اخبار نساجیمقالات نساجی

منچستر (شهر پنبه)، اولین شهر صنعتی جهان

تهیه و نگارش: دکتر امیررضا باودر

تهیه و نگارش: دکتر امیررضا باودر

داستان ظهور منچستر بعنوان اولین شهر صنعتی جهان همچنین داستان سرمایه‌داری صنعتی جهانی است و نقش اساسی استعمار و برده‌داری را در فرآیندهایی که جوامع، فرهنگ‌ها و محیط را کاملاً دگرگون کرده است، آشکار می‌کند. با پیشرفت تکنولوژی، تولید از خانه به تولید انبوه منتقل شد و ظرفیت حمل و نقل و اتصال را در سراسر جهان افزایش داد. سطوح بالاتر بهره‌وری نیازمند بازارها و سرمایه‌گذاری، زمین و نیروی کار است. تولید نیروی کار برده و سود حاصل از تجارت برده و کشاورزی مزرعه، انقلاب صنعتی را به حرکت درآورد و این شهر را ایجاد کرد و میراث محلی و جهانی را به جا گذاشت که هنوز در حال درک و ترمیم آن هستیم.

تولید نساجی به طور سنتی در سال 1363 با ورود بافندگان فلاندری آغاز شد. در زمان سلطنت الیزابت اول، تولید پشم و کتانی مهم بود و به دنبال آن تولید فوستین‌ها، که ترکیبی از کتان و پنبه انجام شد. واردات پارچه‌های چینی جنوب آسیا و منسوجات تزئین شده در دهه 1600 باعث افزایش تقاضا در بریتانیای کبیر و به ویژه در غرب آفریقا برای تولیدکنندگان پنبه شد. با تولید پنبه های خالص در اواسط قرن 18 بود که منچستر اهمیت زیادی پیدا کرد.

فرآیند تولید بر اساس سیستم داخلی اجرا می‌شد بطوری که بازرگانان که پنبه خام را از ریسندگان، بافندگان، برش‌گران، سفیدکننده‌ها و غیره که در خانه کار می‌کردند خریداری می‌کردند. پیشرفت تکنولوژی به تدریج این روش را از بین برد و سیستم کارخانه ای را در دست گرفت. جان کی شاتل‌فلای را در سال 1733، بین سال های 1760 تا 1790 هارگریوز اسپینینگ جنی، آرک رایت، واتر فریم و کرومپتون، قاطر چرخان را اختراع کرد. در همین حال، جاده‌ها چرخش خوب ارتباطات را بهبود می‌بخشید، زغال‌سنگ ارزان با کانال بریج‌واتر در سال 1761 وارد شد و اولین آسیاب بخار در سال 1783 شروع به کار کرد. پنبه با نرخ 1000 تن در سال تا سال 1751 وارد می‌شد و به 45.218 هزار تن در سال رسید.

منچستر با داشتن پایگاه مهارت‌ها و پیوندهای تجاری در تولید نساجی، موقعیت ایده‌آلی برای پاسخگویی به این تقاضا داشت و شهر شروع به گسترش کرد. پیشرفت‌های فنی در ریسندگی و بافندگی، بهره‌وری را افزایش داد و رودخانه ایرول ناوبری، حمل‌ونقل مستقیم به لیورپول، که به سرعت تبدیل به بندر پیشرو در تجارت برده در اروپا می‌شد، فراهم کرد. پنبه خام از شرق مدیترانه و به طور فزاینده ای از دریای کارائیب وارد می‌شد، جایی که توسط کارگران برده کشت می‌شد. با قایق های مملو از کالاهای سراسر جهان، به ویژه شکر تولید شده توسط برده، به پای خیابان Quay می رسید. تا دهه 1780، تولید در خانه‌ها یا در واحدهایی با چند دستگاه انجام می‌شد.

آیا میدانستید مجله نساجی کهن تنها مجله تخصصی فرش ماشینی و نساجی ایران است؟ نسخه پی دی اف آخرین مجلات از اینجا قابل دریافت است.

