دکتر محمد مهدی روحانی : برنده شدن به اندازه مرگ اهمیت دارد
در این گفتوگو به سراغ دکتر محمد مهدی روحانی مدیر «سرای ابریشم» رفتیم تا بیشتر در نحوه مورد مدیریت مجموعههای بزرگ صنعتی و تولیدی سوالات خود را بپرسیم. ایشان به عنوان کسی که سالها در دانشگاه های مختلف در حوزه مدیریت به تحصیل پرداخته نکات مهمی را برای عنوان کردند. در همین زمینه مصاحبهای با آقای دکتر محمد مهدی روحانی؛ دانشآموختهی دکتری مدیریت کسب و کار و مدیریت بزرگترین مجموعهی فروشگاهی فرش کشور یعنی سرای ابریشم، ترتیب دادهایم تا راجع به آسیبشناسی مسئلهی مدیریت چه در سطح کلان کشور و چه در سطح شرکتهای تولیدی کوچک به بحث بنشینیم. بخش کامل صحبتهای ایشان را در ادامه میتوانید مطالعه بفرمایید
به نظر شما امروزه در حوزهی مدیریتِ صنعت فرش، نیازمند چه نوع رویکردی هستیم؟ لزوم توجه به آموزش و سیستم آموزشی چه اولویتی از مسئلهی فرش را به خود اختصاص میدهد؟
من بهعنوان یک مدرس حوزه Marketing بازاریابی معتقدم آنچه صنعت فرش در حال حاضر بیشتر از هر چیزی به آن احتیاج دارد، آموزش و استمرارِ آموزش است.
«ساموئل جکسون» میگوید که «یادآوری مهمتر از یادگیری است»؛ یعنی وقتی ما چیزی را یاد میگیریم پسازآن باید تکرار و یادآوری کنیم، چون از این راه است که امری در نگرش سازمانها نقش میبندد.
بعد از تحصیل در بیش از ٩ دانشگاه معتبر دنیا نظیر دانشگاه کسبوکار لندن، دانشکده سلبریج کرهی جنوبی، دانشکده php در ژاپن و دانشگاه business school ipag در پاریس، به این نتیجه رسیدم که همهی (business)تجارت های خوب دنیا پس از مدتزمانی از تجربهی کاری، به سمت یادگیری تأکید کردهاند؛ یعنی مدیران در سه سطحِ اصلی، میانه و پایه به سمت یادگیری رفتهاند و به استمرار آن توجه داشتهاند. پس اولین و مهمترین رکن برای توسعهی صنعت فرشِ کشور، یادگیری، آموزش و ارتقاء مبانیِ دانشگاهی در این صنعت است.
یکی دیگر از معضلات مدیریتی در زمینهی فرش، این مسئله است که مدیران، نواقص حرفهای خود را قبول نمیکنند و همواره از قبول آنها سرباز میزنند. به نظر شما این مسئله چه ریشههایی دارد؟
در حوزهی فناوری های نو، واژهای به نام distruption یا اختلال وجود دارد که از به وجود آمدنِ صنایعی خبر میدهد که صنایع دیگر را نابود یا مضمحل میکنند و از بین میبرند. پس ما یا باید تغییر کنیم یا تعویض خواهیم شد؛ این قانون بازاریابی جهان است.
بهعنوانمثال در حال حاضر شرکتهایی مثل آژانسهای تاکسی در تهران وجود خارجی ندارند. تعداد محدودی هم که هستند، از بین خواهند رفت؛ مگر آنکه خیلی localبومی/محلیباشند. پس این خود نشانِ آن است که صنعت اسنپ، تپسی، uber و ازایندست کمپانیها در حوزهی drive sharing تاکسی همگانی)، صنعت تاکسیرانی را دچار اختلال و ازهمگسیختگی کردند.
پس میتوان مطمئن بود که بازارها و رفتارهای جدید در حوزهی فرش مانند سفر مشتری یا customer journey و تجربهی مشتری customer experience ، قطعاً بازارهای سنتی را از بین خواهد برد.
