اخبار فرش ماشینی

ناگفته های استاد فرش؛ تار و پودهای قالی ایرانی از زبان حسن جوانشاهی

گاهی این همه نقش و نگار واقعاً آدم را خیالاتی می کند. انگار رج به رج آن ها در تماس چشم ها با سرپنجه ها که تار و پود آن را گره می زند، حرف ها دارد، مو به مو. حسن جوانشاهی یکی از صاحبان این سرپنجه ها و چشمان است. او بیش از نیم قرن ا ست که جز طرح قالی کشیدن، جز رج به رج زدن و دار کنار دار علم کردن کاری نکرده است. طراح و بافنده پیشکسوتی که در اردبیل هنر فرشبافی را آموخته از ۱۳ سالگی به مدت ۲۰ سال شاگرد استاد «عرب زاده» بوده و پس از آن از محضر استاد «زاویه» و «شیخ» نیز بهره برده است. رنگ روغن را در هنرستان کمال الملک آموخته و به تجربیاتش اضافه کرده و سال ها آنچه را در این مدت طولانی دریافته در دانشگاه های مختلف به دیگران آموخته است. جوانشاهی حرف های زیادی برای گفتن دارد. او باور دارد که از ارزش و اهمیت قالی ایرانی کم نشده است، اما آنچه فرش ایرانی نیاز دارد کنار گذاشتن فرش ماشینی نیست بلکه اهمیت دادن به هنر هنرمندان ایرانی است. برای همکلام شدن با او باید از میدان خراسان عبور کنی و بعد از کوچه پس کوچه های قدیمی خیابان طیب در انتهای کوچه ای باریک خانه ای قرار دارد که هم محل زندگی و هم کارگاه قالی بافی این بافنده پیشکسوت است. کارگاه کوچکی برای پیوند تار و پود و خلق اثر هنری بر دار قالی. او در ابتدای صحبت، ما را به ۲۵۰۰ سال پیش می برد و می گوید: «قدیمی ترین فرش دنیا با نام فرش «پازیریک» که در دره پازیریک در جنوب سیبری یافت شده است و زمان بافت آن به ۲۵۰۰ سال پیش برمی گردد، متعلق به ایرانیان است و این خود گواه این امر است که هنر فرش از قدیم در وجود ایرانیان بوده است.»

    هرچند روزگار نه چندان دور در بیشتر خانه ها دار قالی به پا بود و فرش ایرانی در دنیا خوش می درخشید، اما امروزه هنرمندان بافنده، در نقش های قالی هزار حرف ناگفته و درد پنهان دارندکه این هنرمند پیشکسوت درباره بخشی از آن ها می گوید: «فرش بخشی از میراث فرهنگی و معنوی ایرانیان است که سینه به سینه و طی سال ها به نسل های بعد منتقل شده است. از این رو نباید با بی توجهی و نبود حمایت باعث فراموشی آن شویم. از سوی دیگر ارزش قائل شدن برای هنرمندان به معنی ارج نهادن به هنر و فعالیت هنری آنهاست، چرا که آن ها حافظان هنر و فرهنگ ایرانی و منتقل کننده آن به آیندگان هستند. »

    جوانشاهی سه پسر و یک دختر دارد که هیچ کدام از آن ها به حرفه پدر روی نیاورده اند. علت را که از او جویا می شوم، توضیح می دهد: «این روز ها زندگی سخت شده و به همه چیز اقتصادی نگاه می شود. درحالی که نگاه من به قالی بافی نه اقتصادی بوده و نه آنی. در نظرمن قالی فقط یک زیرانداز گران قیمت نیست، به خاطر ظرافت و هنری که در آن به کار می رود، ارزش معنوی آن، بیش از قیمت مادی آن است. روح و جان من در طی سال ها چنان با تار و پود قالی درهم آمیخته شده که نمی توانم آن را رها کنم، درواقع من با عشق و علاقه این کار را دنبال می کنم. اما با جدیت می گویم که به هیچ کدام از فرزندانم اجازه نداده ام حتی یک گره کوچک به دار قالی بزنند و به دنبال این هنر بروند، چون همان طور که گفتم، آینده چندانی برای این حرفه حداقل این روز ها نمی بینم.»

    کارگاه کوچک و صمیمی استاد جوانشاهی در گوشه ای از جنوب شهر تهران، فارغ از همه شلوغی ها، اتاقکی روی پشت بام ساختمان است؛ وقتی در آن و روبه روی دار می نشیند زیر لب زمزمه می کند: «هنرمند ایرانی، از ته دل و با عشق، قالی می بافد. کاری که سینه به سینه، از قرن ها قبل به ما رسیده، ولی متاسفانه کشورهای رقیب، برخی استادکاران ما را با حقوق کلان جذب کرده اند و به وسیله آنها، طرح های معروف و اصیل ایرانی را در کشورشان کپی برمی دارند که این آفت بزرگی برای هنر فرش اصیل ایرانی است.» او در توضیح بیشتر این معضل می گوید: «پراکندگی فرش و طراحی فرش ایران به جایی رسیده است که نقش های فرش ایران در هندوستان کپی می شود و با کپی طرح فرش ایرانی فرش های ایرانی در هندوستان بافته می شود. نکته تاسف بار دیگر این است که برخی از طراحان فرش ایران و نیز بافندگان ایرانی در کشورهای چین و هندوستان به بافت فرش با نقش های ایرانی می پردازند. برخی از طراحان فرش ایران نیز برای انتقال نقش هایی از فرش های ایرانی به دیگر کشورها دعوت شدند.»

