آسیبشناسی پژوهش در فرش ایران
هنرهای سنتی ایران کمتر به دست و اندیشۀ ایرانیان بررسی شدهاند. ازاینروی، سخنگفتن دربارۀ اصول ساختاری و ویژگیهای محتوایی و زیباشناسانۀ این هنرها، چنانکه برآمده از هنجارهای اسلامی و ایرانی باشد، ساده نیست و شاید، بدون مراجعه به منابع بیگانه، شدنی هم نباشد. جدای از اصول، هنرهای سنتی در جزئیات نیز با کمبود منابع پژوهشی موشکاف بومی روبهرو هستند. بنابراین، شاید بزرگترین دشواری پیشِ روی هنرهای سنتی ایران کمبود نگرهها و پژوهشهایی است که در آن رویکردهای ایرانیـاسلامی، به دور از نگاه رایج غربیها به این حوزه، برجسته باشد.
فرشِ ایرانی نیز به دست پژوهشگران ایرانی، بایسته و شایسته، بررسی نشده است. به رغم حضور دیرپای هنرـ صنعت فرش در ایران، پیشینۀ پژوهش در آن اندک است و نخستین پژوهشگران آن نیز بازرگانان غربی اند. پیداست که زاویه و نوع نگاه ایشان به فرش با نگاه پژوهشگر ایرانی متفاوت است. این پژوهش می کوشد به آسیب ها و مشکلات و محدودیت هایی بپردازد که پژوهش درزمینۀ فرش ایران را ضعیف نگاه داشته است.
نخستین پژوهشها دربارۀ فرش ایرانی به واپسین سالهای دورۀ قاجار باز میگردد، اگرچه این پژوهشها فاقد ماهیت پژوهشی اند و با نیت علمی ـ پژوهشی نیز انجام نشده اند. پرآوازه ترین این پژوهشها که به دو زبان فارسی و فرانسوی نوشته شده، گزارشی است معروف به «راپرت کمیسیون فوق العادۀ تحقیق، دربارۀ تجارت قالی رنگین به رنگ های جوهری، که بر روی جلد آن دوم جدی اودئیل ۱۳۳۲ ذکر شده [است]… . این گزارش که توسط دولت تهیه و در دورۀ نخست وزیری مستوفی الممالک ارائه شد در جهت جلوگیری از کاربرد و مصرف زیاد رنگهای جوهری در قالی ایران و آسیبهای فراوانی بود که از این طریق به بازار فرش ایران وارد شده بود» (قدیمیترین کتاب فرش به زبان فارسی، ۱۳۷۹: ۵۸). این دست گزارشها، ماهیتی کاربردی داشته و پس از بروز مشکل و برای رفع آن انجام گرفته اند. به هرروی، نمیتوان آن ها را اثری پژوهشی، با تعریف امروزی پژوهش، به شمار آورد.
بازرگانان غربی نخستین کتابهای علمی را دربارۀ فرش ایران نوشته اند. این نویسندگان بیشترِ داده هاشان را از فرشفروشان و دلالان و بافندگان گرفته اند. بسیاری از این داده ها چندان جنبۀ علمی ندارد و برآیند دیدگاه های عامیانۀ گویندگانشان است.
با گشایش مؤسسۀ قالی ایران در ۱۳۰۹ و شرکت سهامی فرش ایران در ۱۳۱۴، پژوهشهای پراکندهای دربارۀ فرش به دست ایرانیان انجام شد؛ اما نخستین بار در ۲۲ بهمن ۱۳۵۶ است که، با تأسیس موزۀ فرش ایران، واژۀ پژوهش به اساسنامۀ این نهاد وارد شد و موزۀ فرش پژوهش را بزرگترین وظیفۀ خود قرار میدهد. با این حال، موزۀ فرش در عمل به رسالت اصلی خود که پژوهش باشد توفیقی نیافت و تنها به انبار و سرانجام نمایشگاهی برای فرش های ایرانی بدل شد.
