فرش استان مرکزی در مسیر نابودی
” حرکت با چراغ خاموش دولتمردان در مسیر احیا فرش دستباف و قصه فراموش شده هنرمندان ”
صدای آهنگین و موزون دختران نوجوان و زنانی که در عنفوان جوانی به پیری نشستهاند با صدای کوبش سخت شانه در هم میآمیزد و چون سرودی خوشآهنگ از لابلای درهای چوبین و پنجرههای کوتاه کارگاه بافت به گوش میرسد
دو دانه قرمز ،سه تا آبی ، چهار دانه سفید ، سه تا آبی – بزن دوباره چهار بار ، دو دانه قرمز ، سه تا آبی ….. صدای آهنگین و موزون دختران نوجوان و زنانی که در عنفوان جوانی به پیری نشستهاند با صدای کوبش سخت شانه بر گرههای زرین که هر یک حکایتی از قصههای ناگفته در دل دارند در هم میآمیزد و چون سرودی خوشآهنگ که در آن حزنی پنهان نهفته از لابلای درهای چوبین و پنجرههای کوتاه کارگاه بافت به گوش میرسد . تلالو نور خورشید که سپیده صبح را سلام گفته از روزنههای باریک خود را به دار قالی میرساند ، تا بر درخشش هنر سرانگشتان کوچکی که زبر و ضمخت شدهاند بیفزاید . در کارگاههای قالی بافی شرکت فرش اراک و در اتاقهای ۱۲ ، ۱۵ و ۲۴ متری بر روی چوبهایی که به عنوان نشیمنگاه در کنار دارهای کوتاه و بلند تعبیه شدهاند روزی گروه منظم دو نفره ، سه نفره و چهار نفرهای که دستانشان با یک آهنگ و با یک صدا با سرعتی یکنواخت خامههای رنگین را گره زده ، با چاقو بریده و سپس با ضربه یکنواخت شانه میکوبید به گوش میرسیدو در میان آن موسیقی درد و امید صفهای منظم نخهای رنگ شده آویخته که از آنها قطرههای زمردین ، فیروزی و لاجوردی بر زمین چکیده و نقش میبست هارمونی زیبایی از رنگ و آهنگ را در فضای گسترده شرکت فرش اراک به تصویر میکشید . امروز اما از آن همه زیبایی و تکرار صدا و بوی خوش خامه آمیخته در آب جوشان و گیاهان رنگی هیچ اثری در فضای ۳۵۰۰ متری شرکت فرش نمیتوان یافت . هیچ اثری از کارگاههای قدیمی به چشم نمیخورد و از ساختمان نوساز کنونی که در اتاقهایش بسته شده حتی زوزه باد نیز به گوش نمیرسد . شرکت فرش اراک که روزی با ۱۲۰۰ دار قالی ، رنگرزخانه ، کارگاه رفو و …. به هنر فرش دستباف جان میبخشید کمکم رو به تعطیلی میگذارد و تنها با ۴ نیرو ، یک رئیس، یک حسابدار ، یک کارشناس فنی که راننده و انباردار و مأمور تدارکات نیز میباشد و یک نیروی خدماتی آخرین نفسهای بودن را شماره میکند .
” از ۱۲۰۰ دار قالی دیروز کمتر از ۱۸۰ دار باقی مانده ”
حقدادی رئیس سابق شرکت فرش اراک که از شرکت فرش به عنوان اولین مرکز رسمی ساماندهی مبحث فرش دستباف در کشور از گذشتههای بسیار دور یاد میکند میگوید : زمین شرکت فرش اراک به وسعت ۳۵۰۰ متر توسط مرحوم یدالله ترکمانی درسال ۱۳۳۰ خریداری و بنای اولیه آن در ساختمانی نه چندان بزرگ برای بخش اداری و کارگاههای تولید و بافت ، طراحی ، رنگرزی ، انبار نگهداری خامه و … شکل گرفت . حقدادی بزرگترین فضاها را مربوط به کارگاههای بافت عنوان کرده و میگوید : تا آن زمان هنر بافت فرش خانگی و سنتی در منازل شهری و روستایی انجام میشد و برای اولین بار در کشور مرحوم ترکمانی با شناسایی هنرمندان زبده و دعوت از آنان برای آموزش کارگاههای متمرکز را در مکان شرکت فرش احیا کرد وبا توسعه این کار در مدت زمانی بسیار کوتاه چند دار قالی و تعداد انگشت شمار بافنده را به ۱۲۰۰ دار و بیش از ۱۵۰۰ بافنده در سراسر شهرستان اراک رساند . حقدادی که مرگ تدریجی هنر فرش را حاصل بی برنامگی مسئولان مرتبط حوزه فرش به این هنر بومی و ملی و به انزوا کشانده شدن شرکت فرش ایران که در ابتدا بصورت سهامی ۴۹ درصد خصوصی و ۵۱ درصد دولتی اداره میشد میداند از تعطیلی کارگاههای بافت شرکت ( متمرکز ) و بافتهای خانگی ( نیمه متمرکز ) با حسرت سخن به میان آورده و اظهار میدارد : از آن همه کارگاه و بافنده شرکت امروز کمتر از ۱۸۰ دار قالی و با همین تعداد بافنده در استان باقی مانده که ناشی از ضعف مدیریت و تکیه صرف بر صادرات نفتی و بیتوجهی به این هنر درآمدزا میباشد . او از فرشهای شرکت به عنوان محصولات هنری آنتیک و عتیقه یاد میکند و میگوید : سالهاست که مسئولین به دنبال شناسنامهدار کردن فرش هستند در حالی که این امر از ایام دیرین و از زمان تولد شرکت فرش در کشور به مرحله اجرا درآمده و امروز در هر کجای دنیا که فرش ایرانی محصول شرکت فرش وجود دارد دارای شناسنامه بافت است که در آن به جز مشخصات نقشه و طرح ، نام هنرمند بافنده که شاید امروز همراه با رنج و گذشت ایام به دیار خفتگان کوچ کرده و یا در محرومیت در انزوا روزهای زندگی را شماره میکند آمده است .
