فعالیت علنی دلالان ارز در گمرکهای کشور
از زمانی که ارز تک نرخی و خرید و فروش خارج از سیستم بانکی آن، قاچاق محسوب شد، رانندگان ترانزیت با مشکل غیرقابل پیش بینی مواجه شدند. زیرا نه دلار مصوب بانکی به آن ها داده می شود و نه می توانند از شبکه غیربانکی و غیررسمی ارز آزاد بخرند چون در این صورت قاچاقچی محسوب می شوند.
خراسان نوشت: نوبت اوست. باید تصمیم بگیرد. یا بدون دلار تریلی ترانزیت خود را وارد گمرک کند یا آن که بازگردد به انتهای صف باز برمی گردد پیش «ح». ولی التماسهایش بی فایده است ولی «ح» به او دلار نمی فروشد. «م» و «ع» هم. گویی هر سه دلارفروش که از درون خودروهای گران قیمت خود خارج نمی شوند، او را تحریم کرده اند. به چه گناهی؟ نمی دانم ولی خوب می دانم که اگر نتواند دلار موردنیاز را برای حمل بار ترانزیتش فراهم کند، نمی تواند برود. شاید به همین دلیل است که دست «ح» را که دستبند طلای قطوری آن را مزین کرده می گیرد تا بیشتر اصرار کند ولی…..
راننده ترانزیت یا قاچاقچی ارز!
درست از آن زمان که دولت با اتخاذ تصمیم هایی ضربتی سعی در تثبیت و تک نرخی کردن دلار داشت و در این رهگذر خرید و فروش و همراه داشتن دلار آزاد قاچاق و جرم محسوب شد، رانندگان ترانزیت با مشکل عدیده ای مواجه شدند که هرگز آن را جدی نگرفته بودند و آن هم تامین دلار مورد نیازشان برای ورود به کشورهای مقصد و یا گذر از کشورهای مسیرشان بود.
در واقع سیستم بانکی به آن ها دلار با نرخ مصوب نمی دهد خود آن ها نیز بر اساس قانون جدید حق خرید و به همراه داشتن دلار آزاد را ندارند. زیرا در آن صورت قاچاقچی محسوب می شوند و مجرم. حال بماند که تامین دلار موردنیاز آن هم به صورت آزاد به آسانی میسر نیست.
طبیعی است که در این وضعیت، عده ای دلال و فرصت طلب پا به میدان بگذارند و با استفاده از ضعف سیستم نظارتی و استیصال رانندگان ترانزیت، به ثروت های بادآورده ای دست پیدا کنند و ظاهرا دلارفروشان و دلالان ارز به مبادی گمرکی کشور روی آورده اند و با تشکیل گروه های قدرتمندی در این مراکز به خرید و فروش ارز رانندگان ترانزیت می پردازند. جالب آن که آن گونه که شنیده ام این اقدام خلاف قانون اغلب به صورت علنی و در فاصله کمی از در گمرک اتفاق می افتد. رانندگان نیز که بسته به مقصد خود باید از ۵۰۰تا۵۰۰۰ دلار و حتی گاه بیشتر به همراه داشته باشند، ناچارند تحت هر شرایطی و به هر قیمتی دلار موردنیاز خود را در گمرک تهیه کنند و وارد صف اقدامات قانونی گمرک برای عبور از مرز شوند.
با شنیدن چنین وضعیتی تصمیم می گیرم برای بررسی موضوع به یکی از گمرک های کشور آن هم بدون اطلاع مسئولان آن سفر کنم و از نزدیک شاهد ماجرا باشم. با این امید که شنیده هایم اغراق آمیز بوده باشد.
گمرک سرخس
سوز سردی تا مغز استخوان نفوذ می کند. گل و لای موجود راه رفتن را برایم دشوار کرده. خودروهای سنگین ترانزیت کالا در صف طویلی منتظر ورود به گمرک هستند. اغلب راننده ها برای گریز از سرما از کابین خودروی خود پیاده نمی شوند. جز آن ها که تقریبا نوبت ورودشان رسیده به مقابل در گمرک که می رسم صحنه ای را که منتظرش بودم می بینم. یک پژوی ۲۰۶، یک هیوندای و یک تویوتای سفیدرنگ که هر سه در چند متری در ورودی گمرک و رو به آن پارک شده اند.
مالکان خودروها از پشت فرمان خودرو تکان نمی خورند و فقط گاهی شیشه را پایین می دهند، ریال می گیرند و دلار می دهند یا به عکس.
