مروری بر سرگذشت هنر دست بافندههای دیار کریمان/ وجود دلالان علت بیرونق شدن فرش سیرجان
طی چند دهه گذشته در سیرجان متاسفانه تنها به جنبه درآمدزایی فرش دستباف نگاه شده است، مولد این زاویه دید، کنترل بازار فرش به نفع دلالان فرش است اما کار دست کار دل است و هر کس در منزلش میتواند دار قالی، گلیم و یا تابلو فرش داشته باشد و این هنر را که جزو صنایع دستی سیرجان محسوب میشود، سینه به سینه به آیندگان انتقال دهد. به گزارش خبرنگار مهر، آهویی در حال جست و خیز است، نور خورشید از لابلای درختان خودنمایی میکند. جوی آبی از میان درختان در حال گذر است و بر لب آن، دخترکانی در حال استراحت و تفریح. سبدی پر از تمشک و گلهای رز قرمزی که زمین را فرش کرده اند. شور و هیاهویی بهپاست، خنده و شادمانی فریاد میزند یکی ساز میزند و…
این همه را گرههای تار و پود یک تابلو فرش خلق کرده است، تابلو فرشی که نقش این «گردش در طبیعت» را به تصویر کشیده است.
اینجا دلالی معنا ندارد
وارد کارگاه تابلو فرشی شدهایم. کارگاهی که کوچک بودنش را دارهای چلهکشیشده در آن، به رُخ میکشند. چلهکشی از جنس ابریشم. کارگاهی که با بافت هر تابلو فرش در آن یک زندگی خلق شده است. اینجا نقش و نگارها بر فضای کارگاه تاثیر گذاشته و فضای استاد و شاگردی وجود ندارد. اینجا خبری از خرید و فروش کار دست نیست، اینجا دلالی معنا ندارد و هر کس فقط برای دلِ خودش میبافد، اینجا جایی است که کسی برای ارزان خریدن کار، توی سر مال نمی زند!
اینجا هنرِ دست ارزش پیدا کرده، هر هنرمند با گرههایی که با دست خود بر تار و پود این تابلوفرشها میزند اثری خلق کرده که ارزشش ارج نهادنی است.
اینجا دغدغه سختگیری واسطهها و فشار دلاالان نیست، دلالانی که به واسطه در اختیار گذاشتن نخ و نقشه، بافنده را تحت فشار قرار داده و هنر دستش را بیارزش خوانده و با پرداخت اندک مبلغ دستمزد، بیهنرش میخوانند تا بتوانند دسترنجش را به ثمن بخس از چنگش درآورده، به مبلغ گزافی فروخته یا صادر کنند!
نزول ارزش فرش دستباف/ از حکم طلا داشتن به رفع مایحتاج زندگی
وضعیت قالی دستباف کرمانی که زمانی حکم طلا داشته است، اینک از رونق افتاده است و دیگر کسی زیر بار چشم گذاشتن، برای بافتنش نمیرود، جز تعداد اندکی که در روستاها زندگی میکنند یا کسانی که به درآمد آن محتاج هستند و اینگونه است سرگذشت هنر دست بافندههای دیار کریمان.
اما دید مردم ایران زمین در دیگر شهرهای کشور به گونهای دیگر است. فرش، آنجا بهایی دوچندان پیدا کرده و کارخانههای نخ و نقشه در آن تاسیس و رونق یافته است. به عنوان مثال در منازل بسیاری از اصفهانیها، دار کوچکی از تابلو فرش برپاست و زنان آن دیار بعد از فراغت از کار روزانه، برای تمدد اعصاب و استراحت، به بافتن تابلو فرش میپردازند، هر چند که از تمکن مالی بالایی برخوردار باشند.
اینجا هنر دست بها پیدا میکند
در این کارگاه کوچک، محبوبه آزادیخواه به همراه دوست و همشاگردی قدیمیاش حمیده قرهچاهی، موسسین کارگاهی هستند که مجوزش، داشتن نمایندگی نخ و نقشه یکی از شرکتهای تبریز است و انگیزه شان از راهاندازی این کارگاه فرهنگسازی در شهر است.به گفتگو با آنها می می نشینم.