افزایش فرصت‌های شغلی منجر به دو برابر شدن جمعیت بین سال های 1717 و 1758 شد. اریک ویلیامز، مورخ مهم، که بعدها اولین نخست وزیر ترینیداد و توباگو شد، در سال 1944 توضیح داد که “وابستگی فوق العاده به تجارت مثلثی که منچستر را ایجاد کرد” چگونه بود. تا سال 1770، یک سوم صادرات لنکاوی در تجارت برده به غرب آفریقا و نیمی از آن به مستعمرات مزارع در دریای کارائیب و آمریکای شمالی فروخته می شد. در سال 1788 شورای خصوصی تخمین زد که منچستر سالانه 200000 پوند کالا به غرب آفریقا صادر می‌کند که نشان دهنده سرمایه گذاری 300000 پوندی و حمایت از 180000 شغل برای مردان، زنان و کودکان در سراسر منطقه است. به قیمت های امروزی تبدیل شد که معادل 26.9 میلیون پوند صادرات و 40.3 میلیون پوند سرمایه‌گذاری در سال است.

بازرگانان و تولیدکنندگانی مانند رابینسون و هیوود، ویلیام هانسون و جان پارک، خود را به‌عنوان تامین‌کنندگان تخصصی «کالاهای آفریقا» یا «چک‌های آفریقا» تبلیغ می‌کردند، در حالی که مؤسسه مالی کلیدی منچستر در دهه 1790، بانک هیوود، از سود هیوودها تأمین مالی می‌شد. توسعه قدرت بخار نوید دهنده عصر کارخانه پنبه بود.

اولین کارخانه منچستر در شودهیل در سال 1782 تأسیس شد و به دنبال آن آسیاب های سالوین و پیکادیلی در اواخر دهه 1780 تأسیس شد. ساخت کانال بریج واتر، ذخایر منظم و ارزان‌تر زغال‌سنگ را برای تامین انرژی ماشین‌آلات جدید و بهبود ارتباطات حمل‌ونقل به لیورپول فراهم کرد. اختراع پنبه پاک کن در سال 1793 در شکل دادن به آینده منچستر بسیار مهم بود. از آن لحظه، گسترش مجتمع برده‌داری مزرعه در سراسر آمریکای شمالی و صنعت پررونق نساجی لنکاوی به صورت همزیستی پیوند خورد.

محصول سالانه پنبه ایالات متحده از 9000 عدل به 210000 عدل بین سال های 1790 و 1800 افزایش یافت. در همان دوره، تعداد کارخانه‌های پنبه در منچستر از 3 به 19 و جمعیت به بیش از 70000 افزایش یافت. اگرچه بریتانیا در سال 1807 به تجارت برده پایان داد، اما اتکای توسعه و شکوفایی شهر به بردگی سال به سال عمیق تر می شد. از صفر در سال 1790، پنبه خام ایالات متحده 40 درصد واردات بریتانیا را در دهه 1800، 50 درصد در طول دهه 1810 و 71 درصد در دهه 1820 را تشکیل می داد.

آسیاب‌های مک‌کانل و کندی و موری در سواحل کانال تازه ساخته روچدیل از اولین کارخانه‌های آنکوتس، اولین حومه صنعتی جهان بودند که در اوایل قرن نوزدهم پدیدار شد. کارگران کودک و بزرگسال بین کارخانه‌های کرکننده و خطرناک و محله‌های فقیرنشین تنگ با بهداشت ضعیف و فضای باز کم حرکت می‌کردند. در سال 1819، 41 درصد از کودکانی که از مردانی که در مک‌کانل و کندی کار می‌کردند، تا بزرگسالی زنده نمانده بودند. از سال 1832، شیوع منظم وبا مرگبار جوامع طبقه کارگر منچستر را درنوردید. مهاجران ایرلندی که اغلب به سمت کم دستمزدترین و ناامن‌ترین مشاغل تحت فشار قرار می‌گرفتند، تأثیر زیادی بر رشد و فرهنگ شهر داشتند. قتل عام پیترلو در سال 1819 موجی از شوک در بریتانیا ایجاد کرد، زیرا معترضان مسالمت آمیز طبقه کارگر که خواستار حق رای مردانه جهانی بودند مورد حمله مقامات قرار گرفتند.

