ناشناخته ماندن جایگاه طراحی فرش مدرن (بخش دوم )
جایگاه طراحی فرش مدرن با این قیاس آشکارتر میشود که چنین فرض شود اگر عناصر فراوانی از گل و برگ و غنچه و … با تعداد رنگ بالا در قالبها و ساختارهای سنتی مشخص مثل لچک ترنج و یا خشتی و … در اختیار یک طراح گذاشته شود ساده تر میتواند این عناصر را چیدمان و ترکیب بندی کند و یا اگر که تنها چند عنصر ساده مثل چند خط افقی با دو یا سه رنگ با ساختاری آزادانه در اختیار وی گذاشته شود؟ کدام یک به تفکر بیشتری نیاز دارد؟
حال اگر از فرد طراح چنین خواسته شود که با این عناصر اندک و رنگهای محدود طرحی دارای هویت درآمیزد، کار وی چالش برانگیزتر شده و نیاز به تبحر و تسلط بیشتری خواهد داشت چرا که وی باید تمامی عناصر فرمی و رنگی و ساختاری اصیل فرش را شناخته و در ذهن داشته باشد تا بتواند با چند اشاره کوتاه و مختصر آن ها را تداعی کند.
یکی از تمرینهایی که میتواند ذهن مخاطب را در این موضوع به چالش وادارد این است که وی هم اکنون یک قلم برداشته و ظرف سی دقیقه صندلی اتاق خود را ترسیم نماید. حال ظرف ده دقیقه همین کار را تکرار نماید. باز هم این تمرین تکرار گردد اما این بار تنها با در اختیار داشتن یک دقیقه زمان و در تمرین آخر ظرف ده ثانیه صندلی اتاق خود را به تصویر بکشد. حال، حاصل هر چهار تمرین را کنار هم گذاشته و به روندی که وی در ترسیم صندلی اتاق خود طی نموده است بیاندیشد. تعداد خطوط کم شده است اما تاثیر آنها بسیار حساس شده و فرد باید تنها برخی از خطوط اصلی را برگزیند تا صندلی را حتیالامکان شبیه صندلی اتاق خود ترسیم نماید.
در طراحی مدرن نیز مانند تمرین بالا فرد طراح با تعداد عناصر محدود اما بسیار سرنوشت ساز روبروست مانند نوشتن یک داستان کوتاه که نویسنده باید برای کوتاه کردن داستان خود گاهی تا چند جمله، از تعداد شخصیتهای داستان و مکالمات اضافه بکاهد و در عوض بر موثر بودن نقش آنان بیافزاید.
بنابراین اگر از تعداد عناصر در طراحی مدرن کاسته شده و طراح به ایجاز و اشاره روی میآورد نشان از سادگی ناشی از عدم نیاز به تسلط و تبحر طراح نیست و در حقیقت همان طور که طراحی فرش سنتی نیاز به تبحر و شناخت بسیار بالایی دارد طراحی فرش مدرن نیز به همان نسبت مهارت و خلاقیت طراح را به چالش میکشد و ارزیابی ناآگاهانه طراحی فرش مدرن امری نادرست است.