مقالات نساجینساجی و مردم

شکوه نساجی ایران : نساجی هخامنشیان

گردآوری و نگارش: اکبر شیرزاده اصفهانی
عضو هیأت مدیره جامعه کارشناسان نساجی اصفهان، استاد دانشگاه و مؤلف کتب نساجی

در تجسس باستان شناسان و متخصصین در بازمانده های تاریخی ایران، نتایج بسیار ارزنده ای از قدمت تاریخی صنعت نساجی این مملکت به دست آمده که با استفاده از مطالب آنها مقاله پژوهشی خود را ارائه می نمایم.

هردوت، نویسنده و مورخ یونانی می نویسد: پرچم امپراطوری رم را ایرانیان بافتند و به آنها هدیه دادند. باز می نویسد: گرچه تا ۲۰۰۰ سال چینی ها فن ابریشم را ضمن مخفی کردن طرز تهیه آن در دست داشتند، ولی پارچه های ابریشمی بافته شده در ایران را به تن می نمودند و افتخار می کردند که بافت مردم ایران را به تن دارند.

در تمام متون افسانه ایران از شاهنامه فردوسی گرفته تا اوستا و یا خداینامه، فن پارچه بافی و استفاده از پشم و موی حیوانات را برای رشتن و بافتن به ایرانیان قدیم و شاهان سلسله پیشدادی نسبت می دهند. گذشته از این متون افسانه ای که در واقع جزئی از حقیقت محسوب می شوند، تاریخ گذشته صنعت نساجی در ایران مربوط به گذشته های بسیار دور تاریخ این سرزمین می باشد. بهترین مدرکی که در این زمینه ارائه می شود، بیشتر مربوط به نقوش حجاری شده و یا مجسمه هایی است که از گوشه و کنار ایران پیدا شده است.

در ایران قدیم قبل از اسلام نساجی و رنگرزی پارچه دارای سنت های بسیار قدیمی می باشد. رنگرزان و نساجان دارای یک صفت معین و مشخص بودند. پارچه های ایران در آن روزگار بسیار معروف بوده است. اولین مدرک را می توان از تاریخ هردوت و نوشته های پلوتارک به دست آورد.

آیا میدانستید مجله نساجی کهن تنها مجله تخصصی فرش ماشینی و نساجی ایران است؟ نسخه پی دی اف آخرین مجلات از اینجا قابل دریافت است.

وقتی سپاهیان اسکندر وارد ایران شدند، پلوتارک مورخ معروف که شرح فتوحات او را می نویسد، در بین اشیایی که سپاهیان اسکندر به غنیمت بردند، از پنج هزار تالنت (هر تالنت معادل ۲۶۰ کیلوگرم) پارچه ارغوانی نام می برد که حتی ۱۲۰ سال پس از آن تاریخ، کوچک ترین لطمه ای به پارچه ها از نظر رنگ و استحکام وارد نشده است. در این زمینه پلوتارک اضافه می کند که «ثبات رنگ و استحکام پارچه ها به مناسبت آن است که ایرانیان از مخلوط عسل و موم به منظور شفاف نگاه داشتن رنگ استفاده می کنند. و همچنین در مورد پارچه های سفید رنگ نشده، از یک نوع موم و یا صمغ استفاده می شود. در اثر این عملیات، پارچه مدت ها بدون لطمه باقی می ماند.»

گفته پلوتارک از دو جهت قابل برسی است. یکی آن که ثبات رنگ پارچه های ایران در مقابل نور و هوا تا چه اندازه بوده است، و دیگر این که ایرانیان قدیم به مواد تکمیلی در رنگرزی و نساجی آشنایی داشته و در بهتر نمودن تولید استفاده می نمودند.

تاریخ مفصل هردوت که پس از پلوتارک نوشته شده است، باز در صفحات و فصول زیادی اشاره به صنعت پارچه بافی ایران کرده و به طور غیر مستقیم از شهرت پارچه های ایران آن دوره سخن به میان می آورد و با در نظر گرفتن این که گفته های هردوت درباره ایرانیان آن روز خالی از کینه و تعصب نیست، می توان بهتر به سندیت نوشته های او در مورد صنعت نساجی ایران پی برد.

