چرا قیمت کالای نساجی زیر خط تورم حرکت میکند؟
گفت وگوی مجله کهن با دبیر انجمن صنایع نساجی ایران

صنعت نساجی هماهنند دیگر حوزه های اقتصادی دیگر روزهای سختی را میگذراند، اما این مشکلات یک عامل دیگر دارند؛ تحریمهایی که سه ماه قبل توسط آمریکا بر این صنعت اعمال شد.
حالا دیگر با دلار ۲۳ هزار تومانی و این تحریمهای کار این بخش از تولید کشور سخت تر شده است. صنعت نساجی اما باتوجه به اینکه در دو بخش ماشین آلات و مواد اولیه به شدت به خارج از کشور وابسته است توانسته تا به امروز کمتر از بخش های دیگر تورم را بر کالاهای تولیدی خود اعمال کند.
برای پیگیری و صحبت پیرامون همین مسئله به سراغ حسن نیلفروشزاده دبیر انجمن صنایع نساجی ایران رفتیم تا نظرات و راهکارهای شخص ایشان و انجمن صنایع نساجی را جویا شویم.
بازار فرش ماشيني و صنعت نساجي ايران از تغييرات ارزي کشور چه تأثيري پذيرفته است؟
صنعت نساجي در ايران با ساير صنايع اصلا قابل قياس نيست. دليلاش هم اين است که ما هميشه تحت فشار واردات غيرمنطقي، غيرقانوني و قاچاق کالا مواجه بوديم. ولي اين مسئله در شاخههاي مختلف صنعت نساجي فرق ميکند.
با تغييرات نرخ ارز در ابتداي سال 97، تغيير و تحول قيمتي به صورت خيلي گسترده به وجود آمد. نرخ دلار 3800، 3900 به 13، 14 و الان هم که بالاتر از اين آمده. نرخ دلار در مواد اوليهي ما نقش مستقيم دارد. مثلا در صنعت فرش ماشيني، ماده اوليه اکريليک کاملا به بيرون کشور وابسته است. هنگامي که نرخ برابري دلار تغيير ميکند، به دليل نرخ جهاني مشخص کالا در نرخ مواد اوليه تغيير فاحش به وجود ميآورد. کارخانهداران ما در صنعت فرش و ساير صنايع با وجود اين افزايش هزينهها به دليل فشار بازار نميتوانند افزايش قيمت غيرمنطقي داشته باشند و حتي از حق و حقوق خودشان نيز در مواقعي ميگذرند.
به همين دليل اين صنعت سودده مستمر و مطمئن نيست. اکنون ما نگرانيم. چرا در اين صنعت سرمايهگذاري مرتب و منظم انجام نميشود و از پس تغيير تکنولوژيها برنميآييم. ما اکنون درباره ماشينآلات دست دوم بحث ميکنيم. ماشينآلات دست دومي که کشورهاي ديگر از صنعت و توليدشان حذف ميکنند، ما ايرانيها مجبوريم آنها را بخريم و در کشور بياوريم. چرا؟ به خاطر اينکه آنقدر قيمتها در ماشينآلات رشد کرده، اگر بخواهيم با ماشينآلات نو اين کار را انجام دهيم اصلا توجيه اقتصادي ندارد. به هيچ وجه نميتوانيد اقتصادي کار کنيد.
سوددهي که هيچ. در نتيجه نرخ دلار که در اين قضيه عامل اصلي است، به همان نسبت که رشد ميکند در قيمت فروش ما نميتوانيم تغيير ايجاد کنيم. چرا که عرضه به حد کافي هست و از طرفي قدرت خريد جامعه به شدت پايين ميآيد و کالاهاي نساجي کالاي مصرفي دائم است.ي چه کفپوش، چه پوشاک، چه هر فرآوردهي ديگري، همه توسط خانوادههاي متوسط به پايين مصرف ميشوند.
