اخبار فرش ماشینی

موزه کارخانه های نساجی را راه بیندازیم

 

با وقوع جنگ جهانی دوم و رفتن رضاشاه، دروازه های تجاری کشور باز شد و هجوم سیل آسای پارچه ها و لباس های خارجی صنعت نساجی داخلی را با بحران های شدید مواجه کرد. پارچه ها در انبارها می ماند و به فروش نمی رسید. از سوی دیگر بحران های کارگری هر روز کارخانه ها را با مشکلاتی مواجه می نمود. کارخانه های مذکور هر یک راهی را پیموده و به گونه ای فشار خرد کننده بحران اقتصادی را که با بحران اجتماعی آمیخته شده بود پشت سر نهادند. بیشتر این کارخانه ها به دست هیات حمایت از صنایع افتاده و پس از مدتی مدیریت، به تصاحب بانک های وام دهنده در آمدند. بعضی مانند کارخانه شهرضا از همان ابتدا به دست بانک وام دهنده افتاده و بعضی نیز مثل صنایع پشم و نختاب توانستند بحران را پشت سر گذاشته و در همان وضعیت مالکیت نخست در دست صاحبان اولیه که محدودتر شده بودند، بمانند.

    نکته مهم و کمی تعجب آور در این است که با وجود بحران های مالی و اجتماعی که کارخانه های اصفهان پس از شهریور ۲۰ به آن گرفتار شدند، اما هنوز هم کسان زیادی بودند که جهت گیری سرمایه شان «تاسیس کارخانه های نساجی» بود. پس تعداد ده کارخانه نساجی دیگر در اطراف شهر اصفهان تاسیس شدند.

    مشخصه جغرافیایی این نسل از کارخانه های نساجی دور بودن آنها از شهر است. رشد عوارض شهرداری که در هر سمینار از سنگینی این عوارض سخن به میان می آمد، موجب شد به جز کارخانه شهناز، باقی شرکت ها ترجیح بدهند در چند ده کیلومتری شهر کارخانه خود را بنا کنند تا از بعضی عوارض شهرداری مصون و معاف باشند. قیمت زمین در اطراف شهر نیز بسیار کمتر از زمین هایی بود که در داخل شهر قرار داشت. مشخصه فنی آنها نیز ماشین محور بودن آنها به جای انسان بود. هزینه بالای نگهداری کارگر (موضوع بیمه و مزایای دیگر) موجب شده بود صاحبان صنایع ترجیح بدهند دستگاه هایی وارد کنند که به کارگر کمتری نیاز باشد. با این همه نکته اساسی در تحلیل تحولات همه این کارخانه های نساجی، نسل اول یا دوم، این است که افزایش تولید داخلی در کنار واردات بی رویه پارچه و رسوخ یافتن الیاف مصنوعی در صنعت نساجی، کار را به جایی رسانیده بود که بازار شاهد روند نزولی قیمت پارچه بود. روندی که به بحران های مالی کارخانه ها دامن زده و سرنوشت نهایی آنها را رقم می زد. کارخانه های شهناز، تاج، ناهید، سوسن، آذر، سیمین، حریربافی سعید، بارش، بهریس، پروین، فرزانه و شکوه کارخانه های نساجی بودند که هر یک در زمانی در گوشه و کنار این شهر ساخته شده و بخشی از تاریخ این شهر شدند. امید آنکه نگاه مدیران شهری نسبت به اندک عمارات و ساختمان های باقی مانده از کارخانه های نساجی تغییر یابد و بکوشند این بناها را به عنوان بخشی از تاریخ گذشته و هویت شهر حفظ کنند. دور نیست اگر روزی یکی از آنها با خواندن امثال این کتاب به فکر فرو رود که یک «موزه صنعت نساجی» در قطب صنعت نساجی ایران و منچستر شرق بر پا کند. شاید به موقعیتی برسیم که دیگر این آجرها و عمارات کارخانه های ریسباف، صنایع پشم و شهناز، ارزشی یابند همتای چهلستون و عالی قاپو تا دیگر هیچ کس جرات نداشته باشد به آسانی کلنگ بر پای آنها فرود آورده، به جای آنها آپارتمان و پارکینگ بسازد. روزی صحبت بر سر این بود که کارخانه ریسباف، به عنوان موزه صنعت نساجی اصفهان انتخاب شود. بسیاری خوشحال شدند که بالاخره این بخش از تاریخ این شهر زنده شده و برای نسل های بعد نشانه هایی از آن خواهد ماند. اما نمی دانم چه شد که تا این لحظه چنین مهمی صورت نگرفته است. بیاییم کمک کنیم روزی این موزه راه اندازی شود.

نویسنده: عبدالمهدی رجایی

اشتراک رایگان سالانه مجله کهن

جهت دریافت اشتراک رایگان سالانه مجله نساجی و فرش ماشینی کهن در فرم زیر ثبت نام کنید

آیا میدانستید مجله نساجی کهن تنها مجله تخصصی فرش ماشینی و نساجی ایران است؟ نسخه پی دی اف آخرین مجلات از اینجا قابل دریافت است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
×