ناشناخته ماندن جایگاه طراحی فرش مدرن (بخش سوم )
برای شناخت بهتر جایگاه طراحی فرش مدرن بایستی کمی به عقبتر برگردیم و به اصل جریان مدرنیسم در فرش بپردازیم. سوالاتی که مطرح میشود این است که تعریف خارجیها از یک فرش مدرن چیست و ایرانیها چگونه یک فرش مدرن را تعریف میکنند؟
حقیقت آن است که قدمت بافت و طراحی فرش در خارج از ایران با دیرینهگی این هنر در میان ایرانیان قابل مقایسه نیست اما آنچه به موازات فرش در مقام یک اثر هنری یا دکوراتیو در هنر اروپائیان وجود دارد هنر نقاشی است که با جریان مدرنیسم بسیار متحول گشت و بر فرش و کاغذدیواری و پارچه رومبلی و دیگر تزئینات منازل اروپایی تأثیر نهاد. راهی که نقاشی اروپا در جریان مدرنیسم پیمود گذر از رئالیسم و رسیدن به دنیای انتزاعی است که در پی اختراع دوربین عکاسی و قدرت و سرعت بهتر آن در ثبت وقایع رخ داد.
جالب آن است که فرش ایران بر نقاشی اروپا بسیار تأثیر نهاد اما راهی خلاف این پیمود و از دنیای انتزاعی فرش به دنیای رئال چهره بافی روی آورد و آن را حد اعلای هنر فرش پنداشت و پس از مدتی با وجود اینکه پشتوانههای چون گبهها را در آثار خود داشت که با آثار نقاشی انتزاعی اروپایی برابری میکرد و بر هنر نقاشی اروپا تأثیر فراوانی گذاشته بود اما در تعریف از فرش مدرن بازماند.
این بازماندگی تا به آن حد رسید که ایرانیها به تقلید از بیگانگان در تعریف فرش مدرن روی آوردند. اروپاییها با طرحهای فرش ایرانی مانند یک تابلوی نقاشی برخورد نموده و اخیرا عیناً نقاشیهای آبستره را بر فرش نقش میزنند.
متاسفانه هنوز ایرانیها به یک تعریف درست و آگاهانه از به روز نمودن یک فرش دست نیافته و ضربههایی که بر پیکره بیرمق فرش ایران ازین سردرگمی و ابهام وارد میشود مهلک است.
از تحول و بهروز شدن گریزی نیست. هنرهای ماندگار همیشه پویا بوده و برای بقای خویش در هر زمانهای رنگ و بویی تازه یافتهاند و بدینسان هویت و بنمایه خویش را ریشهدارتر نمودهاند. فرش نیز در طی اعصار گوناگون جوهره خویش را حفظ نموده و با دنیایی از تنوع و نقش و نگار تا بدین جا رسیده است. اینکه دراین هنگامه چگونه مسیر تحول خود را بپیماید که با همان کیفیت زنده بماند و چون رودی روان بخروشد بسیار مهم است. اینکه در دوره معاصر یک ایرانی چه بیاندیشد و چه طرح و رنگی بر دار قالی وی نقش بندد سوالی است که در شماره بعد بررسی خواهد شد.