خانوادههاي متمول جامعه که آنچنان خودشان را درگير اين کار نميکنند. درصدشان هم که درصد بالايي نيست، خانوادهي پر مصرف و طبقهي پر جمعيت، قدرت خريدشان به لحاظ رشد هزينههايي که اتفاق افتاده به هيچ وجه رشد نميکند. مثلا طبقه کارگر جامعه را نگاه کنيد که نرخ رشد مزدشان در سال بايد قاعدتا تابعي از نرخ تورم باشد و نيست. در نتيجه هر سال قدرت خريدشان کاهش پيدا ميکند. قدرت خريد که کاهش پيدا کرد ما در فروش تحت تاثير قرار ميگيريم.
يعني شما نميتوانيد قيمت بالاتر از حد سود معقول ببينيد در نتيجه رشد قيمتها در اين صنعت متناسب رشد قيمت ارز که عامل بسيار مؤثري است اتفاق نميافتد. در تمام شاخهها چنين است و شايد در صنعت فرش ماشيني يک مقداري بيشتر باشد، چون در صنعت فرش ماشيني رقابت خيلي زيادي بين تعداد واحدهايي که در کشور است وجود دارد. تأثير اين مسئله خيلي بيشتر است و سهم توليد آنان هم به نسبت نياز جامعه، بيشتر از نياز جامعه است. مثلا اگر بگوييم 120 ميليون متر مربع فرش توليد ميکنيم، قدرت خريد مردم اگر دست نميخورد و اين شرايط هم ميماند حدود 40، 45 ميليون متر مازاد داريم.
وقتي قدرت خريد جامعه هم پايين ميآيد تقاضاخود به خود کاهش پيدا ميکند و اصلا اجازهي افزايش قيمت داده نميشود. و اگر قرار بود افزايش قيمت انجام پذيرد بايد اين صنعت توسعهي بيشتر پيدا ميکرد. در بخش صادرات هم تقريبا همين سياستها اثرگذار است. با توجه به اينکه مشتريهاي اين صنعت، بيشتر کشورهاي همسايه هستند، براي برگشت ارز حاصل از صادرات سياستهاي دولت و سياستهاي کلان طراحي ميشود. کشورهاي همسايه اکثرا خريد دلاري نميکنند و خريد ريالي انجام ميدهند.
کارخانهدار با تعهدات ارزي تحت فشار قرار ميگيرد. بايستي اينها ريالي بفروشند و بعد ارز آزاد از بازار خريد کنند و رفع تعهد کنند. در نتيجه با توجه به مشکلات اين صنعت، به نظرم آقاياني که تصميمگير هستند بايد مقداري با نگاه ارفاقانه به آن نگاه کنند. ارز حاصل از صادرات را بايد صد در صد در اختيار کارخانهجات بگذارند. نهايتاً ما تمام تلاشمان را بکنيم در حد يک ميليارد دلار صادرات داريم.
اين يک ميليارد دلار بايد تماماش به کل صنعت کشور تزريق شود تا بتواند ان شاءا… امورش را بهتر بگذراند. دلايل مختلفي هست. اين دو شاخصي که من عرض کردم، يکي قدرت خريد جامعه و ديگري حجم عرضه براي کل صنايع به خصوص فرش ماشيني به خاطر رقابت بيشتري که وجود دارد و حجم توليدي که بيشتر از نياز جامعه است، در اين قسمت خيلي تأثير دارد. پس بهترين فرمول اين است که صادرات اينها را تسهيل کنيم و امکان صادرات هست و کيفيت و نوع محصولي که فرش ماشيني ايران هست خوشبختانه در بازار بزرگتر قابل عرضه است. منتها راجع به تعهدات ارزي و تشويقات در اين زمينه بايستي بيشتر همکاري کرد با صنعت فرش.
درواقع بخش دولتي براي تسهيل صادرات محصولات فرش چه کارهايي ميتواند و چه کارهايي بايد انجام دهد؟
چارهي عمدهاش اين است که صنعت فرش را فقط با زمينهي صادرات نگاه کنيم. چون توليد مصرف داخلي در حد اين چيزي که در دو سال اخير اتفاق افتاد هم ضعيفتر شد. زمينهي صادرات را هم داريم. هم کيفيت، هم ديزاين و طرح و رنگ. در بخش قيمتگذاري خوشبختانه فعلا تلاش انجمن در اين زمينه مؤثر واقع شد و با کمک مسئولين نرخ پايه صادراتياش را اصلاح کرديم و اين بخش از کار حل شد.