بر گردن شان زنجیرهای طلا برق می زند. برق دستبند طلای یکی دیگر که هرازگاهی دستش را برای گرفتن پول و دادن دلار دراز می کند بارها به چشمم می خورد. راننده های جلوی صف هرازگاهی به یکی از این خودروها نزدیک می شوند و با احترام خاصی، گفت وگویی کوتاه انجام می دهند، ریال می دهند و دلار می گیرند و به درون کابین خودرویشان باز می گردند.
سروصدای رانندگان مسافربر، فضا را بیش از آن چه که هست بی سر و سامان نشان می دهد. باز در محوطه چرخی می زنم تا ببینم از کجا و کدام زاویه می توانم از این تخلف آشکار عکس بگیرم به گونه ای که «لو» نروم. به جای آن ها من حس خلافکار بودن می کنم. خلافکاری که از سه گروه می ترسد؛ دلار فروشان، ماموران و پرسنل گمرک.
رانندگان و دلالان ارز
بهترین راه حل آن است که سوار یکی از خودروهای سنگین در نوبت شوم و از درون کابین آن ها از دلارفروشان و کاسبی آن ها عکس بگیرم. با راننده جلوترین خودرو که نزدیک ترین جایگاه را نسبت به خودروی دلالان دلار دارد وارد گفت وگو می شوم ولی اجازه سوار شدن را به من نمی دهد. می گوید: از صبح تا حالا دارم مخ «م» رو می زنم که بهم دلار بده. الان اگه بفهمه زیرآبی رفتم، مالمو می گیره.
وقتی می پرسم مشکل کجاست که به او دلار نمی دهند، می گوید: پول نقد ندارم. می خوام حساب به حساب کنم ولی اینا معمولا به کسی شماره حساب و شماره کارت و تلفن و این جور چیزا نمی دن.
اصرار بیش از این بی فایده است. به سراغ راننده پشت سرش می روم. آذری زبان است و چهره ای گشاده دارد. با خوش رویی کمکم می کند. سوار خودرواش می شوم و از درون کابین شروع به عکاسی می کنم. در حالی که کارم را می کنم او نیز از مشکلشان می گوید و این که دلالان ارز در مبادی ورودی و خروجی کشور نفس رانندگان را بریده اند و اگر آن ها کسی را بایکوت کنند، دیگر هیچ کس به ایشان ارز نمی فروشد بنابراین باید همه جوره به آن ها احترام گذاشت و هر قیمتی که می گویند پرداخت.
از او مقصدش و مقدار دلاری را که نیاز دارد می پرسم. می گوید: مقصد من قزاقستان است ولی برای رسیدن به اونجا باید از ترکمنستان و ازبکستان بگذرم. بنابراین باید ۳۵۰۰ دلار پرداخت کنم. امروز نرخ دلار را «ح» تعیین کرده. ۱۹۰۰ تومن. دیگه چرا و چطورش به کسی مربوط نیست. البته ظهر شاید نرخ رو عوض کنه. منم سر صبحی گفتم تا گرون تر نکردن بخرم.
بعد روی دستم می زند و می گوید: حالا خداوکیلی این کارشون فایده ای هم داره؟ می تونید کاری کنید که این زالوها را جمع کنند؟ هر کمکی که بخواهید ما در خدمتیم.از خودرویش که پیاده می شوم راننده پشت سری ترمزدستی اش را خلاص می کند و جلو می آید. نوبت ورود او به گمرک است ولی گویا هنوز دلار نخریده. به سرعت از خودرو پایین می پرد و سراغ «ح» می رود. چانه می زند، التماس می کند، اصرار می کند ولی بی فایده است. حتی جان پدر «ح» را که ظاهرا او نیز با همین شغل زندگی می کند قسمش می دهد ولی فایده ای ندارد. به سراغ «م» و «ع» هم می رود. «ع» شیشه را بالا می دهد و گویی چنین کسی وجود ندارد. دوباره پیش «خ» بازمی گردد و دست او را می گیرد تا بیشتر اصرار کند ولی…
از یکی از رانندگان مسافربر مقابل گمرک می پرسم موضوع چیست؟ آن راننده تعریف می کند که دفعه قبل این راننده دلار مورد نیازش را از جایی دیگر تامین کرده و چون دلار اضافه هم داشته به چند راننده دیگر هم داده و حالا دلار فروش ها او را بایکوت کرده اند و به او دلار نمی دهند. این جا هم اگر این ۳یا ۴نفر به تو دلار ندهند، هیچ کس دیگر کمکت نمی کند.