پس از انقلاب اسلامی، مرکز تحقیقات فرش در سال ۱۳۷۵ تأسیس شد. این مرکز، که در آغاز با نام «مؤسسه» و سپس با نام «مرکز» وابسته به جهاد کشاورزی فعالیت میکرد، از همان آغاز با دشواریهای بسیاری در پژوهش های مرتبط با فرش روبه رو بود، از جمله اخذ مجوزها و بودجه های تحقیقاتی و نبود پژوهشگران مجرب.
در همین زمان، رشتۀ دانشگاهی فرش در مقطع کارشناسی دانشجو گرفت و قرارگرفتن فرش در مسیر علمی ـ پژوهشی را نوید داد. در سال ۱۳۸۱، مرکز ملی فرش ایران تأسیس شد و یگانه متولی فرش در کشور نام گرفت. پژوهشها نیز در این مرکز و تحت سیاستگزاری معاونت پژوهش، جان تازه ای گرفتند. با این حال، پژوهش فرش در کشور، با توجه به ظرفیت های موجود، به وضع مطلوب نرسیده است. با نگاهی به کتابها، طرحهای پژوهشی، مقالات و پایان نامه های منتشرشده در زمینۀ فرش، این کاستی بیشتر نمایان میشود.
به هرروی، بیشتر نوشته های ایرانیان دربارۀ فرش یا بار احساسی و شاعرانه دارند یا وصفی اند و سست بنیاد. در این میان، نوشته های موشکافانه و علمی بسیار اندک اند. این متون، به جای آنکه پژوهشی هوشمندانه و دقیق را شیوۀ کار قرار دهند، بیشتر جنبۀ آذینی و نفیس یافته اند و پُرند از وصف های بیهوده که به بدنۀ دانش فرش ایران چیزی نمی افزاید.
این دست رویکرد ها، سبب شده است که چارچوبی سست جایگزین شیوه های هدفمند و کارساز پژوهشی شود. بنابراین، در بسیاری از شاخه های هنرـ صنعت فرش، مانند سبک شناسی فرش، جغرافیا و جامعه شناسی فرش، ریشه یابی نقوش ناشناخته تر، بررسی فرش های تاریخی، آسیب شناسی طراحی فرش، زیبایی شناسی فرش، اقتصاد و بازاریابی، موزه داری فرش، نوشتاری سودمند و دارای ارزش دانشگاهی و علمی ـ پژوهشی وجود ندارد.
فرش ایران اکنون بیش از هر زمان دیگر نیازمند انجام پژوهشهای بنیادی و کاربردی در زمینه های گوناگون است، زیرا بیم آن میرود که، با ازدست دادن بازارهای هدف و وجود رقیبان نیرومند، بدنۀ اصلی فرش ایران سست شود. یکی از راههای پیشگیری از این رویداد انجام پژوهشهای هدفمند است. شوربختانه حوزۀ پژوهش دچار نارساییهای عمده ای است.
از دو زاویه میتوان به آسیبهای گریبانگیر پژوهش در فرش ایران نگریست: نخست اینکه چرا تاکنون به این هنر دیرپا تا این اندازه کم پرداخته شده است و دیگر اینکه پژوهشهای موجود چه کاستیهایی دارد. اگرچه این دو دسته خود دربرگیرندۀ زیرشاخه هایی است، پرداختن به آن ها داده های بیشتر و کارشناسی موشکافانه تری نیاز دارد. نوشتۀ پیشِ رو می کوشد به بخش دوم این پرسش ها پاسخ دهد. در زیر به برخی آسیب های پیشِ روی پژوهش در فرش ایران اشاره می شود:
۱. در گسترۀ عرضه و تقاضای پژوهش در فرش دستباف، کشور با کمبود پژوهشگر خبره روبه روست. از سویی، سفارش دهنده و مصرف کننده (به کارگیرنده) در پژوهش نیز اندک است. مسبب این وضع نبود تعامل و اعتماد میان جامعۀ فرش در دو حوزۀ نظری و عملی است. بازار به دنبال راه هایی کم هزینه و زودبازده برای رفع مجهولات و کاربردی کردن معلومات است و برای این هدف به راه های سنتی، که خطرپذیری بالایی هم دارد، متوسل می شود. این در حالی است که می توان با هزینۀ کمتر و انجام پژوهش به پاسخ مطمئن تر دست یافت، اما متأسفانه چنین اطمینانی میان گسترۀ بازار و پژوهش به وجود نیامده است.