جالب است زماني که ما اين کار را شروع کرديم نرخ برابري دلار مهر پارسال ارز نيمايي عددي بود که امروز که تصويب شده بود، دو هفته پيش باز يک نرخ خيلي بالاتري است يعني مشکل هشت ماه پيش را حل کرديم در صورتي که امروز باز هم کاهش بزرگتري هست.
در نتيجه روي نرخ پايه صادراتي بايد تلاش کرد. همچنين روش برگشت ارز حاصل از صادرات را بايد صد در صد در اختيار صنعت بگذاريم براي واردات. با مشکلاتي که اين صنعت دارد بايد به آن نگاه خاص شود. يعني به آن مثل پتروشيمي نگاه نکنيد. پتروشيمي تعهد ارزش را بايد کامل اجرا کند چون امتيازات فوقالعادهاي دارد. در کلِ مجموعه صنعت نساجي بايد ارز حاصل از صادرات را در اختيار واردات قرار دهيم و هر آن چيزي که نيازمند هستند با آن وارد کنند. هيچ محدوديتي هم در اين زمينه نبايد باشد.
اکثرا ارز حاصل از صادراتشان را به صورت کالا، مثلا اکريليک ميآورند يا به اشکال ديگر؟
عمدهي نيازهايشان مواد اوليه است که اکريليک است و مواد ديگر هم هست که اختصاصا در زمينه رنگ بسيار به واردات وابستهايم. کارخانجاتي که نخ رنگي توليد ميکنند، در رنگشان وابسته به واردات هستند. همچنين در قطعات به خارج از ايران وابستهايم.
وقتي ميگوييم ارز حاصل از صادرات صنعت نساجي را کاملا در اختيار بخش صنعت بايد قرار داد به خاطر نيازهاي صنعت است. از طرفي مشکلات طرفيني در قيمت مواد اوليه به خصوص در قطعاتاش بسيار تأثير گذاشته است.اين مواد اکثرا با واسطه خريداري ميشوند. کارخانجات با ايران مراودات مالي مستقيم ندارند و در نتيجه شما بايستي با يک يا دو واسطه کالا را وارد ايران کنيد. خود اين باعث افزايش قيمت ميشود و سوددهي اين صنعت را به شدت تحت تأثير قرار ميدهد.
صنعت نساجي با وجود همهي اين مشکلات و وابسته بودناش به ارز توانسته قيمت محصول تمام شدهاش را کنترل کند و نگذارد با آن تورمي که در جامعه هست قيمت محصولاش بالا بيايد ولي صنايع ديگر با اينکه اين همه از دولت سوبسيد ميگيرند و به دولت وابستگي کامل دارند و نياز به ارز ندارند، مانند صنعت خودرو يا پتروشيمي، چرا آن صنايع نتوانستند قيمت مقطوع خود را نگاه دارند و اين صنعت موفق شده است؟
رمز اصلي اين کار مالکيت اين صنعت است. در اثر اين اتفاقاتي که افتاد در حال حاضر مالکيت اين صنعت بالاي 95 درصد در اختيار بخش خصوصي است. طبيعي است، بهرهوري بخش خصوصي با بخش دولتي متفاوت است. اين صنعت به خاطر نوع مالکيت خصوصي خود روي پاي خودش ايستاده است و امروز هم با همهي مشکلاتي که وجود دارد، بحث تحريم و گراني دلار و انتقال کالا، استقلال و توان خود را حفظ کرده است.
از طرفي داخل کشور هم مشکلات قدرت خريد جامعه هست، اين صنعت هنوز روي پا است و خدا را شکر رشد هم کرده و به حد کافي هم رو به جلو است. نوع مالکيت در اين استقلال بسيار کمک کرد. درواقع صنعت نساجي توسط دولت در اين چندين سال اخير رها شده است و عملا هيچگونه کمک و امتيازي به اين صنعت داده نشد. صنعت روي پاي خودش ايستاده است منتها توان استقلال حدي دارد. بايستي تلاش کنيم اين سختگيرانه بودن را مقداري تعديل کنيم.
