روزنوشت پیوست ١۶تیرماه ٩١
‘بسمه تعالی’
یکی از فایده های روزنوشت دریافت نظر از دوستان می باشد که خود انگیزه ای برای نوشتن وتوجه نمودن به بعضی از مسا یل میگردد ودر این مدت توصیه های زیادی از طریق فیس بوک یا ایمیل دریافت کرده ام و اقایان مهندس دوست حسینی .دکتر شمس ارکانی،دکتر اخوندی ، دکتر عدالتیان ،دکتر فزونی وجناب سلیمانی از جمله این عزیزان هستند وایمیل امروز دکتر شمس من را تشویق کرد که از قشم ، پروژه پالایشگاه سروش وتجربیات تجاری وکاری خودم بیشتر بنویسم واز فرهنگ “کشف فرصت”تا “خلق فرصت”خودمان ونگاه همراه با شک وتردید به موفقیت افراد و عدم اعتقاد به حضور پخش خصوصی در صنایع پالایشی کشور گلایه کنم.
مجموعه “مرات ” در سال ۶۵ با اجاره یک دفتر در خیابان وزراء با شراکت فامیلی ۵ نفر اغاز شد ودر سال ۶٩ به دو نفر (من واخوی احمد) منتهی شد وفعالیت شرکت در زمینه داخلی وخارجی بود که توزیع شیر پاستوریزه بخشی بزرگی از تهران را بعهده داشتیم وهمزمان با مشارکت پیله وران استان سیستان و بلوچستان صادرات خشکبار خصوصا پسته فعال بودیم و در مقابل صادرات اجازه واردات لوازم خانگی و مواد غذایی صادر می شد وکم کم با بازار لوازم خانگی وظرفیت ان اشنا شدیم واز سال ۶٨ با اجاره بزرگترین فروشگاه بازار فرانسه کیش واردات لوازم خانگی وصوتی وتصویری را شروع کردیم وبرای اولین بار تابلوهای تبلیغاتی ما در سطح جزیره نصب شد وسهم نسبتا خوبی از بازار را بدست اوردیم واصولا من با توجه به تحصیلاتم در زمینه بازاریابی بین الملل به تبلیغات اهمیت فراوانی قائل بودم و حتی در سال ۶۵ که کل نقدینگی شرکت حدود ۴٠٠ هزارتومان بود یک سوم ان را خرج زدن یک تابلو نئون بزرگ در محل دفتر در خیابان وزراء کردم وچون رنگ بنفش را دوست دارم این رنگ را انتخاب کردم ودر ان زمان هر کس از خیابان وزراء عبور میکرد فکر میکرد کل ساختمان(ده واحد) متعلق به ماست.
موفقیت ما در فروش لوازم خانگی در کیش باعث شد با شرکت جامبوی دبی که نماینده سونی بود مارک سوپرا را خلق کنیم وکل لوازم الکترونیکی وخانگی را سفارش دهیم وکارخانجات سامسونگ ،گلد استار ودیوو که در ان زمان در بازار ایران حضور نداشتند برای ما تولید کنند ونهایتا یک برند نسبتا معتبر داشتیم که بیش از صد قلم کالا با کیفیت مناسب وقیمت های رقابتی عرضه میکردیم وبزرگترین نمایشگاه وفروشگاه لوازم خانگی در سه راه جمهوری به سوپرا تعلق. داشت وبا توجه به خاطره مثبتی که ازکودکی فرؤشگاههای کفش ملی داشتم بیش از صد فروشگاه اختصاصی در ایران راه اندازی کردیم .از سال ٧٠ورود لوازم خانگی ازاد شده بود ودیگر نیازی به حضور در کیش نبود ولی حضور پر قدرت و تبلیغاتی ما در کیش وبازدید گاه وبیگاه خانواده های رفسنجانی و محافظان اقای هاشمی رفسنجانی از فروشگاه ما وکوچک بودن کیش باعث شد که رقبا شایعه کنند که سوپرا متعلق به خانواده اقای هاشمی می باشد وفرزندان ایشان با ما شریک هستند.دیگر کار کردن سخت شده بود وحساسیت مطبوعات ، دادگاهها ،سیستم های نظارتی وحتی دفتر بازرسی ریاست جمهوری بر ما زیاد شده بود از یک طرف ریا ست جمهوری در صدد دفع این شایعه بود واز طرف دیگر مخالفان اقای هاشمی تلاش می کردند این موضوع را به جامعه القاء کنند که اطرافیان هاشمی در حال سوء استفاده هستند در حالیکه ما یک کار قانونی وصد در صد تجاری و رقابتی انجام میدادیم . لذا یک نامه مفصل به رییس جمهور نوشتیم وگفتیم ما راضى به لطمه خوردن حیثیت شما نیستیم وحاضریم تلاش چندین ساله وتبلیغات فراوانی که در خلق برند سوپرا داشته ایم رها کنیم ولی ایشان با بزرگواری خاصی که منحصر ایشان می باشد گفتند به فعالیتتان ادامه دهید وفقط بسته عمل نکنید.
