مزیت های صنعت نساجی کشور
مزیت های صنعت نساجی کشور
میزگرد تخصصی روزنامه گسترش صنعت
غذا. دارو. پوشاک. به سختی میتوان گزینهای را مهمتر از این سه نیاز برای زندگی بشر امروز پیدا کرد و البته همان سختی هم وجود دارد، اگر قرار باشد یکی از این سه نیاز را بر دیگری اولویت داد. آنچه امروز و در این صفحه از روزنامه گسترش صنعت مدنظر قرار گرفته، بحث پوشاک و بهطور خاص صنعت نساجی است. صنعتی که میتوان آن را یکی از اجتماعیترین و فرهنگیترین مباحث اقتصادی متصور شد. آنچه که در حلقههای متعدد صنعت نساجی دیده میشود، گذشته از نتایج اقتصادی مانند ایجاد ارزش افزوده و اشتغالزایی، نتایج فرهنگی و اجتماعی ناشی از طرح، رنگ و نقش محصولات نیز به همراه خواهد داشت. فراموش نشود که نخستین قضاوت درخصوص افراد یک جامعه نیز از روی نحوه انتخاب و استفاده لباسها صورت میگیرد. حال آنکه گفته میشود صنعت نساجی در کنار «مولتی مدیا» یکی از ابزارهای تهاجم فرهنگی بهشمار میرود. گسترش صنعت با این پیش زمینه، میزگردی تخصصی با حضور نمایندههایی از بخشهای دستاندرکار صنعت نساجی تشکیل داد تا موضوعهایی نظیر «مزیتهای رقابتی در صنعت نساجی»، «چگونگی همکاری سایر دستگاههای ذینفع در حمایت از این صنعت»، « تجربههای دیگر کشورها»، «میزان رضایتمندی مصرفکنندگان از محصولات نساجی»، «فرهنگ حاکم بر بازار پوشاک ایران»،«موضوع برند در این صنعت» و «چالشها و موانع توسعه نساجی در ایران» را بررسی کند. حاضران در این میزگرد مهندس محمد مروجحسینی، رئیس هیاتمدیره، دکتر علیمردان شیبانی، نایبرئیس و حسن کاردان، عضو هیاتمدیره انجمن صنایع نساجی ایران، گلناز نصرالهی، مشاور معاون امور صنایع و اقتصادی وزارت صنعت، معدن و تجارت و مهدی شیرازی، مشاور رئیس اتحادیه کشوری صنف پوشاک بودند. آنچه امروز در بخش نخست این میزگرد مورد بحث و تبادلنظر قرار گرفته، موضوع مزیتهای رقابتی صنعت نساجی در بازارهای داخلی و خارجی است. شرایط مناسب در تامین مواد اولیه، دانش فنی و قدمت از جمله توانمندیهای نساجی ایران عنوان شد. حال آنکه در استفاده و بهره بردن از این مزیتها «اما و اگر»هایی نیز وجود دارد. بخش دوم میزگرد فردا در همین صفحه منتشر میشود.
برای شروع بحث میخواهم از شما بهعنوان نمایندههای تولیدکنندگان و فعالان در صنعت نساجی این سوال را بپرسم که مزیت و برتری صنعت نساجی ایران در منطقه چیست؟ نساجی ایران چه ویژگیهایی دارد که بتوانیم بگوییم با تکیه بر این توان میتواند با رقبای خود در بازارهای منطقهای و جهانی و حتی بازار داخلی رقابت کند؟
حائری: بزرگترین مزیتی که صنعت نساجی در ایران دارد، امکان تامین مناسب مواد اولیه آن در داخل کشور است. این امکان را بالقوه داریم. شاید اگر ۱۰ سال پیش بود، میگفتیم بالفعل داریم اما در شرایط فعلی قادر هستیم مواد اولیه مورد نیاز صنعت نساجی را در شرایطی مطلوب تامین کنیم. صنعت نساجی، صنعتی است که بخش عمده قیمت تمامشده را مواد اولیه آن تشکیل میدهد. بین ۶۵ تا ۸۵ درصد قیمت تمامشده سهم مواد اولیه است. در صنعت اگر سهم مواد اولیه بالاتر برود، حاشیه سود کمتری دارد و بالعکس. در صنعت نساجی این مشکل وجود دارد که سهم بالایی برای مواد اولیه وجود دارد. مواد اولیه را میتوانیم به راحتی در کشور و با قیمت مناسب در اختیار تولیدکنندگان بگذاریم. مواد اولیه صنعت نساجی دو بخش است یا طبیعی یا مصنوعی. عمدهترین ماده اولیه مورد نیاز ما پنبه است. ما در ایران امکان، دانش و سابقه کشت و تولید