بحث تعيين قيمتي هم که انجمن براي نخ و الياف انجام ميدهد را مطرح کنيم، مزيت اين عمل نسبت به تعيين قيمت پايه که در صنايع ديگر رخ ميدهد به چه شکلي است يعني چه کساني اين تعيين قيمت را انجام ميدهند؟
اطلاعيه تعيين قيمت را خود انجمن تهيه ميکند. صنعت نساجي يک صنعت مونتاژ است. از مواد اوليه شروع ميشود، محصول اول، محصول دوم، هرکدام وابستهاند به واحد قبلي. سال قبل که اين اتفاقهاي ارزي سال 97 افتاد، يک عده بدون اطلاع در شاخههاي ديگر شکوايههاي سنگيني داشتند که فرض کنيد نخ چرا گران شده، ما نميتوانيم بخريم. در اداره کل که خيلي با آنها ارتباط نزديکي داريم، اين تقاضا به وجود آمد که اين اطلاعرساني را روي قيمتگذاري انجام دهيم که همه مطلع باشند. اين گونه نبود که ما تعيين قيمت کنيم و بگوييم حتما با اين قيمت بايد بفروشيم. ما نه سازمان حمايتيم، نه سيستم قضايي هستيم.
اين کار بيشتر ارشادي است و به دليل اينکه عرضه و تقاضاي هر بخش بيشتر تنظيم شد، نرخهاي معقولي اتفاق ميافتد. به خصوص سال 98 شرايط خيلي خوبي بوجود آمد و به جز يک ماه آخر که تحت تأثير کرونا قرار گرفتيم، در مجموع همهي مشکلاتي که بود، نرخها معقول و کنترل شده و يک رضايت نسبي در بين همهي واحدها و شاخهها به وجود آمد. انجمن تعيين نرخ نميکند. با تنظيم عرضه و تقاضا نرخها را در حد معقولي نگه داشته و هر ماه هم نرخ فروش محصولات پايه را اعلام ميکند.
سؤالي درباره ميزان همکاري انجمن با بخش توليد وجود دارد. ميزان همکاري وزارتخانه، مدير کل دفتر صنايع نساجي با انجمن و … نيز محل پرسسش است چرا که بحثهايي بود که براي مثال انجمن ميگفت بخش خصوصي به ما فلان چيز را نگفت. انجمن نساجي ميگفت ما اينها را گفتيم. اين عدم هماهنگي کجاست؟
اسماش را عدم هماهنگي نگذاريم. حجم مشکلات خيلي زياد است. روابط انجمن با اداره کل روابط بسيار نزديکي است يعني اداره کل هرجا نقطه نظري بخواهد که بتواند تصميمي بگيرد، از انجمن کمک ميگيرد. ما هم اينجا هيأت مديرهي فعالي داريم و در مجموع نهايت همکاري بين دو طرف هست منتها مشکلات آنقدر بزرگ است که بعضيهايش از قدرت و حيطهي اداره کل هم فراتر است. من يک مثال بزنم. بحثهاي مالياتياش که اين روزها به شدت کمر صنعت را خم ميکند.
بار مشکلات سياسي و تحريمي کشور نبايد فقط روي دوش توليدکننده بيفتد. اگر مسائل مالياتي در کشور را ميخواهيم درآمدزا کنيم، بايد به نسبت درآمد همهي شاخهها تقسيم شود. چون ابزار اجرايي را درست انجام نداديم بارش را دوي دوش کسي ميگذاريم که وارداتاش را ميپردازد. آن کسي که فرار مالياتي دارد هنوز ادامه ميدهد. در شبکهي بازرگاني به هيچ وجه امکان روش فاکتور رسمي وجود ندارد و هنوز در کشور در اين بخش همکاري نميشود.
اتفاقاتي ميافتد، سال 89 توسط وزارت دارايي به اين مسئله رسيدگي ميشود و متوجه ميشوند فاکتورهايي که صادر شده، آدمهايي که خريد کردند، اينها حقوق آن دولت را پرداخت نکرده بودند. گفتند چون آنها پرداخت نکردند شما بايد بپردازيد. يعني مسئوليتي که به هيچ وجه ربطي به توليد ندارد. توليدکننده اگر هنري داشته باشد بايد امور خودش را بايد بچرخاند. کالايي را تهيه کند، مواد اوليه را تهيه کند، توليدي انجام بگيرد، محصول را آماده کند بفروشد ولي ديگر مسئوليت ماليات خريدار را که ندارد.
