بیمها و امیدهای صنعت فرش آران و بیدگل
حدود یک ماه پیش گزارشی از تلویزیون پخش شد که در آن، شهر کاشان به عنوان قطب تولید فرش ماشینی کشور معرفی شد. در این گزارش، برخی از فعالانِ صنعت فرش و مسئولان کاشان مدعی شدند که حدود ۷۰ درصد فرش ماشینی کشور در کاشان تولید میشود. کاشان در حالی در رسانهی ملی که تنها رسانهی تصویریِ کشور است، بهعنوان بزرگترین تولیدکنندهی فرش ماشینی معرفی شد که بر اساس آمار، تعداد واحدهای تولیدی فرش در کاشان حدود یک سوم واحدهای مشابه در آران و بیدگل است. همچنین ۵۷ درصد از فرش ماشینی کشور در آران و بیدگل تولید میشود. در حالی که سهم کاشان از بازار تولید فرش ماشینی کشور حدود ۲۰ درصد است. برخی از متخصصان این حوزه، آران و بیدگل را در زمرهی ۱۰ قطب برتر تولید فرش ماشینی در جهان برشمردهاند. این در حالی است که مسئولان و صنعتگران کاشان در غفلت همتایان آران و بیدگلی خود، هوشیارانه در حال ثبتِ برندِ فرش ماشینی به نام خود و استفاده از مزایای فراوانِ این برند هستند.
ثبت برند فرش ماشینی به نام کاشان در حالی صورت میگیرد که علاوه بر خلافواقعبودن این ادعا، هزینههای مربوط به پیشرفت این صنعت در کشور را مردمان آران و بیدگل متحمل شدهاند. بهعنوان نمونه، با توجه به موقعیت جغرافیایی شهرکهای صنعتی صباحی و هلال، بهترین قسمتهای جغرافیایی شهر در تصرف شرکتهای فرش درآمده است. همچنین مشکلات زیستمحیطیِ وجودِ شرکتهای تولیدِ فرش و صنایعِ جانبی و وابستهی آن، گریبان مردم این خطه را میگیرد.
بعد از فوت ارباب تفضلی و ورشکستگی شرکت فرش راوند، صنعت فرش ماشینی در کشور رو به نابودی نهاد. پس از این دوران، برای اولین بار سرمایهگذاران خُرد آران و بیدگلی تولید فرش در کارگاههای کوچک خود را آغاز کردند و بهتدریج و با گسترشِ این کارگاهها به صورتِ فعلی، خلأ فرش ماشینی در کشور جبران و این شاخه از صنعت کشور بهدست آران و بیدگل احیا شد. فرش ماشینی، ماحصل سرمایهی فکری مردم آران و بیدگل است که شوربختانه در حال ثبتشدن به نام دیگری است.
آران و بیدگل در مواجهه با صنعت فرش چند مشکل پیشِ رو دارد:
نخست) بسیاری از صاحبان صنعت فرش در آران و بیدگل در حالی که تولید نیمی از فرش ماشینی کشور را بر عهده دارند، هنوز به این باور که آران و بیدگل برند معتبری در فرش ماشینی است نرسیدهاند و بسیاری از محصولات آنها با نام فرشهای تبریز، کاشان و یا مشهد به بازارهای فروش عرضه میشود. این مسأله موجب میشود سرمایههای مادی و معنوی آران و بیدگل، به دست خودمان تقدیم شهرهای دیگر شود و چه بسا در آیندهی نه چندان دور سبب رشد صنعت فرش در آن مناطق و افول این صنعت در آران و بیدگل شود. برای رفع این مشکل در مرحلهی اول باید به این باور برسیم که آران و بیدگل، معتبرترین و بزرگترین برند فرش در کشور است.