منچستر گاردین توسط گروهی از بازرگانان و تولیدکنندگان پنبه در واکنش به این قتل عام تاسیس شد. طبقات متوسط منچستر به حومه شهر نقل مکان کردند، در حالی که مرکز صنعتی به طور فزاینده‌ای شلوغ شد، جمعیت طی 10 سال 50000 نفر افزایش یافت و به 163700 نفر در سال 1831 رسید و صادرات پنبه بریتانیا در همان دوره تقریباً هشت برابر شده بود. یک حقیقت تکراری این است که آب و هوای مرطوب و مرطوبی دارد که برای ریسندگی نخ ایده آل است. مهمتر از آن، جنوب شرقی لنکاوی دارای جویبارهای شیب دار است که می تواند نیروی آسیاب ها را تامین کند و آب نرم را برای شستشو و سفید کردن پنبه فراهم کند، یک میدان زغال سنگ برای آتش زدن موتورهای بخار، منابع نمک برای توسعه مواد شیمیایی و دسترسی آسان به ساحل غربی برای واردات مواد اولیه و صادرات محصول نهایی وجود دارد. سازمان صنعتی لنکاوی بسیار سیال بود. منچستر توسط اصناف و محدودیت‌های تجاری مانعی نداشت و کارآفرینان تشویق می‌شدند.

افتتاح راه آهن لیورپول و منچستر (اولین خط بین شهری جهان) در سال 1830 ظرفیت واردات و صادرات را افزایش داد. قانون لغو سال 1833 برده داری را در امپراتوری بریتانیا با سیستم کارآموزی جایگزین کرد و در سال 1838 رهایی کامل را به دنبال داشت. بردگان سابق در مجموع 20 میلیون پوند غرامت دولتی برای اموال انسانی سابق خود دریافت کردند که مجدداً در راه آهن، صنایع کلیدی سرمایه‌گذاری شد. نویسندگانی مانند توکویل و انگلس شهرت منچستر را به عنوان «شهر شوک» سرمایه‌داری صنعتی تثبیت کردند و ظهور یک شیوه کاملاً جدید از زندگی اجتماعی و اقتصادی و آلودگی بی‌سابقه ایجاد شده توسط تولید انبوه با سوخت فسیلی را شرح دادند.

تعداد کارخانه‌های پنبه در سال 1853 به 108 کارخانه رسید. اصطلاح «Cottonopolis» در حدود سال 1870 مورد استفاده قرار گرفت. این نام به معنای واقعی کلمه، شهر پنبه در همین زمان مورد استفاده قرار گرفت. محصول پنبه ایالات متحده از سال 1830 تا 1860 هفت برابر رشد کرد در حالی که صادرات پنبه بریتانیا پنج برابر بیشتر شد. جمعیت منچستر در سال 1861 با برآورده ساختن تقاضای کارگر به بیش از 344000 نفر رسید. با کاهش تعداد، کارخانه‌های پنبه در شهرهای اطراف، بوری، اولدهام در اوج خود پربازده‌ترین شهر پنبه‌ریسی در جهان، روچدیل، بولتون در سال 1892 افتتاح شد. همانطور که مرکز تولید منچستر کوچک شد، مرکز تجاری، انبارها، بانک ها و خدمات برای 280 شهر و روستای پنبه ای در شعاع 12 مایلی بورس سلطنتی رشد کرد.