ولي متأسفانه وزارت دارايي روي اين قضيه برخورد بسيار غيرمنطقي ميکند. واحد صنعتي را خسته کردهاند و هر روز اين بحث را داريم. همين پريروز در جلسهاي بسيار مفصل، صنعتگر وظيفه خودش را انجام داده، مالياتاش را به موقع پرداخت کرده در کميسيونها و … هر حدي که تعيين شده پرداخت کردهاست و الان به سنوات گذشته بر ميگردند و تراکنشهاي بانکي. اصلا ربطي به هم ندارند.
در تراکنشهاي بانکي، دهها عامل ميتواند ارقامي در حساب شخص بيايد و برود، ما بايد چرخش کالا را تعقيب کنيم. چرخش کالا از مبدأ تا انتهاي کار تبليغ شود، هر بخشي سهم مالياتي خودش را بپردازد. چون اين بخش قدرت اجرايي ندارند و هنوز ابزارش را ندارند و خيلي سختتر است، به توليد فشار ميآورند. توليدي که بار خودش را به سختي ميکشد و اين کار بسيار خطرناکي است. چون با واحدها در تماس هستيم، به نظر من اگر اين کار ادامه پيدا کند خيلي از واحدها ريزش ميکنند. مردم کار خودشان را خوب انجام ميدهند. سهم مالياتيشان را هم درست و طبق برنامه دولت پرداخت ميکنند.
ماليات خريدار که به عهدهي کارخانهدار نيست. اين مشکلات بار اضافه روي دوش کارخانجات ميگذارند و اداره کل نيز نميتواند آن را حل کند. سيستم اصلي کشور، قوانين مالياتي کشور، مجلس ما بايد روي اين قضيه نظارت خيلي قويتري کند. خود وزارتخانه. اگر ما عددي تعيين ميکنيم براي دريافت ماليات، دليلي ندارد که روي دوش نسل خاصي باشد.
همه بايد به نسبت درآمدشان سهم مالياتيشان را پرداخت کنند تا اين بار تقسيم شود و همه تحمل داشته باشند ولي اين وضعي که الان پيش آمده وضع بسيار خطرناکي است و اين جزو گلايههاي شديد انجمن است و الان واحدها به شدت معترضاند و گرفتاريهاي حقوقي براي ايشان به وجود آورده. اين دليل و منطق ندارد که همهي بار را روي دوش بخشي از جامعه بگذاريم که بيشترين فشار روي دوششان هست. فشار تحريم لوازم و قطعات دارند، بحث فروش و رقابت، اينها همه روي دوش کارخانجات است.
به هرحال يک معضل سنگيني است و بايد هرطور شده، هرجا شده اين حرف زده شود تا آقايان به فکر بيفتند. مسئلهي گمرکي را دو سال است که حل نکرده اند. قيمت دلار صنعت از ميان دلار جديد که دلار نيمايي و آزاد هست، از سال 97 تا امروز دلار آزاد است. امروز نرخاش 17،18 تومان است. فردا که بدتر ميشود صنعتگر با اين دلار کار ميکند، فروش ميکند، ماليات ارزش افزودهاش را با اين اعداد پرداخت ميکند به دولت. همان کالا ساختهشدهاش از طريق گمرکات وارد کشور ميشود، دلار 4200 تومان برابر ريالياش گرفته ميشود. ماليات ارزش افزودهاش بر اساس 4200 تومان گرفته ميشود.
اين ظلم، ظلم مضاعفي است. يعني کتاب تعرفه، تأثيرش در حمايت از صنعت به يک پنجم رسيده يعني اگر در کتاب تعرفه حمايت ميکنيم ميگوييم نخ اگر وارد کشور شود 15 درصد ماليات بيايد، 15 درصد شده 3 درصد. دو سال است اين بحث را ميکنيم ولي متأسفانه گوش شنوايي نيست. به همين دليل زمينه براي توليد محصول ساخته شده به کشور هميشه مهياست، اگر در مقطعي هم کم ميشود دليل بر اين نيست که آقايان متنبه شدند و ميخواهند به حمايت رو بياورند. به محض اينکه شرايطي به وجود بيايد مجدد کالاي ساخته شده وارد کشور ميشود.
