میتوان از نفت چشم پوشید؟
«میتوان از نفت چشم پوشید؟»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم دکتر پویا جبل عاملی است که در آن میخوانید؛
دههها است که ایرانیان به دنبال آن هستند تا اقتصاد خود را از زیر عنوان اقتصاد نفتی نجات دهند. ما همواره با مقایسه خود با دیگر کشورهای توسعه یافته، به این نتیجه رسیدهایم که به اشکال مختلف دچار «مصیبت منابع» هستیم.
این برداشت البته باری از حقیقت را در برداشته است و ای بسا بیرون آمدن از این اقتصاد نفتی به شکلی کارآ میتواند شکوفایی اقتصاد ایران را به همراه داشته باشد.
با این وجود چند واقعیت را نمیتوان کتمان کرد، اول آنکه آمار نشان میدهد که ما با نفت توانستهایم در این یک قرن رشد اقتصادی بالاتر از میانگین جهانی را تجربه کنیم و دوم آنکه هیچ گاه به یک کشور کمتر توسعه یافته فقیری که نمونههای آن از آمریکای جنوبی تا آفریقا و آسیا زیاد است، تبدیل نشدیم. اگرچه انتظار بود با درآمد نفتی و خدادادی بسیار بهتر از این عمل کنیم و شاید اگر نفت نبود و به آن اتکا نداشتیم، راه سختتری را برای رشد اقتصادی میپیمودیم؛ اما با وجود ساختار اقتصادی – سیاسی پیش از کشف نفت و عدم وجود نهادهای اقتصادی مستقل و فراگیر، این تنها اگری است که به رویا بیشتر شبیه است. هر چه هست در واقعیت نفت توانست، اقتصاد ما را در حد وسط اقتصاد جهانی نگه دارد و حال گویی استفاده ایرانیان از این نعمت هر روز سختتر و سختتر میشود.
بگذارید کمی ملموستر سخن بگوییم. میخواهیم تخمینی از تاثیر کاهش صادرات نفت بر رشد اقتصادی داشته باشیم. باید گوشزد کرد که در اینجا تنها یک تخمین حسابداری از قضیه ارائه میدهیم و برای داشتن تخمینی بهتر و دقیقتر باید اثرات متقابل بین بخشی و شوکهای ناشی از کاهش درآمدهای نفتی را به اقتصاد کلان در یک مدل ساختاری اقتصاد سنجی بهدست آوریم که به احتمال بسیار قوی، تخمین دقیقتر، بدتر از آنی است که ما اینجا ارائه میدهیم. طبق آمار صادرات نفتی که شامل نفت خام، فرآوردههای نفتی، گاز طبیعی، میعانات و مایعات گازی میشود، ۸۰ درصد صادرات ما را به خود اختصاص میدهد. از سوی دیگر صادرات ایران، سهمی در حدود ۳۵ درصد تولید ناخالص داخلی ایران را دارا است. به این شکل میتوان گفت که در حدود ۲۸ درصد اقتصاد ایران، در اختیار صادرات نفتی است. حال اگر این صادرات نفتی به میزان ۵۰ درصد تقلیل یابد باید انتظار کاهش ۱۴ درصدی تولید ناخالص داخلی را داشته باشیم.
با این وجود از آنجا که تحریم نفتی از ابتدای تابستان کلید خورده و البته نفت خام بخشی از صادرات نفتی ما را تشکیل داده به نظر میرسد که اگر سطح فشارها در همین حد باقی بماند، رشد منفی اقتصادی بین ۵ تا ۱۰ درصد در سال کنونی باید طبیعی قلمداد شود و اگر دولت بتواند رشد منفی را تا زیر ۵ درصد نگه دارد، نشان دهنده تلاش مضاعف دستگاههای مسوول خواهد بود. شناخت وضعیت پیش رو بسیار مهم است.
اقتصاد ایران در زمانی که ارتباطات بسیار گستردهتری با اقتصاد جهانی داشت و در زمانی که جذب سرمایه برای رشد صنایع مختلف آسان بود، نتوانست از وابستگی نفت رهایی یابد، به این شکل به نظر میرسد، بسیار دور از واقعیت است اگر انتظار آن را داشته باشیم که در زمان کنونی میتوان اقتصاد غیرنفتی را سامان داد.
از این منظر، شاید بیش از همه، دولتمردان ما بدانند که اقتصاد ایران نباید به یکباره چشم از درآمدهای نفتی بشوید و باید تلاش بسیار کرد تا درآمدهای نفتی به قوت خود باقی باشد. بی تردید ما چون عراق نخواهیم بود که تحریم نفتی باعث شد تا رشد اقتصادی متوسط سرانه سالانه این کشور در عرض دو دهه از سال ۱۹۹۰ تا سال ۲۰۱۰ یعنی حتی وقتی ۷ سال از تحریمها گذشته بود، به دلیل عمق فاجعه ایجاد شده در پی تحریم بین المللی، در سطح منفی ۲/۲ درصد بود؛ کشوری که درآمد سرانهاش از سطح ۲۳۰۴ دلاری سال ۱۹۸۹، تنها یک سال بعد به سطح ۹۳۸ دلار و طی پنج سال بعد به کمتر از ۵۰۰ دلار رسید و آسیبهای شدید انسانی را به همراه داشت. ما با حفظ درآمدهای نفتی خود از این مرحله عبور خواهیم کرد.