    جوانشاهی درباره تعهد طراحان فرش ایرانی نسبت به هنرشان تاکید می کند: «طراحان ما باید به فرش ایرانی و نقشه های کم نظیر فرش های ایران متعهد باشند. طرح های ایرانی باید به نسل های آینده انتقال داده شود، بنابراین با حفظ این طرح ها به عنوان شناسنامه ایران به هیچ وجه نباید آن ها فروخته شوند. فرش ایران نگین هنر دنیاست و نباید آن را دستخوش کم لطفی قرار داد و آن را با بی توجهی از بین برد.»

    او در پاسخ به سوالم درباره این که امروز چه تعداد طراح فرش در ایران وجود دارد، می گوید: «تعداد طراحان فرش امروز در حال حاضر به دلیل آن که سفارش چندانی برای طراحی فرش داده نمی شود زیاد نیست. متاسفانه تعداد بافنده ها نیز کم کم در حال کاسته شدن است. بسیار تاسف بار است که بگوییم از حدود ۱۲ میلیون بافنده تنها ۲ میلیون و ۶۰۰ نفر بافنده باقی مانده است و این اصلاً مطلوب نیست. برای احیای دوباره طراحی فرش در ایران و رونق بافندگی می بایست برنامه ریزی اصولی تری صورت گیرد. متاسفانه هنرمندان جوان که به نوعی طراحی فرش را فراگرفته اند هم چندان تمایلی به پرداختن به آنچه آموخته اند ندارند. اگر طراحی فرش را در نیابیم در آینده ای نزدیک شاهد از بین رفتن این هنر در ایران خواهیم بود.»

آیا میدانستید مجله نساجی کهن تنها مجله تخصصی فرش ماشینی و نساجی ایران است؟ نسخه پی دی اف آخرین مجلات از اینجا قابل دریافت است.

    این طراح و بافنده پیشکسوت ادامه می دهد: «در حال حاضر طراحی فرش در ایران بسیار کم شده است و در حقیقت در ایران بازار طراحی چندان رونقی ندارد و استقبال زیادی از طراحی فرش صورت نمی گیرد. در دوره معاصر همه چیز رایانه ای شده است به عبارت دیگر در طراحی فرش دیگر از شیوه های سنتی استفاده نمی شود. متاسفانه نکته تاسف بار این است که تقریباً تمامی دانشجویان که این رشته را گذرانده اند، اصلاً حاضر به انتخاب طراحی فرش به عنوان پایان نامه نیستند و همین امر موجب فراموش شدن این هنر در ایران می شود.»

    در ادامه این گفت وگو وقتی به اشتباه به جای هنر فرش بافی از کلمه صنعت فرش استفاده می کنم مکدر می شود و می گوید: «خواهش می کنم تا من زنده هستم پیش من از کلمه صنعت استفاده نکنید. فرش بدون شک از ارزشمند ترین هنرهای ایران است اما در حال حاضر متاسفانه با افتادن این هنر به دست تاجران ارزش و اعتبار آن بسیار کم و طوری شده که شما به آن به جای هنر صنعت می گویید و این از نظر من بسیار آزار دهنده است. نگاه صنعتی داشتن به این هنر سنتی و اصیل ایرانی به آن لطمه می زند.»

    جهانشاهی ادامه می دهد: «وزارت بازرگانی هم به عنوان متولی این بخش، نگاه صنعتی به فرش دارد. در حالی که فرش بافی هنرهایی چون طراحی، رنگ آمیزی، مینیاتور، کتیبه نویسی و چندین هنر دیگر را نیز در خود دارد. به نظر من، این هنر نه تنها طی سال های گذشته رشد نکرده بلکه در سراشیبی قرار گرفته و در صورت بی توجهی به مرور از بین خواهد رفت.همان طور که بسیاری از استادان این رشته به خاطر مشکلات مالی و عدم رونق بازار فروش فرش دستباف این رشته را رها کرده اند.»