پنبه را تا ۲۵۰ هزار تن در سال داشتیم، یعنی بیش از نیاز داخل کشور که ۱۰۰ هزار تن از آن را صادر میکردیم. پنبه در گذشته جزو اولین اقلام صادراتی بخش کشاورزی ایران بود و دومین محصول صادراتی در بحث صادرات غیرنفتی بود (در زمان تولید ۲۵۰ هزار تن). در حال حاضر این مقوله کاهش یافته است و به تولید ۵۰ هزار تن رسیدهایم که حتی ۳۰درصد از نیازهای کنونی ما را نیز رفع نمیکند. این مزیت را داشتهایم اما از دست دادیم. با این وجود اعتقاد دارم میتوانیم دوباره به همان شرایط برگردیم، زیرا هم زمینهای قابل کشت و دانش و سابقه قبلی داریم و هم میدانیم چگونه پنبه تولید کنیم. مورد دیگر، مواد اولیه مصنوعی است که عمدتا مشتقات نفت و گاز را شامل میشود. این مواد نیز جزو مزیتهای نسبی کشور به شمار میآید، چراکه ذخائر عظیم نفت و گاز داریم و میتوانیم از آنها الیاف مصنوعی مثل پلیاستر، اکرلیک و پلیپروپیلن تولید میکنیم. در حال حاضر هم این کار انجام میشود. ما از مزیت نسبی که در این بخش داریم به نفع صنعت نساجی استفاده نمیکنیم. شاید تمام این مزیت را در حلقه اول استفاده میکنیم و صنایع پتروشیمی را به صورت خام و با ارزش افزوده کمتر صادر میکنیم. هدفگذاری کردیم که تا پایان امسال برای حدود ۱۶ میلیارد دلار سهم صادرات محصولات پتروشیمی باشد. در صورتی که باید اجازه دهیم ارزش افزوده منتقل شود به زنجیره بعدی که عمده مصرفکننده آن هم صنعت نساجی است، همان حجم صادرات و حتی بیشتر را هم میتوانیم به دست بیاوریم. یعنی مجموع آن ۱۶ میلیارد دلار صنعت پتروشیمی را صنعت نساجی هم میتواند ایجاد کند با این تفاوت که اشتغالزایی و رونق بیشتر در تولید و البته ایجاد ارزش افزوده را هم در کنار آن خواهیم داشت. اگر سهم صنعت نساجی در صادرات ثابت مانده و افزایش نمییابد، به دلیل این است که سهم ما را به پتروشیمی دادهاند، که در سالهای اخیر بهشدت صادراتشان افزایش پیدایش کرده است. باید اجازه بدهند که این ارزش افزوده به زنجیرههای دیگر انتقال داده شود. هم ارزش افزوده ایجاد شود و هم اشتغالزایی بهوجود آید.
مشکل کجاست آقای حائری؟ پتروشیمیهای ما قطعا اجازه فروش محصولات در بازار داخل را نیز دارند، اما چرا ترجیح میدهند به مشتری خارجی بفروشند؟ شما ارزان میخرید یا جذابیت ارزآوری صادرات این شرایط را بهوجود آورده است؟
حائری: دقیقا موضوع همین است. با توجه به افزایش نرخ ارز، جذابیت صادراتی وجود دارد و پتروشیمیها دوست دارند با صادرات دلار به دست بیاورند. با این وجود آمادگی داریم که محصولات را از پتروشیمیها با نرخ صادراتی و با دلار بخریم. اگر احتیاج به دلار دارند و به این دلیل خامفروشی میکنند. برای نمونه اجازه بدهید این رویکرد صنعت پتروشیمی را مقایسه کنیم با مسیری که کشور ازبکستان پیش گرفته است. زمانی که این کشور جزء اتحاد جماهیر شوروی بود، نزدیک دو میلیون تن پنبه تولید و ۹۰ درصد نیاز شوروی را ازبکستان تامین میکرد. اما پس از اینکه مستقل شد، تولید خود را به سقف یک میلیون تن رساند تا بتواند اقلام مورد نیاز خود را تامین کند. چرا که تا پیش از آن تقریبا تمام زمینهای کشاورزی خود را زیر کشت پنبه قرار داده بود و مواد غذایی را از سایر جمهوریها وارد میکرد. اما از وقتی مستقل شد، لازم بود توازن را در تولید محصولات کشاورزی خود برقرار کند. با این وجود در سالهای اخیر سرمایهگذاریهای صنعتی خود را در صنایع ریسندگی و بافندگی داشته تا بتواند از پنبهای که تولید میکند در چرخه صنعتی