با وجود رضایت ایشان وقتی حملات از جناح های چپ وراست کشور شدت گرفت ومقالات از طرف اقای سلیمی نمین در کیهان هوایی ،فرشیدی در روزنامه رسالت واصغرزاده(برادر کوچک ابراهیم) در روزنامه سلام وحتی سید جلیل القدر ذوالقدر در مجلس بر علیه ما ودر اصل اقای هاشمی سخنرانی کرد واز طرف دیگر قاچاق اقلام سوپرا به کشور افزایش یافته بود وتلاش منا برای قانع کردن مسئولین جهت مبارزه با قاچاق بی ثمر مانده بود تصمیم گرفتیم از این بازار خارج شویم وعطایش را به لقایش ببخشیم وحتی پیشنهاد سامسونگ وگلد استار جهت همکاری ودریافت نمایندگی نپذیریم.
جالب اینکه هنوز این حرف ها وشایعات در جامعه زمینه وطرفدار دارد بطور مثال چهارشنبه در قشم در نزدیکی اسکله کاوه یک واحد فعال معدنی را دیدم واز راننده محلی سؤال کردم که این واحد پالایشی سرب وروی متعلق به کیست راننده بلافاصله گفت رفسنجانی گفتم کدام رفسنجانی گفت فرزندان هاشمی از جمله فائزه. !! پرسیدم از کجا مطمئن هستی ادعا کرد مدیر عامل این شرکت گفته است.
انقدر راننده با اطمینان حرف زد که من هم به شک افتادم وگفتم نکند اقا مهدی فرزند اشیخ حسین که یک واحد کوچک پالایشی مس در کرمان دارد در این واحد شریک باشد بلافاصله با ایشان تماس گرفتم که ایشان تکذیب کرد وگفت باید متعلق به زنجانی ها باشد لذا با اقای مرادلو از انجمن سب وروی ایران که از دوستای میباشد تماس گرفتم وراجع به این واحد سؤال کردم قول داد بررسی وخبر دهد.در نزدیکی جنگل عجیب حرا بودم که تماس گرفت وگفت این واحد اکنون سهامی عام می باشد وعمده سهامش متعلق متعلق به شرکت توسعه روی می باشد وتلفن مدیر عامل را داد که اگر اطلاعات بیشتری بخواهم دریافت کنم راننده خجالت زده شد و به زبان بی زبانی معذرت خواهی وگناه را متوجه کسانی دانست که این شایعات را منتشر می کنند من واقعا موارد زیادی از این نوع شایعات را پیگیری کرده ام حتی در دبی واروپا ونتیجه ان شرمندگی نقل کننده بوده است اگر هر یک از ما در برخورد با شایعات عبور نکنیم وپیگیری کنیم این فرهنگ غلط در کشور فروکش میکند.
این مقدمه را نوشتم تا به بحث پالایشگاه برسم ،پس از توقف واردات سوپرا در سال ٧٣ از صادرات پسته هم خارج شدیم که مهمترین علت ان حساسیت های ایجاد شده در رفسنجان بود و با وجود اینکه ما فقط ٢درصد بازار صادرات را داشتیم و نه لیدر بازار بودیم ونه تعقیب کننده با این حال اتفاقات بازار (گران یا ارزان شدن ) پسته به ما نسبت داده میشد وباعث دلخوری من با خانواده خصوصا پدر خانمم شده بود ولذا از این بازار هم خارج شدیم وتجارت با هند را شروع کردم واین کار باعث شد حدود٢٠٠٠٠ تن نخود انبارشده در انبار تعاون روستایی صادر گردد و مقدمه همکاری ومشارکت ما با یک گرؤه از شیعیان هند به نام ریچموند شد واز طرف دیگر نخود جزو اقلام صادراتی کشور شد.