حقدادی رقم صادرات و درآمد حاصل از فروش فرش را کفه سنگین درآمدی کشور در گذشته میداند و با آهی از سر حسرت تعطیل شدن صادرات فرش و زدن چوب حراج به شرکت فرش ایران برای اجرای آن چه خصوصی سازی و اصل ۴۴ عنوان میکنند را مجلس ختمی خاموش بر دارهای آویخته فرش میداند . این پیر هنر در کنار سوء مدیریت موازی کارهای صورت گرفته در راستای هنر فرش دستباف از طریق نهادها و سازمانهای دیگر ، واگذاری شرکت به سازمان بازرگانی بی توجه با بحث صادرات و وابستگی صرف به صادرات نفتی ، شرایط غیر استاندارد کارگاههای بافت موجود ، مشکل بیمه بافندگان و هنرمندان عرصه فرش را از جمله علل اصلی زوال و نابودی این هنر در کشور و در استان مرکزی میداند و معتقد است اگر بودجه و اعتباری که برای فرش هزینه میکردند را در جهت حمایت شرکت فرش که قدمت دیرینه در تولید فرش با کیفیت و با کمیت بالا داشت میدادند با تربیت هنرمندان آموزش دیده در کنار مدیران دوره دیده این هنر روی پا میماند و هنوز در بازارهای جهانی حرفی برای گفتن داشت. او میگوید : هنوز در فروشگاههای معتبر عرضه فرش در دنیا فرشهای ساروق ، مستوفی و گل بته اراک زینت بخش دیوارهاست و حرفی برای گفتن دارد .
” شرکت فرش اراک و ۳ نیرو ”
هرچند اتاقهای خالی و در بسته ، کارگاههای بدون بافنده و محوطه خالی ساختمان ۳۰۰۰ متری شرکت فرش که در بازسازی کمی عقب نشینی داشته نیز از تعطیلی این مرکز قدیمی تولید فرش حکایت میکند اما صحبتهای سروش رئیس کنونی شرکت فرش اراک که همین تعداد را هم زیاد میداند بر حقیقت تلخ مرگ تدریجی صنعت فرش دستباف در تنها مرکز ساماندهی این هنر که قدمت دیرینه داردمهر تایید میزند . سروش که در کنار یک حسابدار و انبارداری که هم ناظر فنی هم کارپرداز و هم راننده شرکت است بر تولید در کارگاههایی خارج از شرکت ( غیر متمرکز و خانگی ) ۱۸۰ بافنده را تحت پوشش دارد میگوید : این اقدام در راستای کوچک سازی دولت انجام شده و مشکلی از نظر کاری نداریم . او تهیه خامه و تارو پود و دار و سرکشی به بافندگان را با همین نیروها کافی دانسته و میگوید : به زودی شرکت فرش به بخش خصوصی فروخته میشود و زمزمهها از قیمتگذاری ۸۰ میلیارد تومانی این شرکت در بازار سهام خبر میدهد .