۲. مرکز ملی فرش ایران، در مقام متولی فرش، یگانه سفارش دهندۀ پژوهش است که هر سال در فراخوانی طرح های پژوهشی اش را اعلام می کند. این مرکز سازمانی دولتی است با سازوکار و محدودیت های اداری. این سامانه، به عللی همچون کمبود بودجه و موانع آیین نامه ای، گاه نمی تواند پژوهشگران خبره را به کار گمارد و به ناچار طرح های پژوهشی را به افرادی می سپارد که دانش کافی در این زمینه ندارند، اما مبالغ کمتری برای دریافت طرح پژوهشی پیشنهاد می دهند. البته در سپردن طرح های پژوهشی به مجریان چندوچون های دیگری نیز وجود دارد که در نوشته ای جداگانه به آن خواهم پرداخت. این چرخه نه تنها به تولید علم نمی انجامد، که سبب افزایش داده های نادرست به بدنۀ پژوهشی فرش و آشفتگی و به بیراهه رفتن و اتلاف وقت و هزینه می شود. بررسی کمی و کیفیِ طرح های پژوهشی انجام شده زیرنظر مرکز ملی فرش می تواند مرکز را به ادامه یا توقف روند فعلی اش ترغیب کند.
۳. کاربردی نشدن پژوهش ها یکی از مشکلات عمده در این زمینه است. این دشواری سبب می شود که درعمل میزان درستی و نادرستی نتایج پژوهش آزموده و سنجش نشوند. به تبع آن، پرسش های تازه ای که باید برپایۀ نتایج پژوهش پیشین بنا و طرح شود هیچ گاه به وجود نمی آید. بنابراین، چیزی به دانش این حوزه نمی افزاید.
۴. در چند سال گذشته، پژوهش های بسیاری درزمینۀ فرش انجام شده است، اما شمار متون تولیدی که به راستی ارزش پژوهشی خوبی داشته باشند اندک است. بخشی از این افزایشِ کمیت توفیق اجباری بوده است و دلیل آن به دانشگاهی شدن رشتۀ فرش باز می گردد. بسیاری از این متون کارهای کلاسی و پایان نامه هایی است که دانشجویان موظف اند به انجام آن ها. هرچند در این میان کارهای ارزشمندی نیز هست، بیشترشان کاستی هایی دارند که نمی توان از آن ها چشم پوشید. به گفتۀ حصوری (۱۳۷۹: ۸)، یکی از آسیب های پژوهش در فرش ایران مسئلۀ پژوهش کاذب است؛ یعنی داده ها با روش های غیرعلمی گردآوری و سپس به هم چسبانده می شوند. این مشکل به ویژه در پایان نامه های دانشجویان فرش فراوان است.
۵. توجه به پیشینۀ تحقیق موضوع از نکته هایی است که در پژوهش های فرش کمتر به آن اهمیت داده می شود. این دشواری در دو بخش است: نخست، توجه نکردن به پژوهش های پیشین و دیگری هماهنگ نبودن مراکز تولید علم با یکدیگر. بارها پیش آمده است که دو سازمان دولتی یا دو دانشجو در دو دانشگاه متفاوت در حال تحقیق دربارۀ موضوعی یکسان باشند. این رویداد به اتلاف وقت و هزینه می انجامد.
۶. آموزش نادرست روش تحقیق به ویژه در دورۀ کارشناسی سبب می شود دانشجویان زبده نیز از پس انجام پژوهش برنیایند. جامعۀ دانشگاهی فرش باید به سوی پرورش نیروی حرفه ای پژوهش گام بردارد.