با این گروه هندی موفق شدیم برای اولین بار صادرات اسلب وبیلت تولیدی فولاد خوزستان ومبارکه را به تولیدکنندگان بزرگ نظیر jindal وessar صادر نماییم وواردات گوشت بوفالو از الکبیر را انجام دهیم تا اینکه در سال ٧۵ پس از چند سال روابط تجاری با ترکمنستان وبودن برادر عزیزم حمید قادی وارد بازار نفت وفراورده ترکمنستان شویم ودر مقابل صادرات ۵٠٠٠دستگاه جارو برقی ایرانی به ترکمنستان حواله ۵٠٠٠٠ تن مازوت را دریافت داشتیم که به قیمت هر تن ٢٠دلار تهاتر کرده بودیم پس از معامله به ایران امده وتلاش زیادی جهت فروش محموله انجام دادم که موفق نشدم ودر دیداری با اقای هاشمی مشگل روابط با ترکمنستان را مطرح کردم وگفتم این کشور دو محصول با ارزش دارد که هر دو از طرف ایران مسدود است پنبه مشگل قرنطینه دارد فراورده هم در انحصار شرکت نفت است واین شرکت علاقه ای به همکاری ندارد در این گفتگو ایده سواپ خلق شد واولین نامه من به شرکت پخش در سال ٧۵ مبنی بر طرح سواپ موجود می باشد و بیش از یکسال طول کشید تا با پیگیری جناب اقای هاشمی رفسنجانی شورای اقتصاد شرکت نفت را مکلف نماید که فراورده ها را در شمال دریافت و در ازاء کارمزد در جنوب تحویل نماید واز سال ٧۶ تعاونی صنعت نفت این تجارت را با یک شرکت اتریشی اغاز کرد ولی ما محموله مازوت را در ترکمنستان به نماینده شرکت نفتی ” گلینگور” خانم اکسانا به قیمت همان ٢٠دلار فروختیم ولی این معامله باعث اشنایی وازدواج حمید قادی با اکسانا شد که هنوز با هم زندگی عاشقانه ای دارند.
گر چه مقدمه طولانی شد ولی برای ثبت تاریخ خوب است وصدور این مجوز باعث شد ما به اتفاق گروه ریجموند هند وحمایت مالی گروه بهمن کویت وارد معاملات نفتی ترکمنستان شویم واولین محموله صد هزارتنی نفت خام با قیمت هر تن ٢٠دلار خریداری و در پالایشگاه سیدی پالایش کنیم اگر چه اقای سعیدی ایران مارین سرؤیس قبل از ما وارد بحث ترانزیت شد ولی نوع کاری که ما انجام دادیم بی نظیر وپر ریسک بود زیرا فقط برای مازوت با شرکت نفت قرارداد سواپ داشتیم وبازاری برای گازوییل و بنزین نداشتیم.
سالهای ٧٧،٧٨،٧٩ اوج کار ما با ترکمنستان بود و توانستیم با همکاری شرکت شاهد واقای سید محمد ناصر سیدی مسیر ترانزیت به ترکیه را باز کنیم ودر این مدت با این گروه صاددرات از ایران را پایه گذاری بکنیم وصادرات قیر که در سال ٧۶ کمتر از ١٠٠٠٠ تن بود اکنون به یک میلیون ودویست هزارتن رسیده است که حتما نقش مجموعه ما در بازاریابی فیر ایران وگشودن بازار چین ،هند وغرب افریقا پررنگ میباشد وصادرات قیر فله به کشورهای جنوبی خلیج فارس نیز با ابتکار ما اغازشد ورکورد صادرات ٢٣٠٠٠٠ تن قیر توسط ما در سال ٧٩ هنوز توسط پخش خصوصی زده نشده است ولی پس از واگذاری واحدهای قیر سازی به صندوق ها قدرت مانور ما کاسته شد واین شرکت ها به رقبای ما تبدیل شدند ومشتریان ما را جذب کردند لذا از سال ٨۵ ما به فکر احداث یک واحد قیرسازی بودیم که موفق به دریافت سهمیه واکیوم باتوم از پخش وپالایش نشدیم در حالیکه به یک گروه کلاهبردار که هیچ سابقه نفتی وصادراتی نداشتند سهمیه دادند ومدیران این شرکت به بهانه احداث کارخانه میلیاردها تومان از بانکها وام گرفته واکنون به خارج گریخته اند.
پس از نا امیدی به فکر احداث یک مینی پالایشگاه از نفت خام سروش به منظور تولید قیر افتادیم ویک شرکت با همکاری صندوق توسعه صادرات فراورده ها ،ریچموند ، پرنر وسایر صادرکنندگان تاسیس وبیش از ٣میلیون دلار برای مطالعات پایه وتفصیلی ومحیط زیست و مطالعات اقتصادی وازمایش نمونه نفت خام هزینه کردیم ولی تا کنون موفق به عقد قرارداد خوراک با شرکت نفت نشده ایم وداستان ما ونفت مثنوی هفتاد من می باشد که در فرصت دیگری می پردازم وجا دارد قصه پر غصه پخش خصوصى ونفت یک سناریو شود وتلاش پنج ساله من برای غلبه بر سیستم نفت مورد ارزیابی قرار گیرد من فکر می کنم این خاکریز را من به نمایندگی دیگران فتح خواهم کرد.