” صادرات صفر فرش در سال ۸۸ ”
در حالی که شرکت فرش که تنها تولید کننده فرشهای شناسنامهدار و با کیفیت بالا از دیرباز بوده آخرین روزهای رو به تعطیلی رفتن را شماره میکند رئیس سازمان بازرگانی استان مرکزی که عهدهداری اداره فرش در این سازمان با تصمیمات جدید دولت نهم به سازمان متبوعش واگذار شده و امروز به عنوان متولی صنعت فرش دستباف بطور رسمی فعالیت دارد از رکود تولید و حضور در بازارهای جهانی فرشهای استان خبر میدهد و میگوید : در سال ۸۲ با روند نزولی صادرات متاسفانه در سال ۸۸ عدد صادرات ما نزدیک به صفر بود
” مشکلات بانکی مانعی در مسیر توسعه تولید ”
فراهانی یکی از تولید کنندگان فرش دستباف که چهار کارگاه متمرکز در یکی از شهرهای استان دارد به عنوان یکی از کارمندان بازنشسته شرکت فرش میگوید : اگر مسئولین به جای موازیکاری در بحث اختصاص اعتبارات تولید فرش دستباف در جهاد ، کمیته امداد ، بازرگانی و … هزینه را در یک جا صرف کرده و به شرکت فرش بها میدادند رقبای جهانی نمیتوانستند این گونه به بازار فرش ایران لطمه وارد سازند . او بالا بودن هزینه تمام شده تولید ، پائین بودن دستمزد بافندگان، استفاده از مواد اولیه نامرغوب و بیتوجهی به کیفیت تولید فرش را در کنار دستبرد جهانی تولیدکنندگان در چین ، هند و … از نقشههای ایران به نام خودشان و جانشین شدن فرش ماشینی به جای دستباف در داخل را از مهمترین عوامل رکود تولید و حذف فرش ایران در بازارهای جهانی دانسته و میگوید : حمایتهای دولت از تولید کننده فقط در قالب تسهیلات است که قوانین بانکی موجود ، سود بالا و مدت پرداخت کوتاه ( تسهیلات ۲۰ تا ۵۰ میلیون تومانی با سود ۱۲ درصد و بازپرداخت ۲۴ ماهه ) دست تولید کننده را برای تولید میبندد .
” بیمه درمانی نیاز گم شده بافندگان در تصمیم گیریهای کلان کشوری ”
بافندگان که در چرخه تولید فرش دستباف عنصر حیاتی و جان دهنده این هنر زیبا هستند و فرش جان و روح خود را از سرانگشتان مجروح و زخم دیده آنان یافته است مظلومترین بخش این چرخه از تولید تا عرضه هستند . نرگس که در جشنواره فرش دستباف به عنوان یک بافنده هنرمند در صندلی حاضرین جای گرفته و به گفته خودش بافت فرش را از ۵ سالگی شروع کرده چشمان قرمز شدهاش را که در پشت شیشه ذرهبینی ضخیم پنهان شده از نگاههای خیرهام میدزدد و میگوید : مادرم مرا بغل میکرد و روی چوب دار کنار قالی مینشاند تا گره بزنم و ببافم . او دستان پر از زخم ، خراشیده ، زبر و قرمز شدهاش را که نازکی پوست بر آن هویداست را نشان داده و میگوید : برای آن که قطرات خون سرانگشتانم بر روی خامه سفید و رنگی ننشیند مادرم در خراشها خاک تیمم میریخت تا زود جوش بخورد . او که امروز از بیماری سل ، درد پشت و کمر ، چشمان کمسو شده و ناراحتیهای حاصل از طولانی نشستن در پشت دار در حالی که کودکی را در شکم حمل میکرده رنج میبرد و باید در آستانه بازنشستگی قرار گیرد چیزی اندک از بیمه بازنشستگی آن چه دولت مرحمت فرموده میداند و میگوید : درآمدم اجازه نمیدهد بتوانم خودم را بیمه کنم . او نیز چون دیگر بافندگان بیمه درمانی را فصل گم شده حقوق فراموش شده بافندگان و هنرمندان عرصه تولید فرش دستباف میداند در خانه نرگس که از ۵ سالگی تا امروز ۴۵ سالگی یک ریز و پی در پی فرش بافته حتی یک ذرع نیم بافت دست او یافت نمیشود و هنوز در خانهای استیجاری هر سال نگران پایان قرارداد صاحبخانه و کوچی دیگر است . نرگس و نرگسهای دیگر چون او خیلی زودعمری به کوتاهی گل نرگس با رنجهای ناگفته و دردهای پنهان در دل خاک برای همیشه خواهند آرمید تا هنوز دولتیان بر سر تغییرات جدید برای اعتلای این هنر ، مهر تعطیلی بر سر در یک سازمان زده و سازمان نوپای دیگر را افتتاح کنند تا با جایگزین کردن چندین متولی اداره فرش در بازرگانی ، مرکز ملی فرش سازمان بازرگانی ، خانه فرش اتاق بازرگانی ، اتحادیه تولید کنندگان فرش ، تعاونیهای کمیته امداد و بهزیستی به جای شرکت فرش ظاهراً هنر فرش دستباف احیا شود !!؟