توجه داشته باشید که هنوز آن distruption اختلال در حوزهی فرش اتفاق نیفتاده است. هایپرفرشها هم مدل بهینهسازی شدهی market place (فروشگاههای اینترنتی) هستند؛ مانند آن چیزی که در «سرای ابریشم» یا هایپرهایی ازایندست که متعلق به دوستان و همکارانِ ما در بازار است. این نمونهها نوعِ بهبودیافتهی مدلهای قدیمی هستند و صنعت را در حوزهی رفتار مصرفکننده دچار اختلال زیادی نکرده است؛ اما واضح است که بازارها رشد میکنند؛ مانندِ سرای ابریشم که بعد از Rebrandingبرند سازی که در بهمنماه سال گذشته تجربه کرده است، میتوان گفت دارد به سمت Home Decorationطراحی داخلی یعنی پیشنهاد دادن زیبایی میل میکند؛ یعنی Solution راهحل) ِزیباییشناختی که صرفاً در خود فرش خلاصه نشود.
به نظر من solution decoration صرفاً در حوزهی فرش معنا نمیشود. چراکه فرش در حوزه Home Decoration است و راهحل نهایی برای انسانها نیست؛ درواقع ما باید یک راهحل نهایی داشته باشیم که در حوزهی بازاریابی USP نامیده میشود. uniqe selling proposition درواقع سخن از یک پیشنهاد رد نشدنی به انسانهاست که هنوز کسی این پیشنهاد را روی میز نگذاشته است؛ اما سرای ابریشم از سال گذشته و بعد از تجربهی Rebranding به سمت آن پیشنهاد رد نشدنی حرکت کرده است.
پس با همین شیوههای سنتیِ موجود در بازار فرش میتوان ادامه داد؟ یا لزوم بهره بردن از روشهای مدرن در این صنعت، الزامی است؟
بله، فرش یک کالای commodityهمگانی است. به گمان من تولید آن خیلی پیچیده نیست و گویی همه در امر تولید آن سهیم هستند! در حوزهی تولید نهتنها در ایران، که در سایر کشورها هم قطعاً تولیدکننده زحمت زیادی متحمل میشود و درواقع رکن اصلی توسعهی فرش، تولیدکننده است؛ اما در کنار یک (retailer خردهفروشی و بازار خوب، بهنوعی بازاریابی نیاز داریم که شاملِ ۴ مفهومی است که با حرف p شروع میشوند؛ که تنها یکی از آنها product تولید است، سهگانه بعدی آن place مکان presentation نمایش و promote ترویج/ تبلیغ است.
اهمیت هریک از این چهارگانه در جایگاه خود قابلبررسی است. بهعنوان نمونه ما میتوانیم یک کالای باارزش را در مکانی بد از جهتِ عدم دسترسی و نداشتنِ ویژگیهای یک بازارِ مفید برای فروش عرضه کنیم؟ قطعاً خیر. بنابراین بازار قطعاً به سمتی حرکت خواهد کرد که هر چهار وِیژگی مطرحشده را داشته باشد.
چه راهکارهایی باید به شرکتهای تولید فرش ارائه شود تا از شیوههای سنتی مدیریت دست بردارند؟ راهکار مشخص و کوتاهش آن است که یا تغییر کنید یا تعویض خواهید شد!راهکارهایی که باید به صورت برنامه های پیوسته و مدون در بلند مدت بکار گیرند چیست؟
«جان ماکسول» بهعنوان یک مدرس نمونه و تراز اولِ دنیا در حوزهی رهبری یا leadership، معتقد است که اگر برای رهبری ۵ سطح در نظر بگیریم، سطح اول را کسانی تشکیل میدهند که مدیریت کردن سمت و عنوان شغلیشان است که همان الگوی قدیمی رهبری سادهای را شامل میشود که با سمت، وظیفهی رهبری را به عهده میگیرند. در سطح پنجم درواقع رهبر، افراد را رهرو نمیداند، بلکه در آنها خلاقیت ایجاد میکند. چراکه کلِ آن مجموعه قرار است با یک ارادهی واحد، به سمتِ یک هدفِ مشخص و درزمانی درست حرکت کند.
مانندِ حرکت قوها در آسمان؛ وقتی پرندهی آخر و پرندهی اول به علت خستگی جایگاهشان را در مسیرِ پرواز جابهجا میکنند، نشان از نوعی آگاهیِ تیمی دارد که همگی میدانند این دستهی پرندگان به کجا میروند. پس زمانی که در یک گروه همهی اعضا ندانند که مجموعه به چه سمتی میرود، رهبری بیمعنا میشود.
