنان بااستفاده از ادبیات خاص خود سعی دارند به مردم بفهمانند که فرش چینی از گمرکات کشور وارد نمیشود؛ اما خوب میدانند که تمامی فرشهای چینی وارد شده به کشور، ازطریق قاچاق وارد نشده است.»
این نظرات درحالی مطرح میشود که صنعت فرش ایران در حال گذراندن روزهای دشواری است. از یک سو کشورهایی وجوددارند که هموغمخود را بر این گذاشتهاند که با نوعی کپی کاری، فرش جعلی تولید خود را بااستفاده از اعتبار برند فرش ایران به بازارهای جهانی رسانده و این بازارها را اشباع کنند تا بهاین ترتیب از رقیب قدرتمند خود - ایران – پیشی بگیرند و از سوی دیگر، همین کشورها، ایران را نیز بهعنوان هدف عمده صادراتشان نشانه رفتهاند.
جدای از این و بهگفته وزیر بازرگانی، «هنر صنعت فرش دستباف با ایجاد هشت میلیون فرصت شغلی غیرمستقیم، سهم قابلتوجهی در اشتغالزایی کشور ایفا میکند.» که این خود نشان از اهمیت فراوان این صنعت و توجه بیشتر به فصول کتاب فرش ایران دارد؛ مگر نه این است که همین امسال باید ۵/۲ میلیون فرصت شغلی ایجاد شود؟!