دود از «کلاه قرمزی» و «پایتخت» بلند شد
دود از «کلاه قرمزی» و «پایتخت» بلند شد
برنامه های نوروزی تلویزیون در حالی به پایان رسید که به نظر می رسد دو برنامه بیش از سایر تولیدات نوروزی رسانه ملی مورد توجه قرار گرفت و در میان خلاقیت های به خرج داده شده، هیچ کدام نتوانستند با این دو برنامه باسابقه در جذب مخاطبان رقابت جدی داشته باشند و این گرایش مردمی به این معنا است که همچنان باید در پی آثار جدی تر و باکیفیت تری برای تامین نظر مخاطبان عام بود.
به گزارش «تابناک»، نوروز ۱۳۹۲ با یک شگفتی در تلویزیون روبرو نبودیم و تقریباً همان اتفاقات قابل پیش بینی رخ داد. ویژه برنامه های تحویل سال به شکل چشم گیری خلوت تر از تحویل سال ۱۳۹۱ بود و حضور خواننده به لحاظ کمی و کیفی نیز از سطح پایین تری برخوردار بود که شاید همه اینها به حجم سنگین نقدهای وارد به ویژه برنامه تحویل سالِ پیش باز می گشت و البته کاهش ۵۰ درصدیِ بودجه “تخصیصی” به صداوسیما در این زمینه بی تاثیر نبوده و به نوعی سال با صرفه جویی آغاز شده است. با این حال، این برنامه ها آنچنان هم بد نبود، هرچند برنامه های سال ۹۱ قطعاً از کیفیت بالاتری برخوردار بود.
یکی از مهم ترین برنامه ها در این ایام، پخش فیلم های روز ایرانی و خارجی بود. در این بخش فیلم های ایرانی، شاهد پخش آثار جدی از سینمای ایران بودیم و البته در میان این آثار برخی از فیلم های ضعیف نیز خریداری شده بودند که به هر قیمتی از تهیه کنندگان خریده شده باشند، گران بودند، چرا که انصافاً فاقد کیفیت بوده و حداقل نمی بایست بخشی از کنداکتور شبکه های اصلی را در ایام نوروز در اختیار می گرفتند. برخی فیلم های خارجی مهم مربوط به سال ۲۰۱۲ نیز پخش شد اما فیلم های بسیار مهم دیگری نیز بود که امکان دوبله و اکرانشان برای نوروز وجود داشت، چرا که اینک با فضای اینترنت و ابزارهای موجود، تماشای فیلم های ۲۰۰۸ یا ۲۰۰۵ دیگر مخاطب آنچنانی ندارد.
با این حال دو نکته درباره هر دو بخش قابل تامل است. نخست شیوه ممیزی بود که برخی سانسورهای غیرقابل هضم و فاقد منطق صورت پذیرفته بود. به عنوان نمونه برای «یک حبه قند» ساخته رضا میرکریمی، صحنه سیب کندن بازیگر نقش اول با بازی «نگار جواهریان» در حالی که بر روی تاب نشسته قیچی خورده بود که حقیقتاً قابل هضم نیست چرا این صحنه درآمده و یا در فیلم «جانگوی آزاد شده»، بازیگر نقش دکتر شکارچی فراریان که یک آلمانی است، ملیتش به کل از دیالوگ ها حذف شده بود که مشخص نیست اینها سلیقه شخصی مترجم بوده یا جزو آثار ممیزی است و در عین حال مشخص نیست این دیالوگ ها چه ضربه ای به اعتقادات یا باور مردم یا منافع عمومی میزده است؟!
نکته دیگر اینکه دوبله فیلم های خارجی احتمالاً به واسطه شتاب در صدابرداری و صداگذاری، در برخی لوکیشن ها اصولاً با لب زدن های بازیگران فیلم همخوانی نداشت و بیننده هوشیار در صحنه هایی که دوربین بر روی صورت بازیگران کلوزآپ کرده بود، کاملاً با این عدم هماهنگی مواجه می شد. این البته تنها مشکل دوبله ها نبود و در صداگذاری ها نیز گاهی جلو یا عقب بودن موردی صدا بر روی دیالوگ ها دیده می شد که این اصولاً در شان دوبلورهای ایرانی که بهترین دوبله ها را در کارنامه طولانی شان دارند، نیست و انتظار می رود در این زمینه سرعت فدای دقت نشود.