بحث تعرفه واردات کالا هست، توليدکننده نخ داخل ميگويد تعرفه بايد بالا باشد تا من بتوانم بفروشم، همين طوري واردات صورت نگيرد، شرکتي هم که از آن نخ خارجي استفاده ميکند ميگويد تعرفه بايد پايين باشد.
اين همان قضيهاي است که گفتم خط مونتاژ است. ما بايد در يک عدد منطقي اين را حفاظت کنيم. کتاب تعرفه اگر براي کالاهاي مختلف درصدي تعرفه گذاشته، مثال ميزنم، الان مواد اوليه پايه، مثلا پنبه 5 درصد، نخ 15 درصد، پارچه 32 درصد، پوشاک 55 درصد، پوشاک 55 درصدي انتقاد ميکند به 15 درصد نخ. در صورتي که فاصلهاش قابل توجه است. يعني آن 55 درصد است، نخ 15 درصد. پارچه هم که 32 درصد. پس يک ريتم منظمي براي اين تعبيه شده که نسبتا آن ريتم را همه قبول دارند که عادلانه است. ولي در مقاطعي مورد انتقاد قرار ميگيرد.
بخواهيم از توليدکننده نخ داخلي انتقاد کنيم، کيفيت نخي که در داخل توليد ميشود پايينتر از نخ خارج است.
نه اصلا اين را قبول ندارم.
پس چرا قيطران از ترکيه يا قالي سليمان چرا از باير درالون نخ ميآورد؟ دليلاش چيست؟
اگر اکريليک را مثال ميزنيد، مواد اوليهاش وابسته به بيرون است. خود اکريليک اگر روزي فعال شود درصدياش را ميتواند تأمين کند. ولي راجع به کيفيت نخ به اقرار خود واحدهاي مصرفکننده، بهترين تکنولوژي درجه يک در اين صنعت فعاليت ميکند. جالب است که نخهاي ظريفي که در فرشهاي 1500 شانه مصرف ميشود تماما داخلي است. پس اين نشاندهندهي کيفيت بالاي اين نخ است. شايد بيشتر بحث قيمت است.
تعرفهاي که براي نخ وجود دارد همان عدد 15 درصد است، براي الياف 5 درصد است. انتقادي که وجود دارد اين است که اجازه دهيد نخ از بيرون هم بيايد. وقتي داخل کشور، کالايي به حد کافي توليد ميشود، اين منطقي نيست که در کشوري که وابستگي شديد ارزي دارد، به شدت الان تحريم هستيم، يک دلار براي اين کشور خيلي قيمت دارد. اگر اجازه دهيم آن وضعيت ارزي کشور را در اختيار کالاي ساخته شده يا نيمساخته قرار دهيم، جفايي به کل صنعت است. اگر کمبود داشته باشيم درست است، بايد بيايد.
ولي اگر کالا به حد کافي توليد بشود صحيح نيست. جالب است در درون همين ريسندههاي ما رقابت شديدي وجود دارد. قيمت آنها را هم اگر چک کنيد، قيمتشان به هيچ وجه غيرمنطقي نيست. در اين سالهاي اخير خيلي مختصر رشد کرده است.
الان همينجا، در همين نساجي خوي، بخشي از ماشينآلاتاش را از ترکيه تأمين شده است. در واقع همان نخي که با اين ماشينآلات ريسندگي ميشود، در کارخانهي نساجي خوي هم انجام ميشود. پس بايستي انجمن يا واحدهاي ديگر، توليدکنندهمان را ترغيب کند براي اينکه از اين نخ داخل استفاده کند تا هم توليدکنندهي نخ داخل ضرر نکند هم در مصرف ارز آن صرفهجويي شود. چرا اين صورت نميگيرد؟
يک کار خوبي که انجمن کرده، پايش انجمن است که کل صنعت را پايش کرده است. دقيقا ميزان مصرف هر شاخه را دارد، توليد داخل را دارد و ميتواند اظهار نظر کند که چه چيزي کم و چه چيزي مازاد داريم. ما کلا در ريسندگي رشد خيلي خوبي در سالهاي اخير داشتيم. هم رشد کيفي، هم رشد کمي. ما در هر دو روش الياف بلند و الياف کوتاه هيچگونه کمبود نداريم، در فيلامنت که مازاد داريم. اگر نرخها را دقت کنيد، نرخها تابعي است از قيمت مواد اوليه، هزينههاي غيرمنطقي تحريم که خودش تبديل به يک عامل مهم شده است.