به طور مثال از حیله ای که شاه ایران، کمبوجیه برای اغوای شاه حبشه به کار برده، چنین صحبت می کند که شاه ایران هدایایی همراه با جاسوسان خود نزد شاه حبشه فرستاد که در میان آنها پارچه های حریر بسیار نفیس با رنگ قرمز وجود داشت. همچنین هردوت از زن پادشاه پارس چنین یاد می کند: زن او استریس، یک ردای زیبایی به او داد که از چندین رنگ تشکیل شده و با دستان خود آن را بافته بود.

در صفحه ۵۵۹ ترجمه فارسی تاریخ ویل دورانت نوشته شده: «در ضمن کاوش های شوش، نقش دیواری تیراندازان به دست آمده که به احتمال قوی صورت جاودانان، یعنی سربازان و پاسبانان خاص شاهنشاه ایران را نشان می دهد. در ضمن تماشای نقش، چنین به نظر می رسد که این تیراندازان با شکوه بیش از آن که قصد جنگ داشته باشند، ‌خود را آراسته اند تا در جشن درباری شرکت کنند و جامه هایی بر تن دارند که با رنگ درخشان خود توجه را جلب می کند.» “آن چه که از عکس این نقش دیواری می توان یافت، آن است که لباس های این سربازان از چندین رنگ تشکیل شده است و چنین پیداست که طرح آن نوعی چاپ قالب و یا یک نوع چاپ باتیک دخالت داشته است.

هنر ایران در صنعت نساجی تنها مربوط به پارچه و تهیه لباس نبوده، بلکه در قالی بافی نیز ایران آن روز سرآمد همه ملل آن دوره بوده است. دو نمونه از قالی ایران مربوط به دوره هخامنشی در موزه آرمینتاژ لنینگراد می باشد.
نمونه اول مربوط به یک قالی است که در کناره های مغولستان خارجی به وسیله پروفسور رودن کو کشف گردیده و تقریباً سالم به جای مانده است.

این قالی که مربوط به زمان هخامنشیان است، به عنوان پوشش اسب به کار می رفته و اندازه های آن ۱.۸۳×۲ متر می باشد و در هر سانتی متر مربع ۳۶ گره دارد. گره ها را از پشت زده و پرز را از رو چیده اند. حاشیه بیرون آن نقش مکرر کوچکی است که جانور افسانه ای بالداری را نشان می دهد و پس از آن یک ردیف سوار می آیند که یک در میان یا بر اسب نشسته و یا در کنار آن در حال راه رفتن می باشند. سپس یک ردیف گوزن خال دار و باز همان نقش مکرر جانور بالدار دیده می شود و پس از آن متن است که چند ردیف موازی گل و برگ تشکیل شده است.

در میان این نقش ها، به ویژه مردانی که بر کنار اسب راه می روند، آشکارا نقش های تخت جمشید را به یاد می آورند. پروفسور رودن کو معتقد است که این قالی کار ماد یا پارس و یا پارت خراسان قدیم است. رنگ هایی که در آن به کار رفته، عبارت است از سرخ تیره، سبز، آبی، زرد کمرنگ، نارنجی و… . از کتاب قالی ایران صفحه ۸ و ۹، نوشته آقای ی. آذین.
همچنین قالی دیگری به وسیله یک هیأت اکتشافی به رهبری کوزلف از زیر یخ های سیبری بیرون کشیده شد. این قالی دارای رنگ آبی سیر می باشد و تاریخ آن مساوی سال سوم میلاد است.

طراحی و مهندسی کارخانه های تولید پلی استر
طراحی و مهندسی کارخانه های تولید پلی استر

متأسفانه در تمام مدارک موجود، مطلبی راجع به کارگاه های ریسندگی و بافندگی و یا رنگرزی در زمان هخامنشیان و پیش از آنها وجود ندارد.

و آنچه که به دست ما رسیده است، مدارک راجع به وجود انواع پارچه ها و یا طرز لباس پوشیدن شاهان هخامنشی و رنگ و جلال آنها بوده است. کنت کورت در مورد لباس های شاهان هخامنشی می نویسد: تزئینات لباس های شاهی زینت های دیگران را از خاطر می زدود و قبای ارغوان شاه در وسط با نقره ملیله دوزی شده بود و روی آن ردایی می پوشید که از زر می درخشید و مزین بود به دو عقاب که یکی روی دیگری افتاده و با منقار به دیگری ضربت می زد و هر دو عقاب از زر بافته می شد. هم چنین از کمربند زرین شاه شمشیری آویخته بود که غلافش تماماً مرصع و خود کمربند شبیه کمربند زنان بود. تاج شاهان را داریس می نامیدند که مورخان یونانی آن را (یتار) نوشته اند و تاج داریوش بزرگ دیهیمی بود به رنگ آبی و سفید…