۷. نبود نشریۀ آموزشی، تحلیلی و خبری، که انتشار مداوم و گستردگی کشوری داشته باشد، سبب شده است بسیاری از پژوهش های سودمند فرصتی برای انتشار نیابند. این مشکل به دلسردی پژوهشگران جوان می انجامد.
۸. بیشتر پژوهش های فرش روش توصیفی داشته اند. این روش، با همۀ امتیازهایش، به تنهایی پاسخگوی نیازهای کلان فرش ایران نیست. چنانچه به ادبیات تحقیق بهای بیشتری داده شود، می توان پژوهش های توصیفی پیشین را به سوی پژوهش های توصیفی ـ تحلیلی سوق داد و پژوهش های بنیادی را نیز به کاربردی شدن نزدیک کرد.
۹. یکی از آسیب های بزرگی که بر مقاله ها، کتاب ها و دیگر متون علمی فرش سایه افکنده است ارائۀ داده های نادرست و سرشار از ناسازه است. چنانچه از انتشار این متون جلوگیری نشود، پس از مدتی داده های آن ها مسلم فرض شده و سبب آشفتگی گسترده خواهد شد، گو اینکه این رویداد هم اکنون نیز رخ داده است.
۱۰. «یکی از موارد قوت علوم انسانی در غرب آن است که مبانی بنیادین خود را شناخته و تعریف کرده است و، براین اساس، تکلیف هستی شناسی، معرفت شناسی و روش شناسی علم در علوم انسانی غرب روشن و مشخص است» (ایمان، ۱۳۹۱: ۲۸۵). روش هایی که پژوهشگر برای رسیدن به حقیقت به کار می گیرد بر بنیادی قرار گرفته است که هنجارهای آن در درازای زمان آزموده شده و بسیاری از دانشمندانِ آن حوزه مؤید آن اند. بنابراین، هنگامی که بناست معیارهای علمی هر پژوهش سنجیده شود، نخست روش شناسی آن بررسی می شود و باید و نبایدهای آن روش در بوتۀ آزمایش موشکافی می شود. اصالت پژوهش علمی هنگامی احراز می شود که از روشی بسامان و علمی به حقیقت رسیده باشد. پژوهش هایی که در هنرهای سنتی ایران، از جمله فرش، انجام شده برپایۀ مبانی غربی استوار بوده است. ازآنجاکه تضاد بسیاری در مبانی بنیادی شرق و غرب وجود دارد، نمی توان با مبانی غرب به هنر شرق پرداخت. رسیدن به روشی که بتوان آن را در همۀ حوزه های دانش، از جمله هنر، گسترش داد، و برپایۀ آن به پژوهش پرداخت نیاز جهان اسلام و ایران است.
به هرروی، پژوهش در فرش ایران نیازمند بررسی ژرف و موشکافانه است. باید سخت گیرانه از انتشار گفته های تکراری و نادرست جلوگیری کرد و پژوهشگران را برانگیخت تا گستره های ناپیموده و تازه را بکاوند. به ویژه، دراین باره دانشگاه ها باید پیشرو باشند و دانشجویان فرش را به سوی موضوع های ناگفته و کمترگفته رهنمون سازند، زیرا در این راه، کلان ترین سرمایه ها همین نسل دانشگاهی امروزند که بی هیچ بزرگ نمایی، دست کم درزمینۀ پژوهش، کارنامۀ درخشانی ارائه داده اند.
نویسنده: داود شادلو-دانشجوی دکترای مطالعات تطبیقی هنر اسلامی
منابع
– ایمان، محمدتقی. (۱۳۹۱). فلسفۀ روش تحقیق در علوم انسانی. قم: پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.
– «قدیمی ترین کتاب فرش به زبان فارسی». (۱۳۷۹). کتاب ماه هنر، ۲۳ و ۲۴.
– حصوری، علی و دیگران. (۱۳۷۹). «میزگرد بررسی وضعیت نشر و پژوهش در فرش ایران»، کتاب ماه هنر، ۲۳ و ۲۴.