«جان اف کندی» در بازدیدی از «ناسا» از آبدارچیِ آن مجموعه راجع به نقشی که بر عهده داشت، پرسشی کرد و او در جواب، اهداف خود را فرستادنِ انسانها به کرهی ماه معرفی کرد. از این خاطرهی کوتاه میتوانیم به این مهم برسیم که زمانی یک آبدارچی هدف سازمان را میداند، به موفقیت رسیدنِ آن مجموعه، احتمال بیشتری دارد.
علاوه بر تمامی موارد گفتهشده در مورد ویژگیهای یک مجموعهی موفق، استمرار را نباید فراموش کرد، استمرار موفقیت را بهزانو درمیآورد.
به نظر شما امروزه بزرگترین ضعفهای مدیریتی که مجموعههای تولیدی و فروشگاهی کشور، بهخصوص در حوزهی فرش ماشینی با آنها روبرو هستند، چیست؟
سیستم باید وجود داشته باشد، اما باید از micro managenment مدیریت واحد یا island management مدیریت جزیرهای پرهیز شود. ایراد اصلی چنین مدیریتهایی آن است که سازمانها نمیدانند قسمتهای مختلف آن سیستم باید چهکار کند و چگونه با سایر اجزا، همکاری کنند؛ اما وظیفهی رهبر یا مدیرعامل را نباید فراموش کرد که او در یک ساختار باید در خدمت گروه باشد.
اما آنچه برای هریک از ما باید اهمیت داشته باشد، آن است که فاصلهمان را با بهترینِ خودمان کم کنیم، شمای نوعی قطعاً بهترینی از همین ورژن کنونیات دارید که امروز احتمالاً آن ورژن نیستید. پس باید به سمت آن حرکت کرد.
باید به خاطر داشت که هر عطری بویِ خاص خود را دارد؛ به این معنی که قرار نیست همهی ما شبیه هم بشویم بلکه قرار است ما با فرایندی که حول محور مشتری یعنی customer center city مشتری مرکزِ شهر انجام میدهیم تا مشتری در سازمان ما یک تجربه خوب داشته باشد.
به نظر شما مشکلات موجود در حوزهی تولید تنها به دولت یا بنگاههای اقتصادی برمیگردد؟ یا بهطور خاص میتوان گفت که مدیران هم ضعفهایی دارند؟
مهم تفکر attitud نگرش افراد است، چراکه انسانها در حصار افکارشان قرار دارند و دلایلی دارد؛ مورد اول اینکه ما متفاوت فکر نمیکنیم، مورد دوم اینکه از شکست خوردن و سریع شکست خوردن میترسیم؛ باید سریع شکست بخوریم چراکه شکست خوردن یک ارزش است. ما چابک نیستیم و باید چابک باشیم گروهها الان باید Agile نوعی مطابقت با نیاز مشتری را داشته باشند. ما باید شبیه دزدان دریایی باشیم؛ گروههای کوچک و باارزشی که میتوانند یک منطقه را ناامن کنند! و حرف آخر، باید بتوانیم خودمان را تطبیق بدهیم.
در آفریقا ضربالمثلی هست که میگویند «یا تطبیقپذیر بشو یا بمیر!». در آفریقا اگر خودت را تطبیق ندهی یا از گرما، گرسنگی یا بیآبی خواهی جانت را از دست خواهی داد. الان کشور ما به لحاظ وجود این تحریمها شبیه آفریقا شده است. یعنی ما باید خودمان را تطبیق بدهیم، در غیر این صورت زنده نخواهیم ماند.
بازار امروزه بهشدت ضعیف است. ما باید بتوانیم بازارهای نو، بازارهای) Non customer بدون حضور فیزیکیِ مشتری( بازارهای روز و جدید خلق کنیم. انرژیهای منفی را از سازمانمان حذف کنیم و در جستجوی کسانی باشیم که آتش عشق، انرژی و امید در سازمانمان روشن میکنند و درنهایت آنهایی که میخواهند این آتش را خاموش کنند، اخراج کنیم
بنگاههای اقتصادی ما در چه بخشهایی نیاز به تقویت دارند؟
افرادی که در این شرایط هم توانستند کار کنند، افرادی بودند که متفاوت فکر کردند، چابک بودند، سریع شکست خوردند، دوباره ادامه دادند و تطبیقپذیر بودند.