اما داستان ما و قشم و کشف فرصت توسط دیگران شنیدنی است . در سال ٨۶ ما ایده پالایشگاه را مطرح وموافقت اصولی نفت را اخذ کرده وبا شرکت پرنر اتریش جهت مطالعات پایه وتفصیلی قرارداد امضا کرده ونتیجه ان را در قالب توجیه به بانک و دیگران دادیم
بلافاصله شرکت هایی از صندوق های بازنشستگی (نفت وشستا) ،ارگانها وحتی پخش خصوصی پروژه هایی با همین ظرفیت وبرای نفت سروش به شرکت نفت وبانکها ارسال کردند وپیگیری بعدی معلوم شد از طریق بانک ،شرکت مشاور مورد تایید سازمان برنامه وحتی منطقه ازاد اطلاعات ما به کاشفین فرصت نه خالقین فرصت داده شده است وجالب اینکه پروژه ها قرار بود در بوشهر ،بندر ماهشهر وعسلویه احداث گردد و پس از انکه ما از بوشهر به قشم تغییر دادیم دیگران نیز به قشم امدند و بعد از عقد قرارداد وفریز کردن زمین در نزدیگی اسکله کاوه مدیران یک مجموعه نظامی وبازنشستگی نیز اصرار بر اجرای پروژه در همان مکان را داشتند ونهایتا در سال ٨٨زمین را تصرف کردند وما را به منطقه گورزین که فاصله ٣٠کیلومتری با اسکله ونزدیگ به جنگل حرا که حساسیت محیط زیست بیشتری داشت کوچ دادند ولی در سفر اخیر به جزیره موفق به اخذ زمین در نزدیکی اسکله کاوه شدم وتلاش این دوستان جهت اخذ مجوز خوراک از نفت وحذف سهمیه ما با موفقیت همراه نبوده است وامیداوریم برای اولین بار بخش صد در صد خصوصی از موانع گذر کند واحداث این پالایشگاه که سهم گروه مرات فقط ٣٠درصد می باشد ولی حیثیت واعتبار ٢٧ساله من به اجرای ان گره خورده است اغاز گردد ومن مطمئنم در صورت ایجاد این پالایشگاه ما شاهد اجرای دهها پروژه نفتی وپتروشیمی در این منطقه خواهیم بود وارزوی ٣٠ساله دکتر شمس (سال ۶٩به عنوان مدیر جزیره قشم) مبنی بر راه اندازی بزرگترین منطقه صنعتی بین اروپا وژاپن محقق گردد اگر چه ایده سرمایه گذارى ١۵میلیاردی واشتغال ۵٠٠ هزارنفری از دست رفته وچین وکره در ٢٠سال گذشته با درک این موقعیت به موفقیت های چشم گیری دست یافتند ولی قشم به تنهایی قادر است ایران را به کارخانه تولید خاورمیانه تبدیل کند ومیلیون ها تن انواع فلزات ،محصولات پتروشیمی،وصنایع کشتی سازی ومعدنی را در خود جای دهد به امید ان روز.ضمنا در نظرسنجی از بومیان قشم در مورد مدیران سازمان قشم اکثرا از دکتر شمس به نیکی یاد میکردند و راه اندازی دانشگاه توسط اقای انوار را می ستودند واگر رونق نسبی منطقه را در سه موضوع بدانم یکی از ان ها حضور ١٢٠٠٠ دانشجو در قشم وعوامل دیگر توریسم وقاچاق هستند.
من این مطالب را نوشتم تا از بخش خصوصی کشور دفاع کنم وتاکید کنم بر سخن اقای نهاوندیان که هیچ کس دلسوزتر از بخش خصوصی در کشور نیست و اگر مسائل فوق نبود من در هر یک از موارد ذیل لیدر منطقه بودم.
١-در لوازم صوتی وخانگی که پروژه های بزرگی با شریک خارجی جهت تولید سوپرا در داخل داشتیم.
٢-اگر در سال ٧٩ مهندس زنگنه سواپ را برای بخش خصوصی ممنوع نمیکرد ما الان بازیگر بزرگ منطقه بودیم
٣-اگر شرکت نفت در سالهای ٨۵و٨۶ که شرکای خارجی(پورنر) حاضر به فایناس پروژه بودند اقدام بهعقد قرارداد خوراک می کرد الان چندین پالایشگاه خصوصی در کشور راه اندازی شده بود
و صدها اگر وافسوس دیگر از دیدگاهها و سیاست های غلط که بال بخش خصوصی کشور را چیده اندوالان انتظاردارند با عقابها و بازها در جریان تحریم ها بجنگد. والسلام