برده داری مدرن اروپایی و آمریکایی؛ روی دیگر سکه انتقال تولیدات نساجی به آسیا
سال هاست که اروپایی ها از انتقال صنایع نساجی به آسیا و شرق دور صحبت می کنند و سال هاست که کشورهای آسیایی با اشتیاق زیادی پذیرای برندها و سرمایه گذاران خارجی هستند.
کشورهای فقیری که برای رفع مشکلات اقتصادی خود و به آرزوی پیشرفت و ترقی و توسعه بیشتر، درهای خود را به سوی تولیدکنندگان خارجی باز کرده اند. یا برای آن ها کار می کنند و یا تولیدات خود را به نام آن ها روانه بازارهای خارجی می کنند. کشورهایی مانند ویتنام، هند، تایلند و بنگلادش. بنگلادش یکی از کشورهایی است که امروزه در صنعت نساجی شهرت پیدا کرده است. این کشور علاوه بر تولید بخش زیادی از محصولات پوشاک جهان، حدود ۴۰ درصد کل الیاف جوت جهان را نیز تامین می کند. الیافی که به جهت خصوصیات منحصر به فرد و رنگ درخشانش زیر تیغه آفتاب بنگلادش به الیاف طلایی معروف است. الیافی که امروز استفاده از آن مورد توجه بسیاری از کشورها ی اروپایی و گروه های حافظ محیط زیست است. جوت یکی از تولیدات نساجی سبز به شمار می رود چرا که یک لیف کاملاً گیاهی است.
شاید بتوانید در همه فروشگاه های پوشاک و مراکز مهم خرید اروپا و آمریکا محل هایی را پیدا کنید که سبدها و محصولات بافته شده از این لیف ارزشمند را با قیمت های قابل توجه به معرض فروش گذاشته اند و خریداران را با شعارهای پر زرق و برق محصولات سبز و دوستدار طبیعت به خرید آن ها ترغیب می کنند.
اما واقعاً این الیاف را چه کسانی از دلتاهای پر خطر بنگلادش و هند بیرون کشیده و با چه زحمتی الیاف را استحصال کرده اند؟ آیا کسی می داند کارگران فقیر بنگلادشی یا هندی با دستمزدهای ناچیزی که شاید از هزینه نفس کشیدن شهروندان اروپایی هم کمتر است این کار را فقط برای ادامه حیات و زنده نگه داشتن خانواده هایشان انجام می دهند. این دغدغه ای است که همواره برای برخی روزنامه نگاران و مطبوعات نساجی مهم بوده است. اما همیشه از آن صرف نظر شده است. چند سال پیش در گفتگویی با یک کارشناس نساجی و روزنامه نگار سوئیسی در این رابطه متوجه شدم که این مساله برای بسیاری از فعالان حقوق بشر اروپایی و آمریکایی هم آزار دهنده است. اما … این کارشناس سوئیسی از ویدئوی تامل برانگیزی برایم صحبت کرد که چند سال پیش از شیوه کار کارگران بنگلادشی و شرایط زندگی آنها به دستش رسیده بود.
گفت وقتی این ویدئو را دریافت کردم آن قدر متاثر شدم که همان روز چندین مقاله بلند بالا در این باره تهیه کردم و فردا برای مشورت با مدیر مجله و روزنامه جلسه گذاشتم. اما هیچ گاه این گزارشات چاپ نشد. علت آن هم عدم موفقیت چند برند پوشاک مهم و قدرتمند اعلام شد.
آنچه مسلم است اینکه نظام سرمایه گذاری جهانی تنها به دنبال منافع و سود بیشتر خود است و هدف آن ها از انتقال تولیدات نساجی به کشورهای آسیایی و شرق دور تنها و تنها منافع بیشتر و پرداخت هزینه کارگری کمتر است. اروپایی ها و آمریکایی ها به دلیل در اختیار داشتن سرمایه و نظام های پولی قدرتمند و از طرف دیگر سلطه بر علم و دانش همواره به دنبال ارزش آفرینی و ایجاد ارزش افزوده بیشتر هستند. آن ها هیچ گاه تولید را رها نمی کنند بلکه همواره آن چیزی را تولید می کنند که بالاترین حاشیه سود را برایشان فراهم کند. در حال حاضر در کشورهای پیشرفته دنیا نظیر آلمان، ژاپن، آمریکا و… بر روی تولیدات ویژه و با تکنولوژی بالای نساجی تمرکز دارند که شاید هر متر مربع آن ارزش افزوده ای برابر با صدها یا هزاران متر مربع یک کالای متداول نساجی که در بنگلادش تولید می شود باشد.
