تراژدی پشم ایرانی و سرنوشت فراموششده یک دانش کهن
تحلیلی بر روایت حمید دانشی؛ از افول صنایع سنتی تا درسهایی از جهان
افول صنایع ریسندگی، بافندگی و پشم در ایران تنها یک مشکل اقتصادی نیست؛ روایت از دست رفتن یک دانش، یک میراث و یک توان ملی است. پس از انتشار مطلب «پشم ایرانی؛ یک تراژدی غمانگیز»، یکی از فعالان باسابقه این حوزه، حمید دانشی—عضو خانواده صنعتگر و سهامدار پیشین «ریسندگی برادران دانشی» در مشهد مطالبی برای مجله نساجی کهن ارسال کرد که دربردارنده نکات ارزشمند تاریخی، فرهنگی و اقتصادی درباره وضعیت الیاف طبیعی در ایران است. این مقاله بر پایه تجربههای ایشان و تحلیلهای تخصصی تنظیم شده است.
از نمایشگاههای «بافتههای عشایری» تا مهاجرت اجباری یک صنعتگر
دانشی روایت میکند که در نیمه دوم دهه ۷۰ نمایشگاههایی با عنوان «بافتههای عشایری» در پارکهای تهران برگزار کرده و هدف وی شناساندن «بافت» به عنوان یک گویش فرهنگی در ایران بوده است؛ تلاشی که با استقبال قابل توجهی مواجه شد.
او حتی طرحی رسمی برای تأسیس «خانه صنایع هنری و سنتی» به وزارت ارشاد ارائه داده که با پذیرش و قول حمایت مالی مواجه شد، اما مهاجرت شغلی نیمهکاره به یونان باعث نیمهتمام ماندن این مسیر شد.
هشدار مهم: نابودی دانش سنتی الیاف طبیعی
دانشی میگوید یکی از بزرگترین خسارتها نه تعطیلی کارخانهها، بلکه زوال دانش نسلها درباره الیاف طبیعی—بهخصوص پشم و پنبه است.
این دانش شامل:
- شناخت الیاف بومی هر منطقه
- کاربردهای مناسب هر نوع پشم
- مهارتهای رنگرزی گیاهی
- تکنیکهای تولید بومی و پایدار
او تأکید میکند که این دانش میتوانست به یک رشته کارشناسی و حوزه تخصصی پایدار تبدیل شود، نه اینکه با تعطیلی واحدهای تولیدی از بین برود.
«در اقتصاد بیثبات، تعطیلی کارخانهها نوعی خودکشی است»
دانشی با اشاره به سرنوشت کسبوکار خانوادگیشان میگوید:
«در بسیاری از اقتصادهای بیثبات، افراد پس از سالها تلاش، آخر عمر کارخانهها را میبندند و همه چیز را تبدیل به پول و ملک و اقامت میکنند. این نوعی خودکشی صنعتی است؛ نابودی تمام تجربهها و اعتباری که نسلها برای آن زحمت کشیدهاند.»
او مقابله این وضعیت را با شرکتهایی مانند HART—تأمینکننده مشهور پشم در اروپا—میگذارد که ۴۰۰ سال قدمت دارد و چندین جنگ و بحران را پشت سر گذاشته اما همچنان پابرجاست، زیرا:
- دانش تخصصی در خانواده حفظ شده
- هویت صنعتی نسلبهنسل منتقل شده
- اعضای خانواده موظفاند مهارت خود را در مسیر الیاف طبیعی به کار بگیرند
به گفته او، دوام و موفقیت این شرکتها نتیجه سرمایه پولی نیست؛ بلکه سرمایه دانشی و تخصصی است.
کیفیت بینظیر پشمهای ایرانی؛ گنجی که نادیده گرفته شد
دانشی نکتهای بسیار مهم را مطرح میکند:
«در میان پشمهای بلوچ، با نوعی برخوردیم که با وجود ظاهر آلوده و خارهای بیابانی، کیفیت رنگپذیری، شفافیت و دوام آن بهحدی بالا بود که هیچ الیاف وارداتی از استرالیا یا نیوزلند به آن نمیرسید.»
این سخن یک حقیقت تلخ را آشکار میکند ایران یکی از بهترین ذخایر ژنتیکی الیاف پشم دنیا را دارد اما آن را نمیشناسد و بهره نمیبرد.
چرا صنایع سنتی فرشبافی و ریسندگی در ایران سقوط کردند؟
طبق تحلیل دانشی، چند عامل کلیدی باعث فروپاشی این بخش شد:
۱. عدم انعطاف تولیدکنندگان
سیستم تولید سنتی ناتوان از انطباق با نیازهای جدید بازار بود.
۲. بیتوجهی مراکز علمی به دانش بومی
دانش رنگرزی گیاهی، شناخت الیاف و طرحهای سنتی به حاشیه رفت.
۳. وابستگی شدید صادرات به نفت و فرش دستباف
با تحریم این کالاها کاهش تقاضا اجتنابناپذیر شد.
۴. ارزانفروشی و اشتباهات تجاری
دلالی سنتی و فروش زیرقیمت باعث تخلیه فرشهای نفیس از کشور شد.
او مثال عجیبی میزند: «در فرودگاهی در اروپا دیدم فرش دستباف ایرانی را به قیمت فرش ماشینی تبلیغ میکردند!»
درس مهم تجارت جهانی: صادرات واقعی یعنی حضور دائمی در بازار مقصد
دانشی توضیح میدهد که در تجارت بینالملل صادرات واقعی زمانی رخ میدهد که در بازار مقصد مستقر باشی. کشورهای مولدی مثل ایتالیا برای کنترل بازارها بهصورت جمعی به آمریکا مهاجرت کردند و صنعت روغنزیتون را در اختیار گرفتند. ایرانیان نیز میتوانستند با مهاجرت هدفمند به اسپانیا زعفران جهان را در اختیار بگیرند اما چنین نکردند.
نتیجهگیری: پشم ایرانی یک «فرصت ملی» است، نه یک تراژدی
این روایت نشان میدهد که ایران منابع الیاف طبیعی بسیار ارزشمندی دارد اما دانش بومی در حال نابودی است . تجربه نسلهای پیشین به نسل جدید منتقل نشده و ساختار تولید فاقد انعطاف و نگاه جهانی است و اگر این مسیر ادامه یابد، تراژدی پشم ایرانی تنها یک داستان غمانگیز نیست؛ نمادی از نابودی یک دانش، یک فرهنگ و یک صنعت ملی است.
اشتراک رایگان سالانه مجله کهن
جهت دریافت اشتراک رایگان سالانه مجله نساجی و فرش ماشینی کهن در فرم زیر ثبت نام کنید



