آبادان و خرمشهر چرا دبی نشد؟
امروزه علیرغم ۸ سال جنگ، کسی نتوانسته نقش اقتصادی خرمشهر و آبادان را نادیده بگیرد. علیرغم همه بیمهریها در همه دولتهای پس از جنگ نسبت به خرمشهر و آبادان این دو شهر سهم اقتصادی خود را به کشور ادا کردهاند. پالایشگاه آبادان قدیمیترین پالایشگاه منطقه که تقریباً در جنگ منهدم شد، به لطف قهرمانان صنعت نفت در شرایط بسیار سخت در دوران بازسازی به چرخه اقتصادی برگشت و امروزه به گمانم به ظرفیت ۴۵۰ هزار بشکه تولید رسیده است.
شرکت نفت و گاز امروز با بهرهبرداری از میدان دارخوین با ۱۵۰ هزار بشکه در حال حاضر و در آینده با توسعه میادین غرب کارون شامل یادآوران، آزادگان جنوبی و شمالی و سایر حوزههای کوچک مسئول تولید روزانه حدود یک میلیون بشکه خواهد بود.
۱- ازجمله قابلیت های اقتصادی خرمشهر می توان به مواردی چون صنایع پتروشیمی مستقر در این منطقه، استقرار صنایع دریایی برای ساخت سکوهای ۷ تا ۹ هزار تنی در سه کارگاه دریایی در بندر خرمشهر، شکوفایی صنعت فولاد در این منطقه و به ویژه بندر خرمشهر که قبل از جنگ بزرگترین بندر منطقه بود، اشاره کرد. همچنین نزدیکی آبادان و خرمشهر به کشورهای آسیای میانه به میزان حداقل ۸۰۰ کیلومتر نسبت به سایر مناطق آزاد مثل کیش و قشم و وجود پتانسیل ۲۰۰ میلیارد دلار در سال درآمد ترانزیتی در آسیای میانه از جمله دیگر قابلیت های این منطقه محسوب می شود.
۲- نزدیکی عراق به بازار نیازمند به هر کالایی با فاصله ۳۰ دقیقهای زمینی، وجود کارون تنها رودخانه قابل کشتیرانی برای تعامل با کشورهای خلیجفارس، میتواند یک منطقه آزاد پشتیبانی از صنایع نفت و گاز و پتروشیمی و صدها صنعت دیگر در استان و کشور باشد. از همه مهمتر اینکه این دو شهر و به ویژه خرمشهر یک تاریخ ۲۰۰۰ ساله فرهنگ و تکنوکراسی تجاری دارد و نه اینکه مانند کیش و قشم حداکثر ۲۰ ساله درست شده باشد. این دو شهر جزیره نیستند بلکه به خشکی وصلاند با راهآهن و جادههای مواصلاتی زمینی و تنها رودخانه قابل کشتیرانی کشور. این پتانسیل را در کجای کشور میتوان دید؟ با داشتن چندین رودخانه، آب، سد، نیروگاههای برق – سیمان در استان اما در مقابل این همه پتانسیل، کشور چه سهمی به کل استان و به ویژه این دو شهر داده است. کمترین میزان گازرسانی به روستاها را دارد، در حالیکه گازهای همراه در کنار این روستا میسوزند و پیامدش اسهال و تراخم و دهها بیماری است. خوزستان پر از رودخانه و آب است و استان و به ویژه این دو شهر محروم از آب موجود هستند. نرخ بیکاری بالاست هنوز مناطق بازسازی نشده خرمشهر و آبادان فراوان است، حتی مناطق مسکونی نفت در بریم و بو آورده شمالی و جنوبی، ایستگاه ۷، فقط سوم خرداد مسئولین را در خرمشهر و آبادان میبینیم. اما چرا؟ آیا این یک حرکت عمدی است؟ مجموعه مدیریت استان کجاست؟ نمایندگان استان در این سالها چه کردهاند؟ در بررسیهایی که کردهام به پنج عامل عمده رسیده و براساس آن فرضیات خود را ساختم و امیدوارم تحلیلهای دیگری را شاهد باشیم. این پنج عامل عبارتند از:
۱- استقرار جغرافیایی استان و به ویژه این دو شهر که همواره مسئولین را به تحلیل غلط موجود از گذشته قبل از انقلاب که شهرهای مرزی را باید در پایینترین سطح رفاهی نگه داشت و عملاً همواره با این تحلیل خود به خلق یک تهدید کمک کردهاند.