الان با اين شرايط تحريمها که به وجود آمده است نميتوانيد از ترکيه خريد مستقيم کنيد. يک واسطهاي ميآيد و قيمت تمامشدهي شما را رشد ميدهد. هر واسطهاي شش، هفت درصد به قيمت تمامشده اضافه ميکند. در بخش مصرف همين نخ در داخل، طرف نگاه ميکند ميبيند قيمت جهاني نخ انقدر است،
فرضاش اين است که همين کالا با اين قيمت وارد کشور شده در صورتي که درصد بيشتري از ما هزينه ميبرد. چون در مواد اوليهاش، همچنين احيانا در مورد نخ آن. ولي جالب است که کشورهاي اطراف ما که ميخواهند به ما جنس بفروشند علاقمندند محصول ساخته شده بفروشند. عقل اقتصادي همه جا اين حرف را ميزند. در کالاي ساخته شده تحريم کنار ميرود ولي در مواد اوليه تحريم هست. ميخواهي پنبه بخري تحريم است. اکريليک بخري تحريم است ولي همان را اگر نخاش را بخري تحريم نيست. اينها اتفاقاتي است که در کشورهاي اطراف ما ميافتد. انديشهي آنها هم انديشهي اقتصادي است. اگر فرض کنيم سياسي نباشد حداقل اقتصادي است.
در مورد اکريليک البته ماده اوليه که هست چون هم در صنايع دفاعي استفاده ميشود هم در صنعت نساجي، بيشتر به خاطر آن است ولي مواد ديگر فکر نميکنم.
هست، پنبه هم همين طور است. مثلا شما ازبکستان ميخواهي پنبه بخري، مستقيم به شما پنبه نميدهند. اصلا شبکه بانکيشان سيستم انتقال پول را نميپذيرد. مجبوري در يک کشور ثالث شرکتي ايجاد کني، حساب بانکي در آنجا ايجاد کني، پول از طريق آن حساب و شرکت، يا ترکيه يا امارات انتقال داده شود.
يعني الان نخي که از ترکيه يا آلمان ميآيد قيمت تمامشدهاش پايينتر از قيمت تمامشدهي نخي است که در داخل توليد ميشود؟
ترکيه نه، ترکيه اين طور نيست. نخهاي هندي چرا، هست. به دليل اينکه بار هزينههاي اضافي که روي دوش صنعت داخلي ما هست، آن طرف نيست. جالب است که از نظر کيفي به هيچ وجه به پاي کيفيت نخ ايراني نميرسد. الان در نخ همه اقرار دارند که بهترين کيفيت را نخهاي ايراني دارد. اگر گلهمندي وجود دارد روي قيمت آن است. که قيمتاش هم عواملي تأثير ميگذارند. الان بخواهي قطعه يدکي وارد کني به هيچ وجه سيستم رسمي کشور نميتواند پول رد و بدل کند. همه چيز را بايد با درصدي اضافهتر پرداخت کند. اينها تأثير ميگذارد. نهايتا اينها مشکلات کشوري است، بايستي بپذيريم. يک گروه که نبايد مشکلات کشوري را رفع کند. اگر مسائل سياسي کشور را ميپذيريم پس بايد هزينهاش را هم بپذيريم. نخواهيم هم انجام دهيم، بايد آخرش تسليم شويم.
فرم ثبت نام سریع
جهت دریافت آخرین اخبار و رویدادهای نساجی و فرش ماشینی ایران و جهان در فرم زیر ثبت نام کنید
اشتراک رایگان سالانه مجله کهن
جهت دریافت اشتراک رایگان سالانه مجله نساجی و فرش ماشینی کهن در فرم زیر ثبت نام کنید