زمانی که در سال 1781 ریچارد آرکرایت اولین کارخانه نساجی بخار را در خیابان میلر در منچستر افتتاح کرد انتظار یک کلانشهر و مرکز صنعت پنبه برای منچستر که نام مستعار آن شهر پنبه باشد، را نداشت. این کارخانه اگرچه در ابتدا ناکارآمد بود، ولی ورود نیروی بخار آغازی بود برای مکانیزاسیون که قرار بود صنایع رو به رشد نساجی در منچستر را به اولین مرکز تولید انبوه جهان ارتقا دهد. با تغییر تولید نساجی از خانه به کارخانه‌ها، منچستر و شهرهای جنوب و شرق لنکاوی به بزرگترین و پربازده‌ترین مرکز ریسندگی پنبه در جهان تبدیل شدند که در سال 1871، 32 درصد از تولید جهانی پنبه را در اختیار داشت. Ancoats، بخشی از توسعه برنامه ریزی شده منچستر، به اولین حومه صنعتی با تمرکز بر نیروی بخار تبدیل شد.

آسیاب‌هایی وجود داشتند که نوآوری‌های معماری آنها شامل ضد حریق با استفاده از آهن و بتن مسلح بود. از آسیاب های سر به فلک کشیده، انبارها و خیابان‌های شلوغ آن، راه‌های جدیدی برای زندگی، کار و فکر کردن به وجود آمد که زندگی را در منچستر و سراسر جهان متحول کرد. منچستر بر روی پنبه ساخته شده است. در اوایل قرن نوزدهم، رشد سریع صنعت پنبه منچستر باعث گسترش شهر شد و آن را در قلب شبکه‌های جدید و جهانی تولید و تجارت قرار داد. سازندگان و سودجویان ماشین‌های برقی و کارخانه‌های چند طبقه را برای تولید پارچه‌های نخی شیک و با ارزش برای فروش در سراسر جهان توسعه دادند.

علم و صنعت برای ایجاد یک شهر اختراعی و تجربی با یکدیگر تعامل و همپوشانی داشتند. اما نوآوری و سود با نابرابری و استثمار همراه شد، در کارخانه‌های منچستر، جایی که هزاران کارگر به موقع با ماشین‌ها زحمت کشیدند، و در مزارع در دریای کارائیب، آمریکای جنوبی و ایالات متحده، جایی که میلیون‌ها انسان برده مجبور به رشد شدند. پنبه‌ای که آنها را تامین می‌کرد. منچستر صنعتی که بیش از حد شلوغ و آلوده بود شبیه هیچ چیز قبلی نبود. پیامدهای رشد منچستر چشمگیر و گاه وحشتناک بود و مردم را در منچستر به نوآوری و مبارزات انتخاباتی برای راه‌حل‌هایی برای چالش‌های پیش روی اولین شهر صنعتی ترغیب کرد. امروز ما هنوز تأثیر تحول انقلابی منچستر را در شیوه زندگی و کار و چالش‌های جهانی که با آن روبرو بوده را شاهد هستیم.

منچستر به یک مرکز حمل و نقل مهم تبدیل شد، کانال بریج واتر امکان حمل و نقل کالا به صورت عمده را به پایانه آن در انبارهای کسلفیلد ایجاد کرد. پنبه خام، که از طریق بندر لیورپول از هند غربی، ایالت های جنوبی آمریکا و بزرگترین مستعمره بریتانیا در شبه قاره هند (زمانی که عرضه از ایالات ایالات متحده به دلیل جنگ داخلی متوقف شد) و زغال سنگ از ورسلی وارد کانال شد. راه آهن لیورپول و منچستر زمانی که در سال 1830 افتتاح شد، انباری را در پایانه جاده لیورپول خود ساختند.

تا پایان قرن نوزدهم لنکاوی چهار میلیون نفر داشت و بیش از 25 درصد از کل جمعیت در بخش صنعت، عمدتاً در فعالیت‌های نساجی، مشغول به کار بودند. تجارت Cottonopolis با فعالیت های دلال، بازرگان و فراماسون ساموئل اسمیت مرتبط بود. مرکز تجاری کوتونوپلیس تالار معاملات بورس بود. اولین صرافی منچستر توسط سر اسوالد مازلی در سال 1727 در بازار برای مبادلات تجاری ساخته شد. پس از آن سه بار بازسازی شد. توماس هریسون بین سال‌های 1806 و 1809 یک صرافی به سبک احیای یونانی ساخت. اعضای اولیه آن صاحبان کارخانه ها و انبارها بودند، اما بعداً کار توسط نمایندگان و مدیران آنها انجام شد. تبادلات هریسون بین سالهای 1847 و 1849 توسط الکس میلز گسترش یافت. پس از بازدید در سال 1851، ملکه ویکتوریا عنوان مبادله سلطنتی منچستر را به صرافی اعطا کرد. سومین صرافی، طراحی شده توسط میلز و مورگاتروید، در سال 1874 افتتاح شد.