به نظر می رسد امروز هر چند همه چیز مدرن شده و زرق و برق ها چشم همه را کور کرده اما هنوز هم استعمار و سوء استفاده از انسان های مظلوم تر و ضعیف تر و یا بهتر بگوئیم عقب مانده تر به شکل بی رحمانه تری ادامه دارد. چگونه یک شرکت اروپایی می تواند محصولات خود را با نام سازگار با محیط زیست و یا محصول سبز معرفی کند در حالی که برای استحصال و تولید آن دهها نفر در بدترین شرایط و بدون داشتن حتی کمترین استانداردهای کار و زندگی حقیقتاً جان کنده اند.
نمونه هایی دیگر از صنعت پوشاک
بنگلادش یکی از بزرگترین صادر کنندگان پوشاک جهان بعد از چین است و ۲۲ میلیارد دلار پوشاک صادراتیاش نزدیک به ۸۰ در صد درآمد ارزی کشور را تامین میکند. در حدود ۵۰۰۰ کارگاه و کارخانه که اغلب در محدوده داکا پایتخت بنگلادش قرار دارند بین دو تا سه میلیون نفر شاغلاند و برای مارک هایی بین المللی نظیر گپ، تامی هیلفیگر، زارا، اچ اند ام، والمارت و… لباس،کیف،کلاه بیسبال و… میدوزند. مزد این کارگران ماهی ۱۰۰ دلار است که پائین ترین دستمزد در آسیا به حساب میآید و تقریبا یک سوم مزد متوسط کارگر هندی است. همین حقوق پائین است که باعث شده صنعت پوشاک بنگلادش بتواند در جهان رقابت کند.
چگونه برندهای اروپایی حقوق بشر را رعایت می کنند؟
استثمار زنان کارگر برای منافع بیشتر
هشتاد درصد کارگران نساجی بنگلادش زنان جوانند. نویسندۀ معروفی در کتاب خود نوشته است «فقط ساعت هفت و نیم صبح و غروب است که میفهمی داکا در واقع شهر زنان کارگر است.»
امکانات کاریشان در شهر ناچیز است. تحصیلاتشان بسیار اندک است. تجربه کاری که در شهر به درد بخورد ندارند. کارشان را ارزان میفروشند و استثمارشان آسان است. صحبت از هفتهای شش تا هفت روز کار است، روزی ۱۳ ساعت خم شدن پشت چرخهای خیاطی است، ردیفهای طولانی چرخ خیاطی. صحبت از غبار نخ و پنبه است که باعث بیماری «ریههای قهوه ای» میشود، صحبت از بچههای ده دوازده سالهای است که به عنوان «دستیار» زنان جوان مشغول به کارند، اغلب زیر میزها مینشینند، پارچههای اضافی را با دستهای کوچک و ظریفشان قیچی میکنند، نخ میبرند، بر اثر ساعتهای طولانی کار خمیده اغلب ستون فقراتشان کج و ناقص میشود.
زندگی این کارگران نزاعی است بی وقفه با تغذیه نامناسب، با پناهگاههای محقر و آب آشامیدنی آلوده، با ضعف و بیماری، با مشکلات حمل و نقل و استراحت ناکافی… و آنوقت اروپایی ها پوشاک تولیدی آنها را با رنگ و لعابی خیره کنند و استفاده از برندهای تجاری خود با قیمتی چند برابر به نام خودشان می فروشند.
سن متوسط کارگران نساجی ۱۹ سال است. اغلب پس از چند سال کار یا کنار گذاشته میشوند و یا خودشان مجبور به ترک کار میشوند و جایشان با خیل دیگری از زنان جوانی که از روستا آمدهاند پر میشود. سیستم تهویه کار نمیکند، استانداردهای جلوگیری از آتش سوزی اعمال نمیشود….
