مدل کارت امتیازی متوازن (Balanced Score Card model)
مدل ارزیابی متوازن تکنیکی جهت تبدیل استراتژی به عمل می باشد، به عبارتی دیگر مدل مزبور تکنیکی جهت عملیاتی ساختن آرمان، ماموریت، استراتژیهای سازمانها بوده وچشم انداز آینده شرکت حوزه اصلی بررسیهای مدل ارزیابی متوازن می باشد. کارت امتیازی متوازن صرفا نقش کنترلی نداشته است و معیارهای آن برای توصیف عملکرد گذشته بکار نمیروند بلکه این معیارها ابزاری جهت تبین استراتژی ساز مان می باشد که با هماهنگی فعالیت ها در سطوح مختلف سازمان امکان دستیابی به اهداف سازمانی را میسر میسازد.
– دلایل عدم اجرای استراتژی های تدوین شده در سازمان
بر اساس تحقیقاتی که توسط کاپلان و نورتون در بیش از ۵۰۰ واحد صنعتی صورت گرفت،بسیاری از مدیران ارشد واحد های صنعتی ازاجرای استراتژی درسازمانها رضایت نداشته که عمدهترین دلیل آن تدوین استراتژی در سطوح بالای سازمان وعدم مشارکت اعضاء در فرایند برنامهریزی استراتژیک می باشد.
در تحقیقات کاپلان و نورتون دلایل عدم اجرای اثربخش استراتژی های تدوین شده به شرح زیربیان شده است.
۱-عدم مشارکت کارکنان در فرآیند برنامه ریزی استراتژیک شرکت
استراتژی های سازمانی جهت حصول به نتایج مورد انتظار می بایست با مشارکت وتعامل کار کنان کلیدی سازمان تهیه و تدوین گردد ،از اینرو تهیه و تدوین استراتژی های سازمانی بدون مشارکت پرسنل سازمان از ضمانت اجرائی لازم بر خوردار نخواهد بود.
۲-موانع مدیریتی
سیستم ها و زیر ساختار های مدیریتی در سازمانها جهت کنترل و هماهنگی فعالیتها واقدامات تدوین شده است و می بایست متناسب با تغییرات و تحولات محیطی مورد ارزیابی و بازنگری قرار گیرد٬ لذا عدم تحقق این امر سازمانها را در مواجهه با تغییرات و تحو لات محیطی ناتوان ساخته است و موجب از دست رفتن مزیت های رقابتی می شود .
۳- موانع عملیاتی
در بسیاری از سازمانها فرایند بر نامه ریزی بطور مجزا از فرآیند برنامه ریزی استراتژیک انجام می شود و این در حالیست که دوفرآیند مذکور به یکدیگر مرتبط بودهاند و عدم توجه بدین موضوع منجر به بروزموانع و محدودیتهایی جهت اجرای استراتژیهای سارمانی می شود.
۴- موانع کارکنان
عدم همسوئی اهداف کارکنان با اهداف سازمانی و عدم انطباق نظام انگیزش و ارزیابی عملکرد کارکنان با اهداف و استراتژیهای شرکت، موجب عدم تحقق استراتژی های سازمانی شده و درنتیجه استراتژی های سازمان در اجراء با مقاومت کار کنان مو اجه می شود .
ازدید گاه کاپلان و نورتون عواملی که فوقا بدان اشاره گردید عمده ترین دلایل عدم اجرای مو فقیت آمیز استراتژی درسازمانها می باشدو مدل کارت امتیازی متوازن با هدف رفع موانع مذکور ارائه شده است.
مدل کارت امتیازی متوازن٬ نگرش جدیدی جهت اجرای استراتژی در سازمان می باشد و بدنبال اندازهگیری انگیزهها در سازمان می باشد به عبارت دیگر مدل مزبور بدنبال پاسخگوئی بدین موضوع است که اساسا چه کارهائی باید انجام شود و چه شاخصهای میبایست مورد ارزیابی قرار گیرد.
مدل کارت امتیازی متوازن برد و مفهوم اصلی در سازمانها اشاره دارد. موضوع نخست تاکید آن بر فرآیند تدوین استراتژی و هدف گذاری در تمامی سطوح ساز مان و آنگاه ارزیابی میزان موفقیت سازمان در دستیابی به اهداف تدوین شده می باشد.
تدوین استراتژی و اهداف و اندازه گیری آن برای سازمانها دارای مزایائی به شرح زیر می باشد:
۱- شفاف سازی و بیان آشکار مفاهیم بیان شده در استراتژی های سازمان .
۲- شناسائی انحرافات عملکردی و برنامه ریزی جهت بهبود آن.
۳- ایجاداجماع نظری(اتفاق نظر ) در خصوص فعالیت ها ی اصلی وتشویق روحیه کار تیمی در سازمان.
دومین مفهوم اساسی مدل کارت امتیازی متوازن بر چها رمفهوم ادراکی در سازمانها تاکید دارد . کاپلان و نورتون دریافتند که فرآیند تصمیم گیری در سازمان ها تحت تاثیر محدودیت ها وپارامتر های مالی قرار داشته که دو مورد از مشخص ترین آنها به شرح زیر می باشد:
۱- نخست اینکه پارامتر های مالی روندها، عوامل و تصمیمات گذشته سازمان را منعکس می سازد که مو جب ایجاد ارزش شده است واین عوامل و معیار ها لزوما موجب ایجاد ارزش برای سازمان درآینده نخواهد شد.به بیانی دیگر،سازمانها نبایست تنها بر عوامل ومعیار هایکه در گذشته موجب ایجاد ارزش در سازمان گردیده تمرکز نمایند و استفاده از شاخص های مالی به تنهائی وتصمیم گیری برآن اساس همانند رانندگی اتو مبیل از طریق آیینه خودرو می باشد.
۲- دومین موضوع، تصمیم گیریهای سازمانی صرفا بر اساس منافع کوتاه مدت موضوعات طرحها می باشدکه این امر و تصمیمگیری صرفا بر اساس این شاخص، تهدیدی برای سلامت سازمان می باشد .
جهت رفع مسائل و مشکلاتی که پیش از این بدان اشاره گردید،کاپلان ونورتون در مدل کارت امتیازی متوازن چهار چهارچوب(دیدگاه) ادراکی را پیشنهاد نمودند که به شرح زیر می باشد و مدل آن در نمودار (۱)نشان داد ه شده است .
– دیدگاه مالی :آیا سهامداران سازمان از عمکرد ما راضی هستند؟
– دیدگاه مشتری :مشتریان چگونه به ما می نگرند ؟
– دیدگاه فرآیند کسب و کار :در چه اموری باید سرآمد بوده و از مزیت رقابتی برخوردار باشیم ؟
– دیدگاه یادگیری سازمانی: آیا می توانیم همچنان به بهبود مستمر و ایجاد ارزش افزوده برای مشتریانمان ادامه دهیم؟