    وقتی از مشکلات کار بافندگی می پرسم، از سردرگمی بافنده ها نسبت به یک مرجع مشخص برای تصمیم گیری درباره آن ها می گوید و توضیح می دهد: «برای بافنده ها چند ارگان مختلف تصمیم گیری می کنند و متولی هستند. شهرداری از یک سو، فنی و حرفه ای از سوی دیگر، موزه فرش و میراث فرهنگی هم به نوعی مدعی اند. وزارت بازرگانی هم خود را مسئول فرش ایرانی می داند. خلاصه فعالان این عرصه از یک سو باید برای بیمه شدن از سازمان فنی و حرفه ای گواهی داشته باشند، از سوی دیگر باید بابت عضویت در اتحادیه بافندگان فرش دستباف هر ماه مبلغی را به این نهاد پرداخت کنند. ضمن این که وزارت بازرگانی درباره بسیاری از بخش های آن تصمیم گیری می کند. با وجود تمام این متولیان، به نظر می رسد، بافنده بی سرپرست مانده است. ضمن این که عدم دلسوزی و توجه به قالیبافی که نگین هنرهای ایرانی محسوب می شود، این میراث کهن و ارزشمند پیشینیان را با خطر نابودی روبه رو کرده است.»

    او ادامه می دهد: «بسیاری از طرح های زیبا و بزرگ به خاطر نبود حمایت و مشکلات مالی، نیمه تمام مانده است. نهادهای متولی می توانند با پرداخت وام و یا ارائه سفارش بافندگان را به خلق آثار تشویق کنند و یا با برگزاری نمایشگاه های مختلف و دعوت از سفرا، تجار، دیپلمات های خارجی و همین طور مجموعه داران هنری به فروش و رونق تولیدات بافندگان کمک کنند.»

    نکته دیگری که همیشه در خبر ها چشمم به آن افتاده این است که کمتر حراجی در دنیا برگزار شده که فرش ایرانی رکورد جدیدی در آن به ثبت نرسانده باشد. بنابراین به سراغ وضعیت استقبال از فرش های دستباف در ایران می روم و درباره آن از جهانشاهی می پرسم که می گوید: «در ایام گذشته تک بافنده ها آثار نیمه کاره خود را در نمایشگاه ها عرضه می کردند و خریداران و تجار ضمن عقد قرارداد آن ها را خریداری می کردند. ضمن این که خانه همه ایرانیان با فرش دستباف تزئین شده بود. اما امروز بیشتر خانه ها را فرش ماشینی پرکرده است و این باعث می شود، کودکان این نسل و نسل های آینده هیچ شناختی از هنر ایرانی فرش بافی نداشته باشند.»

    بحث های اقتصادی این روز ها آنقدر داغ است که شاید کسانی که کمترین قرابت را با اقتصاد دارند هم درباره آن ساعت ها حرف می زنند و وقتی من هم پای گرانی را وسط می کشم و می گویم گرانی فرش دستباف در مقایسه با فرش های ماشینی دلیل کاهش گرایش مردم به خرید این کالااست، می گوید: «اگر نهادهای متولی مثل اتحادیه بافندگان، نخ ابریشم و سایر تسهیلات را به راحتی در اختیار بافندگان قرار دهد و هزینه های تولید کاهش پیدا کند، شاید همه افراد جامعه توان خرید فرش دستباف را داشته باشند. ضمن این که بسیاری از مردم همواره به فکر پس انداز و ذخیره کردن سرمایه های خود هستند و با نوسانی که در سایر عرصه های اقتصادی وجود دارد به نظر می رسد فرش مطمئن ترین راه برای سرمایه گذاری باشد.»

    جوانشاهی حرف های زیاد، ساده، اما مهمی دارد و در این میان ما وسیله ای برای رساندن این حرف ها به گوش مردم ومسئولان هستیم. بنابراین به او می گویم حرف آخرش را با مردم و مسئولان بگوید. او در پاسخ اشاره می کند که تا به اینجا هر چه گفته، برای مسئولان است، اما مردم هم بدانند که «نزدیک به ۶۰ سال است فرش ماشینی بلای فرش دستباف ما شده است. خیلی از خانواده هستند که نمی دانند فرش ماشینی چه ضررهایی برای مردم دارد. نمی خواهم سیاه نمایی درباره فرش ماشینی کنم، اما به نظرم بد نیست مردم بدانند که فرش ماشینی کلاً از پلی استر است یعنی مواد نفتی دارد. وقتی که روی آن راه می رویم ۶ ولت برق تولید می کند. یعنی شب روی آن بخوابند دچار مریضی های مختلفی مثل کمر درد و یا پا درد می شوند چون تماماً مواد شیمیایی است. همچنین خاکی که از آن بلند می شود سرطان زا است اما فرش دستباف روح دارد و هیچ کدام از این مشکلات را به وجود نمی آورد.» صحبت های استاد جوانشاهی ما را به زمان حال و آماده باش برای آینده سوق داد. خیلی ساده و البته دقیق مشکلاتی را مطرح کرد که اگر دست نجنبانیم شاید زمان را برای آه کشیدن از دست بدهیم. جبرانش هم سخت نیست دوباره نگاه کنیم؛ فرش ایرانی هنر است نه صنعت.

نویسنده: علیرضا مرادی

اشتراک رایگان سالانه مجله کهن

جهت دریافت اشتراک رایگان سالانه مجله نساجی و فرش ماشینی کهن در فرم زیر ثبت نام کنید

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
×