موسسهی «گالوپ» بالاترین ارزش هر سازمانی را منابع انسانی میداند؛ اما منابع انسانی مسئله ایست که کارخانهها، تولید و توزیعکنندهها در ایران به آن اعتقادِ آنچنانی ندارند. درحالیکه مهمترین منبع هر سازمانی، منابع انسانی آن است نه دستگاهها، نقشه و غیره. البته این موارد هم در جای خود ارزشمند است؛ مثلاً اگر شما بهترین نرمافزار را روی بدترین سیستمعامل نصب کنید، نتیجهای نخواهید گرفت.
به همین دلیل ما احتیاج به سیستمعاملهای نابغهای در سازمانمان داریم. به همین خاطر شعار من در دفترم این است که به گفتهی «استیو جابز» که این «بیمعنی است که ما آدمهای باهوش را استخدام کنیم و به آنها بگوییم چهکار کنند، ما آدمهای باهوش را استخدام میکنیم که آنها به ما بگویند چهکار کنیم» و این حرف درستی است. به خاطر همین است که تمام Certificateگواهینامه هایی که در دفتر من وجود دارد از سازمانهای مختلف دنیا گرفتهشده است. ازنظر من، عنوان یک رهبر سازمانی زمانی به کار میآید که رهبر در خدمت گروه باشد که اگر نباشد هیچکدام از اینها ارزشی ندارد.
پیشنیازهای لازم برای فرار از بحران در شرایط اقتصادی کشور چه راهکارهایی است؟
خودمان را تطبیق بدهیم، چابک باشیم، سریع و روبهجلو حرکت کنیم. به عنوان مثال وقتی فردِ بالادستی تفکر درستی ندارد من از آن گروه خارج میشوم و به تیمی ملحق میشوم که مدیر و رهبر آن سریع فکر کند، چابک باشد، متفاوت فکر کند و تطبیقپذیر باشد.
بهعنوانمثال شما وقتی دوست ضعیفی دارید، باید دوستت را عوض کنید. نه آنکه نگرش خودت را تغییر بدهی، ما هم در سازمان سرای ابریشم همین کار را انجام میدهیم یعنی ما دوستان جدیدی انتخاب میکنیم.
در صنعت فرش ما داریم platform طرح زیربنایی آماده میکنیم که انشاالله تا دیماه به بازار آموزش ایران عرضه میشود و در آن آموزش بازاریابی از راه دور در بسترهای (eLearning یادگیری رایانهای آموزش از راه دور تنظیمشده است که با توافق برخی دانشگاهها، دانشکده فنی و حرفهای به بازار ارائه میشود و فروشندههای فرش میتوانند subscribe عضو بشوند و دورهها را بهصورت آنلاین خریداری کنند و استفاده کنند.
چند وقت پیش مسئله و حاشیههایی پیرامون هایپرهای فرش ماشینی و اتحادیه به وجود اومد. نظر شما در این رابطه چیست؟
من به همان میزان که معتقد هستم باید هایپرها رفتار منصفانه را رعایت کنند، به همان میزان هم معتقدم که هایپرها برای توسعه این صنعت نقش مهمی را بر عهده داشتند. هایپرهایی شبیه شهر فرش بااینکه رقیب جدی سرای ابریشم محسوب میشوند، اما ازنظر بنده سازمانهای باارزشی هستند که به تغییر ذائقه مخاطب کمک کردند، ما با مجموعهی «آقای فرش» و بقیه دوستان هم میتوانیم در کنار هم قطعات این پازل را تکمیل کنیم.
علاوه بر این موارد، راجع به اتحادیهی فرش و مدیریت لایقِ آن؛ آقای کمالیان که در طول سالها بهخوبی در این حوزه فعالیت میکنند به نظر من لازم است به سمتِ دیجیتال کردنِ خدمات اتحادیه برویم و در مسیرِ بهره بردن از نیروهای جوان حرکت کنیم.
در همین راستا، اگر مجلهی «کهن» بستری را برای سمینار یا همایشی با محوریتِ حوزهی مارکتینگ همراه با دعوت از اتحادیه و بزرگان این صنعت برگزار کند، باعث خرسندی است و حمایت ما را به همراه خواهد داشت.
بهعنوان سخن آخر، من معتقدم که اگر برنده شدن، بهاندازه مرگ برای ما اهمیت داشته باشد، ما خواهیم برد!
————————————————————————————
این مطلب را نیز بخوانید
پیشنهاد سردبیر : مصاحبه با حاج آقا حمایتکار – فرش زمرد مشهد
————————————————————————————
تحریریه مجله نساجی کهن
ارسال مقالات و ترجمه جهت انتشار در سایت : info@kohanjournal.com