در کنار این برنامه ها، به جز پخش سریال های ویژه نوروز، سریال های دوبله شده ویژه نوروز نیز پخش شد و علی الظاهر دیگر این نتیجه گیری صورت پذیرفته که برای حضور جدی در کورس رقابت با دیگر رسانه ها، می بایست سریال های روز جهان که مغایرتی با شئون مرسوم کشورمان نداشته باشند، از شبکه های مختلف پخش شود و این حرکت جالب انتظار می رود از این پس در طول سال به وقوع بپیونند و به صورت پیاپی در طول شب های متمادی شاهد پخش سریال های روز جهان باشیم که خوشبختانه تعدادشان بسیار بالا است و انتخاب فراوانی در این بخش وجود دارد.
با این حال مهم ترین و پرمخاطب ترین برنامه های تلویزیون در تعطیلات سال نوی طولانی ۹۲، باسابقه هایشان بود؛ برنامه هایی که اتفاقاً فشارها برای حذفشان از کنداکتور وجود داشت اما در نهایت ساخته و پخش شد و حجم عظیمی از مخاطبان را پای تلویزیون ملی نشاند تا بتوان گفت همچنان دود از کنده بلند می شود و تکیه بر آنچه در گذشته امتحان پس داده، سر راست ترین نسخه پیش روی هر مدیر رسانه ای است.
«کلاه قرمزی» و «پایتخت» دو برنامه ای بودند که با توجه به سوابقشان احتمال می رفت با توفیق همراه شوند، هرچند درباره «پایتخت» تا حدودی تردیدهایی وجود داشت و ممکن بود کار به کلیشه کشیده شود اما سیروس مقدم کارش را در سطح انتظار و با کیفیت بالایی عرضه کرد و البته برخلاف حملاتی که انجام می پذیرد، توهینی نیز به مازندرانی ها و شمالی ها صورت نپذیرفت.
کلاه قرمزی تقریباً با همان شیوه سال پیشین و با دو عروسک تازه و چند بازیگر به عنوان میهمان پیش رفت و نوع نوشتارها و اجراها آنچنان جالب بود که بتوان گفت این عروسک های دوست داشتنی، جذاب ترین چهره های نوروزی همچون سال های پیشین بود و طهماسب و جبلی را می توان در نوروز سال ۹۳ نیز به تماشا نشست، البته اگر بودجه ها مشکل ساز نشود و حواشی روزهای باقی مانده به نوروز ۹۲ مجدداً در اواخر سال پیش رو تکرار نشود.
سیروس مقدم نیز پایتخت ۲ را با تهیه کنندگی همسرش و نویسندگی محسن تنابنده با یک سال فاصله نسبت به سری پیشین مقابل دوربین برد و شواهد حکایت از آن داشت که این مجموعه را همانگونه که تهیه کننده اش گفته بود با برنامه ریزی جدی در انتخاب لوکیشن ها و ترکیب دیالوگ ها ساخته بودند و حتی نوع فیلمبرداری های به کار برده شده در این سریال نیز با خلاقیت هایی همراه بود که در آثار سینمایی ایران نیز کمتر دیده می شد و قطعاً این سطح تصویربرداری با فکر به این سمت و سو رفته اند.
البته ضبط و تدوین این فیلم با خطاهایی نیز همراه بود و من باب مثال برخی صحنه ها که می بایست در صبح پشت سر هم رخ داده باشد، در صبح و عصر صورت پذیرفته و در تدوین قرار داده شده بود که این اختلاف زمانی با نورپردازی مناسب پوشش داده نشده بود. بازیهای بازیگران اما یک دست و استاندارد بود و انگار هیچ فاصله ای میان سری پیشین و این سری بازیگران وجود نداشته و طبیعتاً بهترین بازیگر این سری نیز همچون سری پیشین کاراکتر «بابا پنجعلی» با نقش آفرینی «علیرضا خمسه» بود که سال ها نقش های جدی از او دیده نشده بود و این کمدین کشورمان به حاشیه رانده شده بود.
در مجموع می توان گفت، برگ های برنده تلویزیون در نوروز ۹۲ می توانست بیش از اینها باشد و شاید بهتر باشد برای ابتدای هر سال برنامه های نوروزی را از شش ماه پیش از آغاز سال نه تنها برنامه ریزی نهایی، که ضبط کرد، چرا که مخاطبی که تعطیلای هفده روزه را با تلویزیون با خاطرات خوبی سپری کرده، انگیزش بیشتری برای استمرار پیگیری برنامه های تلویزیون دارد و از این حیث به نظر می رسد قلاب را باید در وقت مناسب در آب نگه داشت و چنین تصور نکرد که مخاطب تا ابد در انتظار برنامه های جذاب به سایر رقبای سیما پشت می کند.