۲- خلق یک رقابت غیرسازنده در استان که عملاً عدهای در استان، رشد این دو شهر را خطر و تهدیدی برای توسعه سایر بخشهای استان میدانند و عملاً گاهی در جلسات شاهد بودیم که مخالفت با اجرای بعضی از برنامهها در این دو شهر را ملاحظه میکردیم حتی در سطح صنعت نفت هنوز مناطق نفتخیز جنوب نمیخواهد وظایف قانونی و محدوده جغرافیایی مسئولیت شرکت نفت و گاز اروند در بهرهبرداری از میادین غرب کارون را بپذیرد.
۳- ضعف شدید مدیریت استان و حتی در سطح نمایندگان مجلس که به عقیده من از مرکز همواره به طور عمدی ضعیف نگه داشته شده و تعارضات درون استان نیز بدان کمک کرده است مقایسه مدیریتها در دو استان اصفهان و آذربایجانشرقی با خوزستان خود مؤید این مطلب است.
۴- عامل آخر عدم نگاه استراتژیک به این منطقه و سیاستهای آمریکا و کشورهای همسایه در آینده است. عراق به شدت در حال توسعه بصره و تبدیل آن به یک قطب اقتصادی بزرگ است. بیشک آمریکا کمک خواهد کرد تا بزرگترین منطقه آزاد خاورمیانه در این منطقه شکل یابد. صنایع نفت و گاز عراق توسعه یابد تا کشورهای منطقه و رقیب محکمی برای اقتصاد ایران باشند.
۵- صنعت نفت نقش سنتی خود را در توسعه اقتصادی و اجتماعی استان به طور عام و این دو شهر به طور خاص به کلی فراموش کرده است. حتی مناطق مسکونی شرکت نفت در آبادان به مخروبهها تبدیل شده است چه برسد به اینکه به عمران و آبادانی این دو شهر کمک کند.
استان خوزستان بهطور عام و خرمشهر و آبادان بهطور خاص، با پتانسیلهای عظیمش یک فرااستان است. هم به لحاظ تاریخی، هم به لحاظ جغرافیایی سیاسی و اقتصادی، هم به لحاظ امنیت ملی از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است. شاخصهای اجتماعی و اقتصادی این استان و به ویژه در شهر آبادان و خرمشهر باید زنگ خطری برای مسئولین باشد.
انتظار داشتیم که خوزستان با تولید نفت و گاز معادل نروژ، چند برابر امارات، کویت و معادل عراق و داشتن سایر صنایع، آب و هوا، آب و امکانات طبیعی، امروز مثل قبل از انقلاب به یک مرکز توسعه یافته کشور تبدیل گردد.
پتانسیلهای آبادان و خرمشهر میتواند آن را به یک منطقه آزاد بزرگ صنعتی، انرژی، تجاری و سیاحتی تبدیل نماید و رشد آن، موجبات اثرگذاری بر بقیه استان باشد. چند کار به نظر میرسد بهطور سریع قابلانجام است. ما کنار ساختن موزه دفاع مقدس یک موزه ماندگار از آبادانی این دو شهر و نمونه در جهان بسازیم تا در چشم نسل آینده و جهان نشان دهیم دشمن و استکبار چه کرد و جمهوریاسلامی چه کرد.
۱- یک برنامه استراتژیک جامع توسعه با توجه به همه ابعاد مهم این دو شهر باید در سطح مجلس و شورای امنیت ملی طراحی گردد.
۲- در انتصاب مدیران استان باید به فرااستانی بودن آن توجه کرده و قویترین و کارآمدترین مدیران را منصوب نمود.
۳- منطقه آزاد اروندان باید شامل کل محدوده جغرافیایی در شهر آبادان و خرمشهر گردد و کل دو شهر و حومه آن شامل منطقه آزاد شوند.