دوم) برگزاری جشنواره گلوگلاب در قمصر باعث شد تا قمصر به یکی از شهرهای مشهور و جذاب کشور برای گردشگران تبدیل شود. برگزاری این جشنوارهی چند روزه و حضور افراد معروف در قمصر و هجوم مصرفکنندگان باعث شد تا تولیدکنندگان گلاب در قمصر برای عرضهی محصولات خود از چنگالِ واسطهها رهایی یابند و بتوانند محصولات خود را مستقیم به مصرفکنندهی اصلی بفروشند. شرکتکنندگان در جشنواره نیز از گشتوگذار و خرید و حضور در یک جشنوارهی تفریحی لذت برده و اقتصاد و کسب و کار در قمصر را رونق بخشیدند. بررسی الگوی موفقِ قمصر ثابت میکند که جای جشنواره فرش در آران و بیدگل بیش از آنچه فکر میکنیم خالی است. یک جشنوارهی منسجم با تبلیغات کشوری و حضور افراد سرشناس به عنوان مهمان میتواند گردشگر-مشتری را به شهرمان بکشاند و درکنار آن چند اتفاق مهم رخ دهد:
۱- هر یک از شرکتکنندگانِ در جشنواره، سفیر و مبلغی برای صنعت فرش و همچنین شهر آران و بیدگل میشوند.
۲- با خرید مستقیم مصرفکننده از شرکتها و حذف واسطه، سودی دوچندان به تولیدکننده میرسد و در کنار آن، مابقی بخشهای اقتصادی و گردشگری شهر رونق گرفته و موجب ایجاد فرصتهای شغلی جدید میشود.
۳- پس از برگزاری چند دوره از جشنواره، آران و بیدگل میتواند به عنوان نمایشگاه دائمی فرش در کشور شناخته شده و با توجه به نزدیکی به پایتخت و مرکزیت آن در کشور، مشتریان را در تمامی طول سال به سمت خود بکشد.
سوم) اگر مهمانی از خارج شهر داشته باشید و تصمیم بگیرید به عنوان یادگاری، فرش یا تابلوفرشی با نمادی از آران و بیدگل و به عنوان یادگار شهر به وی هدیه دهید، متوجه میشوید که چه کار سختی در پیش دارید. اِلمانهای شهر در خروجیِ محصولاتِ فرش جایگاهِ چندانی ندارند و این مسأله باعث شده تا این صنعت بهعنوان صنعت بومی آران و بیدگل مطرح نشود. در حالی که فرشهایی با نماد و اِلمانی از کویر میتوانست به ثبت برند شهر و مطرحکردن بیش از پیش آن کمک کند.
چهارم) در صنعت فرش، میلیونها تومان برای بازاریابی هزینه میشود. فروشگاههای بزرگی مانند شهر فرش در تهران، سود فراوانی از قِبَل فروشِ فرش آران و بیدگل به نام خود بهدست میآورند. سوال اینجاست که با توجه به وجود ظرفیتهای فراوان ذکر شده، چرا صنعتگران ما در حالی که توانایی مالی و مدیریتی دارند، نباید نمایشگاه بزرگی مانند شهر فرش در تهران به نام آران و بیدگل داشته باشند و تولیدات خود را با هزینهی بازاریابیِ کمتر به مصرفکننده بفروشند؟ با این اقدام میتوان یک ظرفیتِ اقتصادیِ عظیم برای آران و بیدگل در تهران ایجاد کرد که موجب ورودِ سرمایهی بیشتر به شهر شود.
پنجم) با توجه به گشایشِ مسیرهای اقتصادی جدید برای ورود به بازارهای بینالمللی پس از اجرای برجام، بایستی بهدنبال راههای جدید برای صادرات بود. صنعت فرش آران و بیدگل بهصورت تخصصی و حرفهای به تجارت بینالمللی وارد نشده و بیشتر مشتریهای آن از کشورهای عراق، افغانستان و یا پاکستان هستند. در حالی که با استفاده از مدیرانِ بازرگانیِ متخصص میتوان بسیاری از کشورها را بهعنوان هدفِ صادرات انتخاب کرد و افقهای جدیدی را بهسوی اقتصاد و پیشرفت شهر گشود.