خود بهره برده و از این مزیت خود در تولید پنبه استفاده کند. به عبارتی، ازبکستان ارزش افزوده تولید پنبه را در کشور خود حفظ میکند و پنبه را به صورت خام نمیفروشد. از سوی دیگر صنایع ازبکستان همچنان دولتی هستند، پنبهای را که به صنایع ریسندگی خود میدهد، با ۱۷درصد تخفیف ارائه میکند. یعنی فقط ۸۳درصد قیمت جهانی را از صنایع نساجی دریافت میکند، آن هم با فرصت و مهلت شش ماه. در واقع سیاستگذاری خود را بر این مبنا گذاشته که تا پنج سال آینده پنبه صادر نکند و بتواند صنایع ریسندگی و بافندگی خود را توسعه دهد. یعنی ارزش افزوده و اشتغال را بهعنوان مزیتهای این صنعت در داخل کشور خود نگه دارد اما ما ارزش افزودهای را که در صنایع پتروشیمی داریم، در زنجیره اول دخیل میکنیم و اجازه نمیدهیم صنایع بعدی بهرهمند شود. ذخائر نفت و گاز برای همه صنایع است نه فقط پتروشیمی.
نصرالهی: اجازه بدهید برای اینکه بتوانیم بحث را بهتر جلو ببریم و برای اینکه بدانیم نسبت به کشورهای همسایه چه مزیتهایی داریم آماری را اعلام کنم. اخیرا کتابی را میخواندم که در آن مطالبی درخصوص مزایای صنعت نساجی در ترکیه، پاکستان و کشور ما وجود داشت. در این کتاب چند مزیت در صنعت نساجی ترکیه نوشته شده بود که اگر با صحبتهای آقای مهندس حائری مقایسه شوند، میتوانیم به این نتیجه برسیم که آن مزیتها در کشور ما نیز وجود دارد. فکر میکنم شاید ما نمیتوانیم از ظرفیتهای موجود آنگونه که باید استفاده کنیم. مزایای صنعت نساجی در ترکیه را اینگونه نوشتهاند: غنی بودن این کشور در تولید مواد خام مثل پنبه با عدد ۳۵۰ هزارتن (که البته من فکر میکنم تا این اندازه نیست)، نزدیکی به بازارهای جهانی بهویژه اروپا، نیروی انسانی شایسته و تحصیلکرده، سیاستهای تجاری آزاد، پیشرفته بودن صنایع پشتیبان این صنعت، اهمیت قائل شدن برای کیفیت تولید، سلامتی شرایط کار نیروی انسانی، توافق با گمرک اتحادیه اروپا و قراردادهای تجاری با سایر کشورها. از سوی دیگر و از این منظر هم میتوان نگاه کرد که نساجی در ترکیه بیشتر روی صنعت پنبهای متمرکز است. ما هم در این صنعت پنبهای هستیم به اضافه مزیتهایی که در بخش پتروشیمی داریم. نزدیکی به بازارهای اروپایی و آبهای آزاد را که ما هم داریم، نیروی انسانی شایسته و تحصیلکرده و قدمت را ما هم داریم و حتی میتوان گفت، قدمت ما از ترکیه بیشتر است، که کمتر نیست. سیاستهای تجاری آزاد را شاید کمی با تاخیر، اما شروع کردهایم و به نظر من در حالحاضر انجمنها، تشکلها و وزارتخانه با شکل مناسبی دارند روی آن کار میکنند. تقریبا تمام این موارد را داریم و حتی بیشتر. اما اینکه چرا آنها میلیاردی صادر میکنند و ما نه؟ سوالی است که پیش میآید. شاید میتوان گفت، چون نمیتوانیم آنچنان که باید و شاید تعادلی بین زنجیرههای ارزشافزوده ایجاد کنیم. البته در سالهای اخیر روی این موضوع بسیار کار شده. در حال حاضر به این نتیجه رسیدهاند که پنبه را به صنایع ریسندگی واگذار کنند تا تبدیل به نخ و پارچه شده و بعد صادر شود. در بحث تامین مواد اولیه از صنعت پتروشیمی نیز اصلاحاتی انجام شده ولی باز هم باید توجه بیشتری شود، ضمن اینکه اعتقاد دارم رفع کامل این موضوع منوط به این است که صنعت نساجی را گسترش دهیم. یعنی الان شاید اگر در بخش پتروشیمی بگوییم هیچ نوع صادراتی انجام ندهید، آنها حتما برای صادرات یکسری دلایل دارند. بهعنوان مثال این یک ایده است که حضور در بازارهای جهانی بهتر از آن است که حضور نداشته باشیم.