این بنا به سبک کلاسیک با ستون‌های کرنتی و گنبدی ساخته شد. صرافی سلطنتی توسط معماران Bradshaw Gass & Hope در سال‌های 1914-1921 به طرز مجللی بازسازی شد و در آن زمان دارای بزرگترین اتاق تجارت در جهان بود. تالار وسیع آن 29.2 متر ارتفاع و 3683 متر مربع مساحت داشت. این صرافی دارای عضویت 11000 تاجر پنبه بود که هر سه شنبه و جمعه برای تجارت کالاهای خود در زیر گنبد شیشه ای مرکزی 38.5 متری گرد هم می آمدند. این ساختمان در جنگ جهانی دوم به شدت آسیب دید و در سال 1968 فعالیت خود را برای تجارت پنبه متوقف کرد.

در حالی که تا سال 1841 واردات پنبه خام به 205 هزار تن افزایش یافته بود، در سال 1914 تقریباً یک میلیارد تن به اوج خود رسید. شخصیت منچستر تغییر کرد. کارخانجات پنبه با گذشت یک قرن کمتر در شهر کار می‌کردند، تا سال 1840 تنها 18 درصد از نیروی کار در تولید پنبه کار می کردند. خانه تسویه حساب منچستر به مرکز تجاری صنعت تبدیل شد. این ساختمان غالبا، انبار باشکوهی برای نمایش اجناس تمام شده پنبه یا بانک و دفتر پر زرق‌وبرقی بود که وام و اعتبار برای تولید پنبه ارائه می‌کرد. مهم‌تر از همه، منچستر شهر صرافی سلطنتی بود، جایی که هزاران معامله‌گر در روزهای سه‌شنبه و جمعه برای انجام امور تجاری گرد هم می‌آمدند. تولید در شهرهای بیرونی متمرکز شد، در نزدیکی بولتون، اولدهام و استاکپورت چرخید و در شهرهای شمالی مانند پرستون، برنلی و بلکبرن بافندگی شد. تجارت پنبه در دهه 1830، 50 درصد از صادرات بریتانیا را تشکیل می‌داد و در دهه 1880 ،80 درصد از کالاهای پنبه‌ای جهانی را تشکیل می‌داد.

تولید، برده‌داری، استثمار: منچستر شهری است که از پنبه شکل گرفته است. از اواخر قرن هجدهم، تولید منسوجات در کارخانه‌های پنبه‌سازی جدید و ماشین‌آلات، شهر را به یک مرکز صنعتی پررونق تبدیل کرد، الگوهای جدیدی از زندگی را ایجاد کرد، برای عده‌ای ثروت زیادی تولید کرد و رشد شهر را شکل داد. با این حال، نوآوری و سود همراه با استثمار، در مقیاس محلی و جهانی، پیش رفتند. در کارخانه‌های منچستر، هزاران نفر، از جمله کودکان، روزهای طولانی، خطرناک و طاقت‌فرسا کار می‌کردند و نیروی کار مورد نیاز برای تولید پارچه توسط ماشین‌ها را فراهم می‌کردند. دگرگونی منچستر همچنین به شدت به تجارت برده در اقیانوس اطلس و استثمار میلیون‌ها برده آفریقایی که مجبور به کشت پنبه‌ای که کارخانه‌های منچستر را تامین می‌کردند، وابسته بود. داستان رشد منچستر به اولین شهر صنعتی جهان را نمی توان بدون قدردانی از مردان، زنان و کودکان آفریقایی و فرزندان آنها که کار و استثمار آنها به گسترش صنعتی شهر دامن زد، درک کرد. کاری که ساخت کشتی برای حمل برده برای لیورپول انجام داد، ساخت کالاهای پنبه‌ای برای خرید بردگان برای منچستر قرن هجدهم انجام داد.