در مورد لباس سربازان، آن طور که هردوت می نویسد، کلاه نمدی موسوم به تیاراس بر سر می گذاشتند و قبای الوان آستین داری در بر می کردند که در آن پولک هایی از آهن، مثل فلس ماهی ترتیب داده شده بود و در پا زیر جامه ای استعمال می نمودند. بر روی شال کمر کارد یا خنجری هم آویزان بود. لباس رو عبارت بود از شلوار سه قسمتی و کمر چین دو قسمتی که انتهایش تا زانو می رسید.

لباس زیر سپاهیان سفید بود و لباس رو به رنگ های گوناگون، جامه تابستانی ارغوانی یا بنفش و جامه زمستانی از رنگ های مختلف بود. دامن های آنها بلند و تا نصف ساق زانو را می گرفت و پارچه ای از کتان به دور سر می پیچیدند و روی سر خود اشیایی تجملی از طلا و نقره نصب می نمودند. روحانیون در دوره هخامنشی پوشاک مخصوصی داشتند که از لباس سایر طبقات متمایز بود. کلاه این طبقه، موی سر و شانه ها را می پوشانید و نیم تنه آنها تا زانو پایین می آمد. سایر قسمت های لباس روحانیون به لباس مردم عادی شباهت داشت.

غالب مردم در دوره هخامنشی لباس هایی مانند لباس مادها که سلف ایشان بودند، بر تن می کردند و خود را با زیور آلات می آراستند. شلوار سه قسمتی و پیراهن کتانی و لباس رو که به مناسبت سرما و گرما کلفت و نازک می شد و آستین آنها دست ها را می پوشانید و کمربندی بر میان خود می بستند.

گفته ویل دورانت شاید از روی تاریخ و یادداشت هایی باشد که گزنفون از خود به یادگار گذاشته است. دوران سلوکی ها و اشکانیان، دوره توقف و رکود صنعت و حرفه های مختلف در ایران بود. در این دوره تنها اثری که در دست می باشد، چند تکه پارچه ابریشمی است که به همراه قطعه پارچه های بافته شده در چین ضمن کشفیات ناحیه لولان در منتهی الیه شرقی ایران امروز به دست آمده است. در این قطعه پارچه ها که گمان می رود از بافته های قسمت شرقی امپراطوری اشکانی باشد، نقش یک درخت مو دیده می شود که دارای شاخه های پیچ در پیچ است و قسمت های باز را برگ و خوشه انگور پر کرده است. طرح هایی نیز از یک مرغ خیالی و قوچ بر روی پارچه های مذکور دیده می شود.

راولنس و پلوتارک نوشته اند که از جمله بافته هایی که در دوره اشکانیان به روم صادر می شد، قالی و قالیچه و پارچه ابریشمی بود که در روم و ممالک آفریقای شمالی به بهای گزاف فروخته می شد و انواع پارچه های پشمی و شال های بافت ایران به ممالک غربی صادر می شد.

در این دوره در ایران صنعت بافت ابریشم تازه رواج پیدا کرده بود. ابریشم به صورت خام از چین و شرق آسیا وارد ایران می شد و در اینجا بافته و به مصرف می رسید. لباس اشکانیان با ادوار قبلی خود فرق زیادی نکرده بود و لباس مادها را می پوشیدند و شلوار گشادی به پا می کردند. مجسمه مفرغی که از نواحی خوزستان پیدا شد و فعلاً در موزه ایران باستان نگهداری می شود، شکل لباس اشکانیان را به ترتیب گفته شده در بالا نشان می دهد.

هم چنین در نقاشی هایی که از بقایای خرابه های قصرهای اشکانی که در آشور به دست آمده است، تصویر شاه و ملکه دیده می شود. رنگ لباس آنها ارغوانی است و رنگ های دیگری نیز در آنها به کار گرفته شده است. لباس طبقه مغان عبارت بود از رداهای بلند که تا زیر زانو می رسید و در قسمت میان چین خورده و شلوار آنان از دو شلوار جداگانه بر روی هم تشکیل می شد.

 

اشتراک رایگان سالانه مجله کهن

جهت دریافت اشتراک رایگان سالانه مجله نساجی و فرش ماشینی کهن در فرم زیر ثبت نام کنید

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
×