مزیتهایی ازسوی شما اعلام شد که در اختیار داشتن فرصت ارزشمند تامین مناسب مواد اولیه یکی از مهمترین آنهاست. اما آیا میشود فقط براین مزیت تکیه کرد و مدعی شد ما توانایی حضور در بازارهای رقابتی و جهانی را داریم؟ همین موضوع کافی است؟ مزیت دیگری نداریم؟
شیبانی: شما میپرسید چیز دیگری هم دارید؟ من میگوییم بله. این صنعت خیلی چیزهای دیگر هم دارد. این صنعت را دستکم نگیرید. این صنعت یک قدمت دیرینه و آبااجدادی در کشور ما دارد. از زمانهای بسیار دور، هنوز هم پارچههای بافته شده نسل به نسل یادگار میمانند و دستبهدست میشوند، تا روزی که پارچه کارخانجات مقدم، لباس پلیس کشور انگلستان میشد. در چنین صنعتی چه مزیتی از این بیشتر که شما با کمترین سقف سرمایهگذاری به نسبت صنایع دیگر یک اشتغال بینظیر بهوجود میآورید. شما با یک سرمایهگذاری ۲۰ میلیون دلاری به طور میانگین میتوانید برای ۲۰۰ نفر اشتغال ایجاد کنید. با این رقم در صنعت فولاد یا خودرو یا صنایع دیگری چند نفر را میتوانید مشغول بهکار کنید. چه مزیتی از این بهتر؟ قوانین، نوشتهها و دستورالعملهای خوبی داریم اما در عمل نتایج آنها را نمیبینیم. چرا صنعت نساجی با مزیتهایی همچون ایجاد ارزشافزوده بالا، اشتغالزایی و با داشتن منابع سرشار باید منتظر و درگیر تامین مواد اولیه خود باشد؟ مشکل صنعت ما اینجاست که یک خودرو مدل بالا با یک راننده ماهر و مشخص در اختیار دارد اما بنزین ندارد. آنجاکه بخش خصوصی باشد، قطعا به فکر خودش است. اگر لازم باشد یک لامپ را برای صرفهجویی بیشتر خاموش کند حتما این کار را میکند، اما متاسفانه ما به دستورالعملها و آئیننامهها وابسته میشویم. دراین بخشها ما گیر میکنیم. قطعا سوءنیتی نیست اما در عمل میبینیم کار جلو نمیرود. یک مثال آن سپردن کالای پتروشیمی کشور به بورس است. الیاف مصنوعی به عنوان یکی از مواد پتروشیمی به وفور تولید میشد و هیچ کارخانهای برای به دست آوردن آن مشکلی نداشت. دستوری داده شد که اعتقاد دارم قطعا براساس اطلاعات نادرست صادر شد که با تمام دنیا مغایرت دارد. شما هیچجا نمیبینید مواد اولیه انحصاری یک صنعت در بورس با قیمت تکلیفی عرضه شود. نتیجه این شد که هیچیک از واحدهای تولیدی پس از آن نتوانستند اقلام و محصولات موردنظر خود را به شکل مناسب تهیه کنند. کار افتاد دست واسطهها و دلالها. مواردی از این دست و تصمیماتی اینگونه ضعفهایی را در مسیر حرکت صنایع قرار میدهد. همانطورکه دوستان اشاره کردند، متاسفانه ما از ظرفیتهایمان استفاده درستی نمیکنیم. شما ببینید ۳۰ سال پیش ما و ترکیه در صنعت نساجی کجا بودیم و امروز ما کجاییم آنها کجا؟ دلیل این امر جز به عدم استفاده از ظرفیتهای کشور در جهت تولید، اشتغالزایی و ارزشافزوده برنمیگردد. آنجا گیر چنین مسائلی میافتیم. انتظار این است که دولت در این زمینه دید فراجناحیتری را مدنظر قرار دهد.