تلاش رانندگان ترانزیت
در این بین موفق می شوم نماینده رانندگان ترانزیت آسیای میانه را بیابم. از «تاج الدین علی بخشی» می پرسم آیا برای رفع اساسی این معضل و رهاسازی رانندگان ترانزیت از چنگال سوءاستفاده گران کار اساسی صورت داده اید؟ وی در پاسخ می گوید: دلالان ارز و دلارفروشان در واقع معلول یک علت هستند. آن علت هم واگذار نکردن دلار به قیمت دولتی و یا حتی آزاد ولی از مجاری قانونی به رانندگان است.
وی اضافه می کند: برای رفع این معضل ما با وزارت راه و شهرسازی و بانک مرکزی مکاتباتی انجام دادیم که یا به ما به میزان مورد نیازمان ارز به نرخ مصوب واگذار شود و یا آن که ارز نه نرخ آزاد ولی از مجاری قانونی داده شود تا ما مجرم و قاچاقچی محسوب نشویم.
«علی بخشی» اضافه می کند: پس از پی گیری های زیاد سرانجام وزارت راه در تاریخ ۹۰.۱۱.۵ نامه ای به بانک مرکزی زد و مشکل را مطرح کرد. در تاریخ ۹۰.۱۱.۱۱ بانک مرکزی پاسخی داد که براساس آن شرکت های حمل و نقل بین المللی باید مراتب را به بانک های عامل منعکس می کردند تا براساس مفاد بند ۴-۱ از قسمت «ب» بخش سوم مجموعه مقررات ارزی اقدام لازم به عمل آید.
وی در توضیح این نامه می گوید: وقتی برای اجرایی کردن این دستور اقدام کردیم متوجه شدیم که براساس این مجوز به هر راننده در طول سال فقط یک بار آن هم ۴۰۰دلار پرداخت می شود. بنابراین وزارت راه مجددا در تاریخ ۹۰.۱۱.۱۵ نامه اعتراضی به بانک مرکزی نوشت که این مبلغ بسیار ناچیز و… است که تاکنون هیچ پاسخی از بانک مرکزی دریافت نکرده ایم.
از وی هزینه ورودی برخی کشورهای آسیای میانه را می پرسم. می گوید: برای ورود به ترکمنستان بدون در نظر گرفتن رشوه هایی که باید بپردازیم، ۵۰۰دلار، ازبکستان ۱۵۰۰دلار و قزاقستان ۳۵۰۰ دلار. چون برای رسیدن به ازبکستان باید از ترکمنستان گذشت و برای رسیدن به قزاقستان، از ترکمنستان و ازبکستان. حال در نظر بگیرید که روزانه ۱۰۰ خودرو از این مرز می گذرد و همه آن ها ارز مورد نیازشان را از این ۳یا۴ نفر می خرند. حتی اگر به طور میانگین هر راننده ۲۰۰۰دلار خرید کند، روزانه ۲۰۰هزار دلار همین جا به فروش می رسد.تقریبا به همین میزان نیز از رانندگان ورودی به کشور دلار می خرند. یعنی روزانه ۴۰۰ هزار دلار این جا معامله می شود و سوال ما این است که اگر ارز قاچاق است این ها از کجا می آورند و چگونه به این آزادی فعالیت می کنند.
مسئولان گمرک چه می گویند؟
سعی می کنم پاسخ این سوال را از «رضا راستی» مدیرکل گمرک سرخس بپرسم ولی وی از همه چیز اظهار بی اطلاعی می کند و می گوید: تاکنون دلالان ارز مقابل در گمرک را ندیده و چون ۲ ماه است که مشغول به کار در این سمت شده در جریان این قضایا نیست.
به سراغ «جلیلی» مدیر پایانه سرخس نیز می روم. ظاهرا آن گونه که می گویند، وی در جریان ماجرا هست و اقداماتی نیز در این خصوص انجام داده ولی او نیز در ماموریت است.
در نهایت سری به بانک ملی مستقر در گمرک می زنم. یک باجه کوچک که فقط یک کارمند دارد، وقتی جریان را به او می گویم و می پرسم که آیا تبدیل پولی و اقدامات ارزی هم در این شعبه صورت می گیرد یا نه، می گوید: ما هیچ گونه ارزی واگذار نمی کنیم. هیچ کس هم به ما ارز نمی فروشد چون بیرون از گمرک می تواند خیلی گران تر بفروشد.
هوا به شدت سرد شده. بیرون که می آیم، هنوز آن راننده خاطی! التماس می کند و سه راننده دیگر واسطه شده اند تا دلالان ارز، به او دلار بدهند وگرنه امروز نمی تواند از مرز بگذرد و یک روز دیگر باید در گمرک بماند و باز فردا همین آش و همین کاسه. نمی دانم که مشکل به این آشکاری، مسئولان به دنبال چه می گردند؟