در سال 1860، بیش از 80 درصد پنبه فرآوری شده در کارخانه‌های منچستر و اطراف آن توسط مردم آفریقایی برده‌دار در مزارع جنوب ایالات متحده رشد می‌کرد. تولیدکنندگان منچستر تنها به دلیل این سیستم استثمار انسان، پنبه را در مقادیر و قیمت های مورد نظر خود دریافت کردند. منسوجات پنبه ای یکی از پرتقاضاترین کالاها در سواحل غربی آفریقا بود که تاجران برده اروپایی در آنجا فعالیت می‌کردند. تاجران برده پارچه‌های پنبه‌ای هندی را خریداری می‌کردند و آن‌ها را به غرب آفریقا می‌بردند و در ازای انسان‌های اسیر می‌فروختند. در قرن هجدهم، تقاضا برای کالاهای پنبه ای به عنوان بخشی از تجارت برده در اقیانوس اطلس نقش مهمی در تحریک رشد اولیه صنعت نساجی منچستر ایفا کرد. در حالی که تجارت منسوجات هندی ادامه داشت، تاجران برده بریتانیایی به طور فزاینده‌ای کالاهای پنبه‌ای ساخت منچستر را خریداری می‌کردند که به تقلید از منسوجات هندی تولید می‌شد و آنها را در کشتی‌های بندر لیورپول بارگیری می‌کردند و به سواحل غربی آفریقا می‌بردند تا با آفریقایی‌های اسیر شده مبادله شوند.

در دهه 1780، بیشتر پنبه ریسیده شده و بافته شده در منچستر توسط افراد برده در مزارع در دریای کارائیب و آمریکای جنوبی، از جمله گویان و برزیل، کشت می‌شد. با افزایش تقاضا برای آن، صاحبان مزارع استعماری استثمار خود از زمین را تشدید کردند و مردم را برای عرضه پنبه خام به تولیدکنندگان پارچه در بریتانیا به بردگی گرفتند. منچستر به‌عنوان شهری که رونق آن بر تجارت برده‌های ماوراء اقیانوس اطلس و پنبه‌ای که توسط مردم برده‌شده کاشته می‌شد، ارتباط نزدیک و پیچیده‌ای با کمپین‌های لغو برده‌داری داشت. در سال 1806، حدود 2000 نفر از مردم منچستر طوماری را در حمایت از لایحه الغای تجارت برده خارجی، که تجارت برده در بریتانیا را لغو می‌کرد، امضا کردند. این در پاسخ به طوماری قبلی علیه لغو تجارت برده، که توسط بیش از صد تاجر و تولیدکننده منچستر امضا شده بود، صورت گرفت. آنها نگران تأثیری بودند که لغو تجارت برده بر تجارت آنها خواهد داشت.

موضوع برده داری نیز در منچستر در طول جنگ داخلی آمریکا که عمدتاً بر سر مسئله برده‌داری می‌جنگید، بحث داغی بود. این جنگ باعث شد که ذخایر پنبه پرورش یافته برده از ایالات متحده خشک شود و در نتیجه قحطی پنبه لنکاوی معروف شد. کارگران آسیاب منچستر دوره سختی زیادی را تجربه کردند، زیرا کارخانه ها بسته شدند و کارگران شغل خود را از دست دادند. در منچستر هم احساسات طرفدار و هم ضد برده داری در آن زمان وجود داشت. با این حال، در 31 دسامبر 1862، در پاسخ به مبارزان طرفدار برده‌داری که در شهر فعالیت می‌کردند، هزاران کارگر در سالن معروف تجارت آزاد منچستر گرد هم آمدند تا از آبراهام لینکلن، رئیس‌جمهور ایالات متحده و آرمان ضد برده‌داری حمایت کنند.