وقتی بافنده، فرشی را میبافد، تار و پود این فرش را در زندگی خودش پیوند میدهد. ما تصمیم گرفتیم این حس را به خانههای سیرجانیها نیز تعمیم دهیم تا آنها هم از این احساس لذت ببرند. این جملهای از صحبتهای حمیده قرهچاهی است، او مربی این کارگاه است.
گرانی دستبافتهها دلیل جای خالی این هنرها در منازل سیرجانی هاست
محبوبه آزادیخواه موسس این کارگاه میگوید: در این میان مشکلی سرَک میکشد و آن هم قیمت بالای کار دستباف است. این موضوع باعث شده که مردم علیرغم علاقه زیادی که به این گونه هنرها دارند، از روی آوردن به صنایع دستی ترسان شوند و در منازلشان جایی برای دستبافتهها در نظر نگرفتهاند.
عادت کردهایم مصرف کننده باشیم/ میترسیم خالق اثری باشیم
آزادیخواه ادامه می دهد: عادت کردهایم که در زندگیمان مصرفکننده باشیم. ما بلد نیستیم علاقه خود را به صنایع دستی ابراز کنیم؛ یا باید برای به دست آوردنش مبلغ گزافی هزینه کنیم، یا اینکه به کلی، بیخیال آن شویم. زیرا جرات نداریم خالق اثری هنری باشیم.
از آنجایی که علاوه بر قیمت بالای صنایع دستی، اخیرا قیمت نخ و نقشه افزایشی چندین برابری پیدا کرده است، موسسین این کارگاه چارهای اندیشیده و تدبیری در جهت رسیدن به اهدافشان به کار بردهاند و آن آموزش اقساطی به هنرجویانشان است.
اینجا چیزی برای فروش نداریم
قرهچاهی می گوید: نمایندگی شرکت نخ و نقشه اصفهان و تبریز را داریم ولی هرگز کار آماده، از نمایندگیها برای فروش نمیآوریم. اینجا چیزی برای فروش نداریم. در این کارگاه تنها طرحهایی را بافته میشود که همانند آنها در بازار نباشد. یعنی طرحها، اولین بار توسط خودمان بافته میشوند.
وی تصریح می کند: ما تنها هدفمان آموزش طی ۶۰ ساعت تعیین شده، نیست. بلکه یادگیری برایمان مهمتراست. آموزش ما از چلهکشی به هر دو سبک فارسی و ترکی شروع میشود. ما با این نوع آموزش قصد داریم کارآموز ما از همان ابتدا مستقل شروع کند و به ما وابسته نباشد.
از واقعیتها بشنویم/ از گرههای تقلبی!!
قرهچاهی می گوید: گرههای متفاوتی در کار بافت استفاده میشود؛ اما متاسفانه در کرمان، بیشتر از گره تقلبی استفاده میشود زیرا با استفاده از این گره، کار سریعتر پیش رفته، ولی در عوض تراکم کار بافته شده را پایین آورده و این جای تاسف دارد.
صنایع دستی شهرمان در حال نابودی است
وی ادامه می دهد: همه شهرهای ایران سوغات خاص خود یا صنایع دستی خود را حفظ کردهاند و برای آن ارزش قائل شدهاند. اما سیرجان نتوانسته به صنایع دستی خود بها دهد و هماکنون این هنرش در حال نابودی است. متاسفانه در سیرجان تنها به جنبه درآمدزایی فرش دستباف نگاه میشود. اما ما قصد داریم برای مردم شهرمان این اصل را جا بیندازیم که کار دست، کار دل است و هر کسی در خانهاش میتواند دار قالی، گلیم و یا تابلو فرش داشته باشد و این کار را سینه به سینه به آیندگان انتقال دهد.
بیرونقی بافندگی فرش در سیرجان/ بهایی به فرش سیرجان داده نشده است
آزادیخواه می گوید: آن گونه که اصفهانیها به هنرهایی همانند منبتکاری، خاتمکاری و… ارزش قایل هستند و هر روز آن را توسعه میدهند، اما متاسفانه کرمانیها نتوانستهاند برای صنایع دستی خود یعنی فرش و گلیمی که به نام سیرجان و کرمان شهرت دارد ارزش گذارده و آن را حفظ کنند و هیچ بهایی به این هنر داده نشده است.