چند مدت پیش بود که آسوشیتدپرس تعداد قربانیان ساختمان هشت طبقه «رعنا پلازا» در داکا پایتخت بنگلادش را، که قریب به اتفاق آنها کارگران پوشاک ۵ کارخانه بودند، بیش از ۶١٠ نفر گزارش کرد. فعالین کارگری بنگلادش گفته اند که قبلا به مالک ساختمان در مورد شکاف های بوجود آمده در دیوارها و سقف ها هشدار داده بودند. ظاهرا یک روز قبل از آن حادثه دلخراش، مقامات دولتی هم به صاحب ساختمان مزبور دستور داده بودند که آن را بخاطر احتمال فروریختن تخلیه کند! به دنبال این حادثه هولناک، اکنون معلوم شده است که هیچگونه ضوابط ایمنی در احداث کارخانجات مزبور در نظر گرفته نشده بود و شهردار منطقه شخصا اجازه ایجاد این ساختمان با آن همه خطر احتمالی را صادر کرده است.
همچنین در روز ٢۴ نوامبر ٢٠١٢ در پی آتش سوزی در یک شرکت نساجی در داکا، ١١٧ نفر در شعله های آتش سوختند. ٨ سال پیش در آوریل ٢٠٠۵ در کارخانه ای دیگر که از قضا همگی در منطقه فقیرنشین ساوار حومه داکا قرار داشتند، ٧۵ کارگر در فروریختن سقف جان خود را از دست دادند. در فوریه ٢٠٠۶ کارخانه دیگری در داکا فروریخت و ١٨ تن از کارگران آن جان خود را از دست دادند و ده ها و صدها نمونه مشابه…
حقوق بشر از نوع اروپایی یا استثمار فقراء
هر از چند گاهی، و به ویژه در مواجهه با فجایعی نظیر آنچه در خطوط بالا ذکر گردید، فشارهایی از جانب نیروهای و مردم مترقی بر کمپانیهای بین المللی که از این کارگاههای ناامن استفاده میکنند وارد میشود تا از کارگاه هایی با شرایط بهتر استفاده کنند. شرکتها هم گاهی برای خالی نبودن عریضه تظاهر به اعمال فشار میکنند (مثلا مدیر عامل شرکت «اچ اند ام» سوئدی در سفری به داکا از نخست وزیر بنگلادش خواست که حداقل دستمزد را افزایش دهند) ولی واقعیت این است که این کار ارزان بخش لاینفکی از کارکرد اقتصاد جهانی سرمایه است و به محض این که قیمت تولید در بنگلادش بالا برود کمپانیهای غربی خط تولید را به کشور دیگری منتقل خواهند کرد. مهم نیست که این جابه جایی چه عواقبی برای زندگی مردم داشته باشد. در عرض ۵ سال گذشته، ۴۰ در صد از صنایع نساجی پاکستان (عمدتا به خاطر گرانتر بودن تولید در پاکستان) به بنگلادش منتقل شد. شصت هزار خانوار کارگری در جنوب پنجاب پاکستان از نان بخور نمیر محروم شدند. در کل پنجاب زندگی نزدیک به دویست هزار خانوار که به طور مستقیم و غیر مستقیم وابسته به این صنعت بودند زیر و رو شد.
سی سال پیش صنعت نساجی در بنگلادش وجود نداشت. امروز بیش از سه میلیون نفر فقط در این بخش مشغول به کارند. یک اقتصاد جهانی تولیدی با استفاده از کار ارزان، بخش حیاتی از کارکرد سرمایهداری جهانی است. این وضعیت در کارگاه هایی که مقررات و شرایط استبدادیاش دست کمی از پادگان ارتشها ندارد، هر لحظه در معرض سوانح کار، هر روز درگیر فوق استثمار، در گردش دائمی میان ساعات طولانی کار، تحقیر و تهدید و… از طرف کارفرما ادامه دارد…■
نویسنده: بهنام قاسمی- مجله کهن
منبع: شماره ۲۰ مجله کهن
تلفن اشتراک: ۷۷۲۴۵۷۸۰-۰۲۱