منچستر آلوده‌ترین شهر جهان: صنعتی‌سازی در قرن نوزدهم منچستر تأثیرات متحول کننده‌ای در جهان داشت، اما این شهر را نیز آلوده کرد و مشکلات سلامتی گسترده‌ای را برای ساکنان آن ایجاد کرد. منبع اصلی انتشار آلاینده های هوا، سوزاندن سوخت های فسیلی به عنوان منبع انرژی است. در قرن نوزدهم منچستر بود که زغال سنگ به عنوان منبع اصلی انرژی برای تولید برق در صنعت انتخاب کرد. اگرچه مردم در آن زمان عواقب اقلیمی درازمدت سوزاندن سوخت‌های فسیلی را درک نمی‌کردند، ناظران معاصر خیلی سریع متوجه تأثیر وحشتناک کیفیت پایین هوا بر سلامت انسان شدند.

سرفه ها، چشم های گزنده و تاریکی همیشگی مترادف با منچستر صنعتی شد. بازدیدکنندگان «شهر شوک» انقلاب صنعتی از دود، خاک و بوی تعفن ناشی از جنگل‌های متمایز دودکش‌های منچستر وحشت‌زده شدند. منچستر به عنوان اولین شهر صنعتی جهان، سابقه طولانی و دشوار آلودگی هوای شهری دارد. در اوج صنعت پنبه منچستر، موتورهای بخار زغال‌سنگ کارخانه‌های پنبه‌سازی این شهر را به حرکت درآوردند و هوا را با دود زغال‌سنگ مضر و دوده‌ای پر می‌کردند. ساکنان و کارگران از پیامدهای زندگی با آلودگی هوای صنعتی رنج می برند، از جمله تاریکی، آسمان تاریک، خانه ها و لباس های کثیف و بیماری های تنفسی و افزایش مرگ و میر. این آلودگی هوای شهری در آن زمان به عنوان “دود مزاحم” شناخته می‌شد.

اولین آسیاب پنبه بخار در سال 1782 در شودهیل در منچستر توسط ریچارد آرکرایت ساخته شد. به دنبال او، صاحبان کارخانه‌ها برای ساخت کارخانه‌های موتوری در میان گسترش شهری رو به رشد منچستر هجوم بردند، جایی که منابع آماده کارگران و بازار پر رونقی برای محصولات نساجی وجود داشت. در اواسط دهه 1840، حدود 500 دودکش صنعتی دودکش در آسمان منچستر وجود داشت و تعداد آنها دائما در حال افزایش بود. علیرغم ایجاد شرایط زندگی وحشتناک برای ساکنان و کارگران منچستر، دود زغال‌سنگ با صنعت پر رونق همراه بود. برای صنعتگران ویکتوریایی، دود به نشانه موفقیت اقتصادی و پیشرفت فناوری تبدیل شد. و این فقط صنعتگران ثروتمند نبودند که این انجمن را ایجاد کردند بلکه برای کارگران کارخانه، مهندسان، تکنسین ها و خانواده های آنها، دودکش به معنای شغل بود. در قلب مشکل آلودگی هوای شهری منچستر، سوزاندن زغال سنگ، سوخت فسیلی بود.

موتورهای بخار استفاده از انرژی حرارتی زغال سنگ را که به آسانی از معادن لنکاوی در دسترس بود، برای تامین انرژی ماشین‌آلات در یک کارخانه یا آسیاب ممکن ساختند. این یک ایده انقلابی بود، ایده ای که باعث شد زغال سنگ به سوخت انتخابی ماشین آلات صنعتی تبدیل شود. البته منچستر همچنان آلوده‌ترین هوا را در کشور داشت تا اینکه قانون هوای پاک در سال 1956 در نهایت منجر به ایجاد مناطق بدون دود شد و برای اولین بار در بیش از 100 سال، ساکنان شهر توانستند هوای پاک‌تری تنفس کنند.

اشتراک رایگان سالانه مجله کهن

جهت دریافت اشتراک رایگان سالانه مجله نساجی و فرش ماشینی کهن در فرم زیر ثبت نام کنید

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
×