سیرجانیها را چنان عادت دادهاند که تنها برای دلالان فرش ببافند
آزادیخواه نیز ابراز می دارد: مگر تبریزیها چه فرقی با ما سیرجانیها دارند؟ هوش و استعدادی که آنها دارند ما هم داریم. ولی یک تفاوت وجود دارد و آن این است که دایما به ما گفته شده است: سیرجانیها اینکاره نیستند!! و هیچ فرهنگسازی و زمینهی پیشرفتی برایمان ایجاد نشده است و سیرجانیها را چنین بار آوردهاند که برای دلالان فرش ببافند آنهم با دستمزدی اندک!!! نه برای دلِ خودشان. اجازه ندادهاند خودشان را شناخته و جایگاه واقعی خودشان را درک کنند.
دلالان، بازار تابلو فرش ابریشمی در سیرجان را از رونق انداختهاند/ برای دلالان صرفه اقتصادی ندارد
قرهچاهی اظهار می دارد: دلالان و واسطهها هستند که فرش و تابلوفرش ابریشمی در سیرجان را از رونق انداختهاند تا فرشهای مورد نظر خود را که مبلغ کمتری باید بابت آن پرداخت کنند؛ رواج دهند. به عنوان مثال، اگر قرار باشد فرشبافِ سیرجانی «تابلوفرش ابریشمی» ببافد باید حداقل دستمزدی دو سه برابر گلیم دریافت کند و دلالان زیر بار پرداخت این مبلغ بالا نمیروند در نتیجه خریداری برای تابلو فرش ابریشمیِ بافنده پیدا نمیشود و به این دلیل است که میگویند سیرجانیها اینکاره نیستند.
به نام سیرجان و به کام دیگر شهرها
قرهچاهی تصریح می کند: وقتی به شهرهای دیگر ایران میرویم و کار گلیم سیرجان که در آنجا نمایش داده شده است را میبینیم، واقعا غبطه میخوریم که سیرجانیها چنین اثری را با چنین ظرافتی بافتهاند و این گونه مفت در اختیار دلالان فرش گذاشتهاند!! و جای تاسف دارد که باید درخشش فرشهای سیرجانی را در شهرهای دیگر کشور ببینیم.
در دانشگاههای سیرجان، رشته فرش وجود ندارد!
آزادیخواه با اشاره به اینکه هر چند که صنایع دستی سیرجان فرش و گلیم است، اما حتی رشته دانشگاهی بدین عنوان در سیرجان وجود ندارد، می افزاید: در دانشگاههای سیرجان رشتهای به عنوان رشته فرش و زیرمجموعهی آن نداریم، حتی در هنرستانها. به همین دلیل به فنی و حرفهای پیشنهاد دادیم که حداقل در هنرستان رشته فرش آموزش داده شود که آنها نیز موافقت کردهاند. به نظر وی اگر چنین رشتهای در هنرستانهای سیرجان وجود داشته باشد مطمئنا شاهد ظهور و درخشش مجدد این هنر در خانههای سیرجانیان خواهیم بود.
بافت تابلوفرش، مُسَکن و آرامبخشی برای درمان افسردگیها
آزادیخواه می گوید: بافت تابلو فرش، همانند مصرف قرص آرامبخش است، وقتی شروع به بافت میکنیم تمام مشکلات زندگی را فراموش میکنیم و یک احساس زیبا و لطیف به ما دست میدهد،گذر زمان را فراموش میکنیم، این حس حتی زمانی که آموزش هم میدهیم وجود دارد.
وی ابراز می دارد: بافت تابلو فرش یک نوع ورزش فکری است و به کسانی که افسردگی دارند پیشنهاد میکنیم که به کار بافت تابلو فرش روی بیاورند. ادامه خواهیم داد تا زمانیکه تنها به قشنگی کار نگاه شود…
آرزوی این دونفر رسمی شدن کارشان است. آنها مصمم به توسعه کار هستند و قصد دارند تا زمانی که بافت تابلو فرش برای سیرجانیها همهگیرشود تمامی مشکلات پیشرویشان را بردارند.
آنها میخواهند از این به بعد تنها به زیبایی کار نگاه شود…