بهطوری که از ۶۰ کیلومتر جاده آبادان – اهواز – ۶۰ کیلومتری جاده آبادان – ماهشهر و ۶۰ کیلومتری جاده قدیم خرمشهر – اهواز منطقه آزاد خرمشهر و آبادان را تعریف کرد و از تعارضات مدیریتی در منطقه آزاد فعلی با سازمان بنادر و غیره در تعریف سه منطقه مجزای سیاحتی، صنعتی و تجاری جلوگیری نمود.
۴- صنعتنفت مسئولیت پروژه عمران و آبادانی خرمشهر و آبادان شامل پروژههای آبرسانی برق و غیره را باید با توجه به توان خود به عهده گیرد و به عنوان یادگار دوران دفاع مقدس که باید زیباترین و توسعهیافتهترین شهرهای ایران را در این دو شهر زیبا پیاده کرد و نشان داد که چگونه دو شهر کاملاً جنگزده به یک موزه آبادانی تبدیل شده است.
باید خرمشهر و آبادان را دبی دوم منطقه کرد، در حالی که پتانسیلهای این دو شهر بیشتر از دبی است. نباید از نفت فقط عوارض گرفت، بلکه باید مسئولیت اجرایی کار را به عهده آنان گذاشت و نفت سهم مسئولیت اجتماعیاش را به این دو شهر ادا کند.
۵- نقشه جامع و کامل را باید در این دو شهر پیاده نمود. اگر بگوییم بلد نیستیم، چگونه کیش را بلدیم بسازیم، تفریحات جهانی را در آن پیاده کنیم، به طوری که در گرمای تابستان که بیش از خرمشهر و آبادان است، توریست را میبینیم و برعکس در فصل گرما مهاجرت از خوزستان را. چه چیزی مردم ایران را در فصل تابستان به سمت دبی جذب میکند؟ اگر فکر کنیم هر ایرانی که به دبی میرود با هزینه هواپیما، هتل، سفر حداقل ۱۰۰۰ دلار خرج کند و اگر علاوه بر پتانسیل صنعتی و انرژی سیاحتی را ایجاد کنیم، سالی حداقل ۱۰ میلیون نفر را جذب کنیم یعنی ۱۰ میلیارد دلار را از خروجش جلوگیری کردهایم.
ضمن آنکه سیاحت را به لحاظ جغرافیایی نیز به لحاظ ۱۴ اقلیم مختلف هوایی به کل ایران گسترش میدهیم. سری به استانبول بزنید تا ببینید در کنار دریا، چقدر رستوران و مراکز تفریحی وجود دارد و چقدر اشتغال ایجاد شده یا سری به کنارههای کارون در اهواز و خرمشهر و آبادان بزنید. حداکثر چند دستفروش را میبینید. قایقهای شکسته و میزبانی فاضلابهای صنعتی و این آبراهی که میتواند منبع درآمدهای تفریحی زیادی باشد. چرا باید فقط ایام عید میزبان سیاحان باشیم. سیاحت در خوزستان که آب و هوای آن به مراتب بهتر از کیش و قشم است آثار تاریخی و باستانی سه هزار ساله دارد، آب و هوای متنوع، نزدیکی به چهارمحال و بختیاری، بویراحمد و کهکیلویه، لرستان و اصفهان، به ویژه مناطق سردسیر چهارمحالوبختیاری و تونل کوهرنگ با فاصله بسیار اندک، مسجدسلیمان و دشتهای لاله آن، رامهرمز و ایذه، شوشتر و دزفول و آثار تاریخی، نمیدانم مشکل مسئولان در عدم درک درست از این استان و پتانسیل را عمدی تلقی کنم یا سهوی؟ چرا این واقعیات ساده را که هر آدم سادهای میبیند مسئولان ملاحظه نمیکنند؟ به جز اینکه جمعبندی کنم که عمدی در کار است، عدم توجه به خوزستان بهطور عام و به ویژه دو شهر آبادان و خرمشهر ضرباتی را در آینده به ما خواهد زد و حسرتی را که از تشکیل دبی دوم در بصره خواهیم خورد. اگر دلایلی را که گفتم کسی را قانع نمیکند تا به خرمشهر و آبادان رسیدگی کند، حداقل برای رقابت با بصره و آمریکا برای تشکیل بزرگترین منطقه آزاد در بصره، تصمیم سریع برای آبادانی خرمشهر و آبادان را بگیرید.