صحبتهای شما کاملا درست است اما ببخشید باید بگویم من بهعنوان یک خبرنگار قانع نشدم. میگویید اشتغالزایی ارزان، قبول است. ایجاد ارزش افزوده، قبول است اما اینها مزیتهای تولیدی ماست. من دنبال مزیتهای صنعت نساجی در بازار هستم. من بهعنوان یک مصرفکننده یا مشتری وقتی میخواهم یک پیراهنی بخرم، کاری به این ندارم که تولید این لباس چند نفر را مشغول بهکار کرده است. خواستهها و انتظارات خودم از کالا را دنبال میکنم. میخواهم بدانم صنعت نساجی ما که به گفته خود شما تاکنون نتوانسته از ظرفیتهای موجود در کشور استفاده کند،
آیا کالایی را تولید میکند تا به انبار بفرستد و بعد با استفاده از بازاریاب و شرکتهای توزیع برای آن مشتری پیدا کند؟ یا اینکه ابتدا بازار را شناسایی و خواستههای مصرفکننده را دریافت کرده و براساس آن کالا تولید میکنیم؟ شما بهعنوان صاحبان صنعت فکر میکنید محصولات صنعت نساجی برای انبار است یا بازار؟
مروج: اجازه بدهید پاسخ سوال شما را با ذکر چند نکته بدهم. نکته اول یک مثال است. چندی پیش در یک نمایشگاهی در کشور زیمبابوه یک تولیدکننده جوراب زنانه عرضه میکرد. بهدلیل تصاویری که روی بستهبندی جورابها استفاده شده بود در مدت زمان کوتاهی با وی برخورد شد. گاهی مشتریان خارجی به ما انتقاد میکنند که این رنگها و مدلهایی که برای محصولات درنظر میگیرد، مناسب نیست. حق هم دارند، چون مصرفکنندگان عمده ما در کشور سنتی هستند و رنگها و مدلهایی هم که میخواهند بهطور عمده سنتی است. قطعا هیچ تولیدکنندهای برای انبار کردن، کالا را تولید نمیکند. مشکل دیگر این است که ما همواره خودکفایی را در دستورکار داشتهایم و کالا را برای اشتغال و صادرات بیشتر تولید نکردهایم. مساله خودکفایی را بزرگ کردیم و فقط به آن میپردازیم و متاسفانه دراین زمینه نیز موفق نبودهایم. براساس استاندارد متوسط دنیا در کشورهای درحال توسعه برای هر نفر ۲۰متر پارچه در سال نیاز داریم که با توجه به جمعیت ۷۵میلیون نفری باید سالانه یکمیلیارد و ۵۰۰ میلیون متر پارچه تولید میکنیم، اما تولید ما بیش از ۸۰ میلیون متر نیست. یعنی نصف نیاز واقعی کشور. چراکه بخشی از مصرفکنندگان داخلی مجبور هستند برای برآورده شدن نیازهای خود در بحث مد و رنگ، از محصولات خارجی که بهطور عمده نیز از طریق قاچاق وارد میشوند استفاده کنند. این قاچاق از طریق چهارپایان در مرزهای غیررسمی، کانتینرها در مرزهای رسمی، واردات چمدانی و سایر راهها صورت میگیرد. سالانه دو میلیون نفر مسافر وارد کشور میشوند که هر کدام از آنها حداقل یک چمدان لباس باخود میآورند. اینها مشکل صنعت است. نکته دیگر این است که رئیس کل بانک مرکزی میگوید تسهیلات بانکی مثل این است که آبمیوه در دهن مرده برزیم، اما نمیگوید این مرده را چه کسی به این روز درآورده است؟ آیا وضعیت امروز حاصل عملکرد و سیاستگذاری پولی و مالی همین نظام بانکی نیست؟ هیچکس متوجه نشد چرا در بهمنماه گذشته قیمت ارز به یکباره دو برابر شد. حالا یک ارز مرجع داریم، یک ارز آزاد داریم، یک ارز میانگین داریم. تولیدکننده باید در چنین شرایطی چه بکند؟ اگر میخواهیم مردم کالای داخلی مصرف کنند، باید به آنها راست بگوییم. از بسیاری از مرزهای کشور جنس قاچاق وارد میشود، البته پس از بالا رفتن نرخ دلار قاچاق کمتر شده است. فقط مدتی این کاهش وجود دارد اما با افزایش قیمت کالاها در داخل دوباره قاچاق توجیه پیدا میکند. از سوی دیگر ما بالاترین درصد سهم کارفرمایی از بیمههای دنیا را پرداخت میکنیم و تازه چون بیمه به ما سرویس نمیدهد باید بیمههای تکمیلی هم داشته باشیم.